۱۵ صفر ۱۴۲۴ قمری – ۲۸ اسفند ۱۳۸۱ شمسی – جلسه هفدهم اعتقادات- ولایت

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِ اللهِ رُوحِي وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ، إِنَّمَا وَلِيُّكُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»([1]).

در هفته‌هاي گذشته درباره‌ي اين آيه‌ي شريفه و درباره ولايت مطلقه‌ي كليّه‌ي ائمّه‌اطهارعليهم‌الصلوة والسلامعرايضي عرض شد. چند مطلب درباره اين موضوع باقي مانده است كه امروز توضيح مي‌دهم و اميدوارم كه همه ما كاملاً حقايق را از زبان خاندان عصمت و طهارت عليهم‌الصلوة والسلامدرك كنيم. مسأله‌اي كه درباره ائمّه‌اطهار و پيغمبراكرم و اين چهارده نفري كه به عنوان رهبران اسلام و رهبران دين حقيقي مذهب تشيّع در روايات زيادي حتي روايات اهل‌سنّت آمده است اين است كه آن‌ها را به عنوان يدالله، عين‌اللّه، و لسان‌اللّه و وجه‌اللّه ([2])گفته‌اند. اين  عبارات در روايات زياد و بلكه با تأويلي در آيات قرآن و روايات اهل‌سنت آمده.

به طور كلّي كلمه‌ي «وجه‌اللّه» كه حتي در دعاي ندبه عرض مي‌كنيم«اَيْنَ وَجْهُ‌اللهِ الَّذِي يَتَوَجَّهُ اِلَيْهِ الْاَولِيَاءُ»([3])،كه امام عليه‌الصلوة و السلامرا آن وجه خدايي كه اولياء خدا به آن متوجّهند بيان فرموده.

وجه‌الله شايد به سه تقسيم گفته شود: يكي «وجه‌اللّه عام» و «وجه‌اللّه خاص» و «وجه‌اللّه خاص‌الخاص».

هر كس و هر چيز اگر به حقيقتش انسان نگاه كند مي‌بيند، وجه‌الله است؛ يعني يك صفت يا يك اثر از ذات مقدّس پروردگار در او ظاهر است به طور كلّي در پرانتز يك مطلبي را يك معنايي را از اين تشبيه عرض كنم و آن اين است كه از اين جهت به هر چيزي يا به ائمّه‌اطهارعليهم الصلوة و السلاموجه‌اللّه گفته‌اند، كه چون در صورت، در صورت هر انساني همه صفات دروني‌اش ظاهر است كه بعضي از آن صفات را همه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فهمند؛ مثلاً اگر كسي غضبناك باشد ولو اظهار غضبش را نكند، از صورتش فهميده مي‌‌‌‌‌‌شود همه مي‌‌‌‌‌‌فهمند كه اين شخص در دل غضب كرده يا اگر خوشحال باشد همه كس از صورتش مي‌‌‌‌‌‌فهمند اين شخص خوشحال است، ولي قيافه شناس‌هايي هستند كه همه صفات دروني انسان را از قيافه انسان مي‌‌‌‌‌‌فهمند آن‌ها تخصص دارند و چون همه صفات دروني انسان از صورت بدني‌اش ممكن است ظاهر شود از اين جهت خداي تعالي صفات حميده‌اش از صورتش كه مخلوقش باشند شناخته مي‌‌‌‌‌‌شود. حالا گاهي ممكن است من و شما نگاه كنيم به وجه‌الله صفات خدا را زياد نفهميم، امّا متخصصين آن‌هايي كه مي‌‌‌‌‌‌فهمند و درك مي‌‌‌‌‌‌كند مثل خود ائمّه‌اطهار عليهم الصلوة و السلامهمه صفات الهي را در ائمّه‌اطهار مشاهده مي‌‌‌‌‌‌كنند از اين جهت آن‌ها را «وجه‌اللّه خاص‌الخاص»؛ يعني همه صفات الهي در ائمّه‌اطهار و در پيغمبراكرم و فاطمه‌زهرا سلام‌اللّه عليهم اجمعينهست و ديده مي‌شود بنابراين هر كس به هر نوع نك نشانه‌اي از صفات خدا در او ديده شد به عنوان عام وجه خدا است، مثلاً مخلوقات خدا، خالقيت پروردگار در آن‌ها ديده مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود حالا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد جماد باشد، نبات باشد، حيوان باشد يا انسان همه موجودات نشانه‌هاي پروردگارند، نشانه‌هاي خلقت پروردگارند كه گفت: «وَ في كل شيء له آية»، در هر چيزي براي خدا نشانه‌اي هست، همه چيز آيات پررودگارند. در قرآن هم خداي‌تعالي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد: «وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»([4])، همه‌ي بالايي‌ها و پايين‌ همه‌ي اين‌ها نشانه‌هاي خدا هستند. «نشانه»، همان وجه‌ خدا است، همان وجهه خدا است، همان ظهور صفات پروردگار است؛ پس مي‌‌‌‌‌بينم كه در همه موجودات نشانه‌اي از خدا هست و به معناي عام وجه‌اللّه هستند.

امّا «وجه‌اللّه خاص»، «وجه اللّه خاص» همان‌هايي هستند كه تا حدي نه كامل و يا اگر كامل است در محدوده‌اي اين‌ها صفات الهي را در خودشان به وجود آورده‌اند؛ اوليا‌ء خدا آن‌هايي كه تزكيه‌نفس كرده‌اند، صفات رذيله را از خودشان دور كرده‌اند و صفات پروردگار را در خودشان در يك محدوده‌اي در يك حدي حتّي تمام صفات الهي را در خودشان به وجود آورده‌اند، مانند غير معصومين از شهداء، صالحين، انبيا‌ء كه در آسمان چهارم در نعمت پروردگار متنعمند و در دنيا هم طبعاً اوتاد، ابدال اصحاب حضرت بقيةاللّه يا اصحاب سيّدالشهداء و امثال اين‌ها، اين‌ها وجه‌اللّه خاصند؛

يعني تا يك حدي خدا را نشان مي‌‌‌‌‌‌دهند و به همين دليل است يك مرجع تقليد يك فردي كه «صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ»([5])، اين شخص را «آيةاللّه»مي‌‌گويند، آيةاللّه يعني نشانه خدا هم وجودش نشانه خدا است و طبعاً وجه‌الله است.

امّا يك وجه اللهي داريم كه اگر او را ديديم خدا را ديده‌ايم، اگر به او محبّت كرديم به خدا محبّت كرديم، اگر با او دشمني كرديم، با خدا دشمني كرديم. در زيارت‌ها برخورد مي‌كنيم به اين جملات «مَنْ عَرَفَكُمْ»خطاب به خاندان عصمت و طهارت است، خطاب به ائمّه‌ي اطهار در زيارت جامعه است، «مَنْ عَرَفَكُمْ فَقَدْ عَرَفَ‌اللّهَ»([6])، كسي كه شما را بشناسد قطعاً، تحقيقاً خدا را شناخته در اينجا با «فقد» با كلمه قطعاً بيان كرده. «كمن»نيست، مثلاً «مَنْ زَارَ عَبْدَ الْعَظِيمِ بِالرِّيِّ كَمَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ بِكَرْبَلاءَ»([7])، كسي كه حضرت عبدالعظيم را در شهر ري زيارت كند، مانند كسي است كه حسين را در كربلا زيارت كرده عين آن نيست، مثل كسي است كه سيّدالشهداء را زيارت كرده، امّا اينجا مي‌فرمايد: «مَنْ عَرَفَكُمْ فَقَدْ عَرَفَ‌اللّهَ»؛يعني هيچ كم و زياد ندارد اگر شما را كسي شناخت قطعاً، تحقيقاً خدا را شناخته «وَ مَنْ اَحَبَّكُمْ فَقَدْ اَحَبَّ اللهَ»([8])؛ كسي كه شما را دوست بدارد، قطعاً، تحقيقاً خدا را دوست داشته و هم چنين «مَنْ اَبْغَضَكُمْ فَقَدْ اَبْغَضَ‌اللّهَ»([9])، يا امثال اين جملات داريم به اين معنا است كه آن‌ها «وجه‌اللّه خاص‌الخاصند» و كسي را به اين حد از كمال ندارد. آنچنان اين‌ها در بين مخلوق و خدا واسطه هستند كه بايد همه چيز را از خدا بگيرند، در وجود خودشان ثبت كنند و بعد مردم از آن‌ها ياد بگيرند، «لَوْلانَا مَا عُرِفَ اللهُ»([10])، اگر ما نبوديم خدا شناخته نمي‌شد، اگر ما نبوديم، «لَوْلانَا مَا عُبِدَاللّهُ»([11])، اگر ما نبوديم خدا بندگي نمي‌شد مي‌بينيد معناي وجه اين است، اولياء خدا وجه‌الله هستند، اولياء خدا وجه‌اللّه خاصند، امّا امام عصر ارواحنافداهوجه‌اللّه خاص‌الخاص است كه اولياء خدا بايد اگر مي‌خواهند به خدا متوجه بشوند، بايد به امام زمان متوجّه باشند،«اَيْنَ وَجْهُ‌اللهِ الَّذِي يَتَوَجَّهُ اِلَيْهِ الْاَولِيَاءُ».

اين يك معنا، بنابراين، ائمّه‌اطهار به اين معنا كه همه صفات الهي در آن‌ها هست و به علاوه واسطه بين خدا و خلقند در گسيل صفات پروردگار به مخلوق. از اين جهت آن‌ها را وجه‌اللّه گفته‌اند.

و امّا باز در آيات و روايات كلمه «يداللّه» را مي‌بينيم. يداللّه معناي ظاهري‌اش اين است كه دست خدا، «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ [تَحْتَ شَجَرَةِ] إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»([12]).

دست خدا بالاي دست اين‌ها است. خدا را ما مي‌شناسيم كه مجّرد است، مجسم نيست و طبعاً از اين دستي كه ما در فكرمان مي‌آيد دور و منزّه است، پس يداللّه اينجا چه معنا دارد؟ ائمّه‌اطهار عليهم الصلوة و السلامفرموده‌اند: علي يداللّه است، ائمّه‌اطهار يداللّه‌اند، چرا به آن‌ها يداللّه گفته شده؟

باز يداللّه به همين سه بخش تقسيم مي‌شود: «يداللّه عام»، «يداللّه خاص» و «يداللّه خاص‌الخاص».

به طور كلّي هر كس و يا هر چيزي كه براي خدا كاري را طبق دستور خدا انجام بدهد، يدالله است.

«يدالله عام» همين مردمي هستند كه در صراط مستقيم دين و به دستور خداي كريم به مردم كمك مي‌كنند؛ يعني شما يك‌دفعه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بيند همسايه‌تان يا يكي از دوستانتان مشكلي دارد بر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داريد يك مقدار پول همراه خودتان، مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رويد در خانه‌اش اين پول را به او مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهيد، بر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرديد شما يداللّه هستيد، منتها يداللّه عام، البته هر كس يداللّه نمي‌شود، آن‌كه براي خدا، براي اين‌كه خداي تعالي را از خودش راضي كند، نه براي اين‌كه من حالا به اين كمك مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم بالاخره اين بدردم خواهد خورد، نه، براي اين‌كه به اين كمك مي‌‌‌‌‌‌‌‌كنم تا بگويند فلاني مردي سخي‌اي است، نه به خاطر اينكه مردم ببينند، فقط و فقط براي خدا و براي امر پروردگار، اين‌كه مي‌‌‌‌‌‌‌گويم براي خدا و براي امر پروردگار هر دو را مي‌‌‌‌‌‌‌گويم علّت دارد، گاهي انسان فكر مي‌‌‌‌‌‌‌كند اين كارش براي خدا است و حال اينكه خدا راضي نيست! بايد با اذن پروردگار باشد. در قرآن مجيد كارهايي به حضرت عيسي بن مريم نسبت مي‌‌‌‌‌‌دهد خداي تعالي كه «وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ»([13])، من مثلاً كور را شفا مي‌‌‌‌‌‌دهم، فلج را شفا مي‌‌‌‌‌‌دهم، برص را شفا مي‌‌‌‌‌‌دهم، مرده را زنده مي‌‌‌‌‌كنم، همه‌اش كنارش «بِاِذْنِهِ»([14])يا«بِاِذْنِ اللّهِ»([15]). اذن خدا لازم است تا كار مورد توجه خداي تعالي واقع شود.

فكر ناقص ما كه خدا حتماً دوست دارد و هيچ دليلي بر اين موضوع نداريم و نمي‌دانيم توي صراط مستقيم هست يا نيست به درد نمي‌خورد، بايد حتماً اذن اللّه باشد حالا يا از طريق كليّات فقه انسان استفاده مي‌‌كند، يا از طريق مثلاً سؤال از فقيه استفاده مي‌كند، يا خودش اجتهاد كرده و در كتاب‌ها تحقيق كرده و ديده اين كار را خدا دوست دارد آن وقتي اگر يك وقت ندرتاً اشتباه هم كرد آنجا مسأله‌اي نيست آن وقت حركت مي‌كند و اين پول را به يك نفر مي‌رساند. يك نفر معتاد بود يك شخصي آمد به من گفت كه فلاني يك مقدار پول اين بنده خدا معتاد است افتاده يك كناري من مي‌خواهم بروم برايش ترياك تهيّه كنم به او بدهم، خوب اينجا آدم احساس مي‌كند اين پول دادن خير است، بردن و دادن به يك مستحق خير است، امّا اصل عمل مورد نهي پروردگار است، من از باب مثال عرض كردم؛ بايد دو موضوع باشد يكي نيّت شما خالص باشد و دوّم خدا امر كرده باشد مطمئن باشيد كه خدا امر كرده اين دو موضوع اگر وجود داشت وقتي كه شما دستتان را دراز مي‌‌كنيد كه اين پول را به آن شخص بدهيد دست شما دست خدا است، وجود شما وجود خدا است امّا وجود خدا يا دست خدا به نحو عام، همه اين كار را مي‌كنند بالاخره در دوران عمرشان هم كه شده حتي كفار گاهي مي‌شود يك كارهاي خيري انجام مي‌دهند كه خدا دوست دارد و نتيجه خوبي هم دارد.

امّا يك «يداللّه خاص‌» داريم. خاص. آن‌ها كار اولياء خدا است، تنها به ماديّات اكتفا نمي‌شود ماديّات يك مسائل خيلي عادي است، خيلي معمولي است، شما يك مجلسي ترتيب داديد و براي خدا و قصد قربت هم كرديد ده هزار نفر را شام داديد و همه هم فقرا بودند و خوردند و شما را دعا كردند يك همچنين كاري در عين حال شما مركب‌ها را در آخور جا داديد و آن‌ها را سير كرديد و به قول مرحوم استادمان حاج ملاآقاجان كه – اين را من شايد مكرر نقل كردم – در يك مجلسي رفتيم غذا مفصّل، پذيرايي مفصّل امّا به هيچ وجه زمينه‌ي حرف معنوي در آن مجلس نبود آمد به صاحبخانه فرمود كه مركب ما را خوب سير كردي، كاه و جوي خوبي به آن دادي خيلي ممنون، امّا خودمان گرسنه داريم از اين مجلس بيرون مي‌رويم.

مسائل روحي، پذيرائي‌هاي روحي – غذاي روحي اصلاً طرفِ مناسبت با غذاي روح نيست اگر روح داشته باشيد، اگر لذّت‌هاي روحي را درك كند اگر فهم و درك اين‌كه چه گفتند و چه شنيديم و چه استفاده كرديم و چه راه راستي را انتخاب كرديم را بفهميم پس – بنابراين، يداللّه خاص آن‌هايي هستند، علمايي هستند، اولياء خدايي هستند، افرادي كه اين‌ها به وسيله خاندان عصمت و طهارت عليهم‌السلامغذاي روح برايتان تهيّه مي‌كنند و به شما مي‌دهند، اين‌ها يداللّه خاص‌اند بايد آنچه هم كه استفاده مي‌كنيد مثل غذاهاي معمولي؛ اگر شما يك غذايي در يك خانه‌اي رفتيد و خورديد ولي ندانيد اين غذا مسموميّت دارد و مسمومتان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند يا اين‌كه مثلاً يك قوتّي به شما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد اين را ندانيد يا ندانيد يا بدانيد كه از جايي آمده كه ممكن است يا قطعاً مسمومتان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند اين غذا شما را از پا در مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورد، اين غذا را اگر كسي به شما داد يداللّه كه نيست بماند – غذاي روحي را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويم ها، – يداللّه كه نيست بماند بلكه «يد شيطان»([16])، دشمن شما است؛ اگر يك مجلسي تشكيل شد چه طرف افراط را گرفت، چه طرف تفريط چه مطالب منحرف‌كننده‌ي به طرف راست به شما تعليم دادند، چه مطالب منحرف كننده‌ي به طرف چپ، حالا چپ و راستش را برايتان عرض نمي‌كنم ميانه رويش، و حقيقتش و خير الامورش اين است كه جز از آيات قرآن و روايات خاندان عصمت و طهارت، اهل‌بيت عصمت و طهارت براي شما نگويند.

به مجرد اينكه گفتند: «فلان فليسوف يا فلان دانشمند اين طور گفته». شما تحقيق كرديد ديديد كه اين كلام از ائمّه‌ اطهار نيست و آن‌ها نگفتند، نبايد به طرفش برويد. يداللّه آن كسي است كه از خدا بگيرد به شما بدهد، از آيات قرآن بگيرد به شما بدهد، از روايات اهل‌بيت عصمت و طهارت را بگيرد به شما بدهد. اين مطلب را آقايان در گوشتان قرار دهيد خداي من شاهد است بيشتر اين جلسه را براي همين تشكيل دادم كه شما متوجّه باشيد كه هر غذايي را به روحتان ندهيد، هر مطلبي را تحويل او ندهيد، هر به اصطلاح چيز خوشمزه‌اي كه به دهانتان، به ذائقه‌ روحتان زيبا مي‌آيد ولي نمي‌دانيد چه فايده دارد تحويل روحتان ندهيد.

اولياء خدا مرحوم مجلسي رضوان‌اللّه تعالي‎عليهاست، آن كسي كه يداللّه است، شما ببينيد اين كتاب «بِحَارُ الْاَنْوَارِ» مرحوم مجلسي؛ ضمناً اين را بدانيد كه «بِحَارُ الْاَنْوَارِ» مال مردم غير مجتهد نيست، اسمش را گذاشته «بحار»، بحار يعني دريا، بحر يعني دريا هر كسي وارد دريا بشود بخواهد مرواريد بيرون بياورد، اين خفه مي‌‌‌‌‌‌‌شود اگر غواصي نداشته باشد، غواصي بلد نباشد يك نفر وارد دريا مي‌‌‌‌‌‌شود. در جاي پُرعمق دريا مي‌‌‌‌‌رود پايين امّا غواص نيست حتي شنا بلد نيست، اين خفه مي‌‌‌‌‌شود؛ غير مجتهد كه غواص «بِحَارُ الْاَنْوَارِ» است كه حق ندارد روايات بحار را مگر اخلاقیاتش را، مگر بعضي از مطالبش را تحقيق كند حتّي من در ترجمه كتاب «بِحَارُ الْاَنْوَارِ» يك وقتي به يكي از اين مترجمين اعتراض كردم: «چرا اين‌ها را ترجمه مي‌كني»؟

ترجمه كردن مثل اين است كه انسان يكي را بيندازد توي دريا و بگويد حالا دست و پا بزن و بيرون بيا، نمي‌شود. «مرحوم مجلسي» يداللّه خاص است كه از ائمه اطهار گرفته، از خدا گرفته، در يك كتاب مدون كرده، مرحوم كليني همچنين، مرحوم مثلاً «حرّ عاملي» همين‌طور، دانشمندان بزرگي كه از خاندان عصمت گرفته‌اند از يد خاص‌الخاص خدا گرفته‌اند و به مردم تحويل داده‌اند و مردم مطالبي را استفاده مي‌‌‌‌كنند اين‌ها يداللّه خاصند، اين‌ها كساني هستند كه وقتي حضرت بقيةاللّه ارواحنافداهبنا شد در غيبت صغري باشند؛ غيبت صغري يعني غروب كردن خورشيد ولايت و مردم توي تاريكي كم‌كم دارند قرار مي‌‌‌‌گيرند چه كار كند، فوراً آن يداللّه خاص كه مثل مرحوم ابن‌بابويه، مثل مرحوم كليني، شخصيّت‌هايي كه در آن زمان بودند فوراً دست به كار شدند، كتاب «مَنْ لايَحْضُرُهُ الْفَقِيهُ» را مرحوم صدوق نوشت، «مَنْ لايَحْضُرُهُ الْفَقِيهُ» از اسمش پيدا است كسي فقيه در اختيارش نيست، اين كتاب را داشته باشد، كسي كه امام در اختيارش نيست، يعني آدرس امام را ندارد اين كتاب را داشته باشد. در مدّت غيبت صغري كه چهار نائب حضرت براي خودشان به تدريج معين فرمودند و بنا شد مردم اگر كاري دارند به اين چهار نفر يك‌يكشان يعني پشت سر هم آمدند، در يك زمان چهار نفر نبودند اين را بدانيد؛ يعني اوّل آن شخص و بعد آن شخص بعد آن شخص و بعد آخريشان كه در 69 سال بعد از غيبت صغري از دار دنيا ظاهراً رفته در اين مدّت، ارتباطكي به اصطلاح ما با امام عصر بود نامه مي‌‌‌‌‌نوشتند مي‌‌‌‌‌دادند خدمت مثلاً حسين ابن روح، ايشان نامه را مي‌‌‌‌‌برد جواب بر مي‌‌‌‌‌گرداند و ارتباط اين طوري بود اين در زمان غيبت صغري بود. علما‌ء بزرگ كه مثلاً «حسين ابن روح» يك روغن‌فروش است توي بازار بغداد، ولي شيخ كليني، ابن بابويه از علماي بزرگند به آن‌ها حضرت نيابت نداد چرا؟

به خاطر اين‌كه اين‌ها بايد كار رابطه‌گي خدا و ائمّه‌اطهار و جمع‌آوري روايات و چيزهايي كه به درد شيعه در غيبت كبري مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خورد جمع كنند، آن‌ها وقتشان را براي يك نامه بروند و برگردند نبايد صرف بشود؛ فكر نكنيد علماي بزرگي مثل ابن‌بابويه مثلاً از حسين ابن روح پايين‌تر بوده ممكن هم هست حتي بالاتر بودند امّا اين‌ها البته افراد پاكي بودند و تالي‌تلو معصوم. اين چهار نائب بايد ما دليل داريم كه بايد يك نحوه عصمتي داشته باشند، بايد عصمتي داشته باشند و الاّ اعتمادي به سخنانشان نيست كه از اين مطلب بگذريم و اين‌ها نشستند كتب فقهي و كتب روايي را جمع‌آوري كردند كه هنوز كه هست، بيشتر از كُتب آن‌ها كه در زمان غيبت صغري بودند داريم استفاده مي‌كنيم اين‌ها يداللّه خاص‌اند. علماي بزرگ «علامه حلي» رحمةاللّه عليه، «مقدس اردبيلي» رضوان الله تعالي عليهاين‌ها افرادي بودند كه رابط بين ائمّه‌اطهار و خاندان عصمت و طهارت بودند. بنابراين پس يك يداللّه خاص داريم خوب فهميديد.

ولي «يداللّه خاص‌الخاص» كه «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»([17])، كه درباره‌ علي ابن ابيطالب هست.

السلام عليك، سلام بر تو اي دست خدا؛ سلام بر تو اي وجه خدا! در زيارت‌ها هست كه حتي يدالله كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند؛ يعني علي ابن ابيطالب يعني ائمّه‌اطهار شما هم الان ذهنيّت اين طوري داريد اين يداللّه خاص‌الخاص است كه از خدا هر چه كه خدا مي‌خواهد براي مخلقوش نترسيد يك وقت به شما بگويند: «تو غلو كردي» جاهلند كه مي‌گويند: «غلو كردي»، معناي يدالله همين است كه هر كاري كه خدا بخواهد با مخلوقش بكند، هر رزقي كه مي‌خواهد به مخلوقش بدهد، هر محبتي كه مي‌خواهد به مخلوقش بكند، بايد با اين واسطه باشد ان‌شاءاللّه در بهشت هم هر چه خدا نعمت به شما مي‌دهد به وسيله دستش مي‌دهد كه يداللّه خاندان عصمت و طهارت‌اند؛ حاجت داري به آن‌ها بگو، آن‌ها اذن‌اللّه خاص‌الخاصند مي‌‌‌‌‌‌‌‌شنوند، با لسان‌الله خاص‌الخاص كه اين دو تا را هنوز مي‌‌‌‌‌‌‌‌خواهم توضيح بدهم، به خدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌گويند، خدا اجازه صدورش را مرحمت مي‌‌‌‌‌‌‌‌كند. در همين صلوات مي‌‌‌‌‌‌‌‌بيند خداي تعالي مي‌‌‌‌‌‌‌‌گويد:«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ»([18])، خوب چه احتياجي به صلوات ما دارد خدا وقتي صلوات را بر پيغمبر مي‌‌‌‌‌‌‌‌فرستد ما يعني چه صلوات بفرستيم؟ امام عليه‌ الصلوة و السلاممي‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد: «صلوات خدا ارسال رحمتش است به خاندان عصمت و صلوات ملائكه واسطه ارسال اين رحمتند و شما تا نخواسته باشيد خدا آن رحمت خاص‌الخاص را بر آن‌ها نمي‌فرستد شما بخواهيد ببينيد جريان چه جوري مي‌‌‌‌‌‌‌‌شود؛ هر چه بر هر كه مي‌‌‌‌رسد به وسيله خاندان عصمت، پيغمبراكرم، فاطمه‌ي زهرا، دوازده امام و امروز به وسيله حضرت بقيةاللّه ارواحنافداهاست كه به ما مي‌‌‌‌رسد. پس معناي خاص‌الخاص در يداللّه بودن را هم متوجّه شديد، ائمّه ما وجه‌اللّه خاص‌الخاص‌اند، ائمّه ما يدالله خاص‌الخاصند و «عين‌الله» باز همين هم بر سه تقسيم مي‌‌‌‌شود؛ يعني شما اگر براي خدا به جايي نگاه كرديد، براي خدا قرآن خوانديد، براي خدا به يك بچه يتيم با محبّت نگاه كرديد، براي خدا و به امر خدا نگاه‌تان تحت كنترل الهي قرار گرفت، همه‌ي شما چشمتان، خودتان عين‌اللّه‌ايد، خدا مي‌‌‌‌‌‌‌خواهد به اين بچّه يتيم يك كسي پيدا بشود با چشم محبّت نگاه كند، اين شاد بشود، شما نگاهش مي‌‌‌‌‌‌‌كنيد خدا چون خواسته چشم شما چشم خدا است، يك عين‌الله خاص هم داريم كه اولياء خدا اين‌ها با يك چشم ديگري نگاه مي‌‌‌‌‌‌‌كنند؛ عموم مردم گاهي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود عين‌اللّه بشوند، امّا «وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لَايُبْصِرُونَ بِهَا»([19])، اين‌ها چشم دارند امّا درست نمي‌بنيند همه جا چشمشان چشم خدا نيست؛ يعني گاهي مي‌‌‌‌‌‌‌‌شود با همان چشم‌شان آن چنان ديگري را اذيّت مي‌‌‌‌‌‌‌‌كنند كه حساب ندارد، گاهي مي‌‌‌‌‌‌‌‌شود با همان چشم‌شان يك جوري با مردم برخورد كنند، با ضعيف‌ترين مردم برخورد مي‌‌‌‌‌‌‌‌كنند كه حساب ندارد، پس كي انسان چشمش چشم خدا، آن هم خاص مي‌‌‌‌‌‌‌‌شود؟ وقتي كه به مرحله‌ي عبوديّت برسد، وقتي كه مراحل تزكيه‌ي نفس را طي بكند، هر جا نگاه مي‌‌‌‌‌‌‌كند، تا چشمش به يك نامحرم مي‌‌‌‌‌‌‌افتد فوراً صورتش را مي‌‌‌‌‌‌‌گرداند، به مجرّد اين‌كه مي‌‌‌‌‌‌‌خواهد قرآن را مطالعه كند قرآن باز است يك نگاهي مي‌‌‌‌‌‌‌كند از كنارش بي‌تفاوت نمي‌گذرد، به مجرّد اينكه به يك وليّ خدا برخورد مي‌‌‌‌‌‌‌كند كه آن وليّ خدا او را به ياد خدا مي‌‌‌‌‌‌‌اندازد، «مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ»([20])، ديدن او شما را به ياد خدا بيندازد. مي‌‌‌‌‌‌‌ايستد با او حرف مي‌‌‌‌‌‌‌زند، گرم مي‌‌‌‌‌‌‌گيرد، نگاهش مي‌‌‌‌‌‌‌كند، به مجرد اينكه به يك فاسقي كه از صورتش پيدا است فسق دارد مي‌‌‌‌‌‌‌بارد چشمش را از او بر مي‌‌‌‌‌‌‌گرداند، چشمش را جايي مي‌‌‌‌‌‌‌اندازد كه خدا دوست دارد، جايي مي‌‌‌‌‌‌‌اندازد كه خدا امر كرده، اين هم مي‌‌‌‌‌‌‌شود چشمش عين‌اللّه خاص، اولياء خدا همه‌شان اين‌طورند. گاهي براي خدا به صورت فاسق نگاه مي‌‌‌‌‌‌‌كنند، امّا براي خدا است چرا؟ براي اين‌كه شايد بتوانند او را به طرف خدا بكشانند و اين مسائل غالباً مربوط به اين است كه انسان يك تفقّهي داشته باشد، يك فهمي، يك دركي خودش داشته باشد.

و «عين‌اللّه خاص‌الخاص» ائمّه اطهار عليهم الصلوة و السلامايني كه نمي‌گويم رسول اكرم اول و گاهي هم مي‌‌گويم براي اين است كه رسول اكرم قطعاً اين طور است و وقتي كه ائمّه اين جور باشند كه خلفاي آن حضرت هستند پيغمبراكرم به طريق اولي.

پيغمبراكرم، فاطمه زهرا، ائمّه اطهار عليهم الصلوة و السلام، اين‌ها «عَيْنُ اللهِ النَّاظِرَةُ»([21])،اين‌ها كه چشم خدا كه نظر هم دارد مي‌كند، «وَقُلْ اعْمَلُوا» هر كاري مي‌خواهيد بكنيد بكنيد «فَسَيَرَى اللَّهُ »يري يعني مي‌بيند «عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ »([22])، با واو عطف كه چند هفته قبل توضيح دادم«وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ»، هم مي‌بينند.

همه مي‌بينند، «ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ»([23])، بعد بر مي‌گردد اين‌ها به طرف آن عالم‌الغيب و الشهادةكه نزد خدا باشد همان‌طوري كه شما وقتي با چشم‌تان يك چيزي را ديديد بر مي‎گردانيد به حس مشتركتان منتها با اين تفاوت كه شما اگر با چشمتان نبينيد حس مشتركتان درك نمي‌كند امّا خدا درك مي‌كند، خدا احاطه دارد اگر خدا بخواهد هر چه چشم است كنار بريزد هر چه زبان خدا است اين‌ها را كنار بريزد، هر چه اذن خدا است كنار بريزد، هر چه يداللّه هست همه را كنار بريزد، اصلاً همه اوضاع بهم مي‌خورد. روي يك نظمي، روي يك وساطتي، روي يك برنامه‌اي پروردگار متعال با مخلوقش برخورد مي‌كند و يكي هم لسان‌اللّه است، اين لسان‌الله هم همين طور؛ بعضي افراد هستند كه زبانشان زبان خدا است، هر چه مي‌گويند از خدا مي‌گويند بعضي افراد گاهي كه اكثر مردم بلكه عموم مردم گاهي يك كلمه‌اي مي‌گويند كه هم خدا دوست دارد و هم خدا فرموده: بگو،

ماها اگر مي‌خواهيم لسان‌اللّه باشيم، از عام برويم به خاص اقلّ كاري كه مي‌كنيم بايد امر به معروف و نهي از منكر كنيم، اقلّ كار والاّ شما بدانيد لسان خدا نيستيد؛ اگر به عكس شد خداي نكرده كه شده متاسفانه كه آنچه را خدا نخواسته شما گفتيد: بكن و آنچه را كه خدا خواسته نهي كرديد «سيأتي زمان»، زماني مي‌‌‌‌آيد كه منكر معروف مي‌‌‌‌شود و معروف منكر مي‌‌‌‌شود، «سلمان» خيلي تعجب كرد توي مسلمان‌ها؟ بله توي مسلمان‌ها. از اين بالاتر امر به منكر مي‌كنند و نهي از معروف، من نمي‌خواهم دقيق بشوم و الاّ ممكن است شامل همه‌مان بشود امر به منكر مي‌كنند و نهي از معروف([24]).

خدا مي‌داند الان چند مورد توي نظرم مي‌آيد نمي‌توانم بگويم كه امر به منكر مي‌كنيم، نهي از معروف مي‌كنيم مخصوصاً به بچّه‌هايمان، مخصوصاً به جوان‌هايمان اين شخص بدانيد زبان خدا كه نيست بماند زبان شيطان است، هر كه مي‌خواهد باشد به هر كاري كه شما فكرش را نكرديد كه اين عاقبتش چي هست و به چه درد آخرت اين فرزندتان يا اين جوان يا اين دوستتان و گفتيد «بكن» بدانيد زبانتان زبان شيطان است، چون دو طرف دارد اين شيطان اين هم رحمن، شما مي‌خواهيد زبان شيطان باشيد يا زبان رحمان، اگر زبان شيطان مي‌شوي اين حرف‌هايي كه شيطان مي‌گويد عفو، اين حرف‌هايي كه به دردت نمي‌خورد بزن، اين حرف‌هايي كه به درد بچّه‌ات نمي‌خورد بزن، اين تربيت‌هايي كه فرزندانتان را مي‌كنيد دخترانتان مخصوصاً مي‌كنيد اين‌ها را بزن، اگر مي‌خواهيد خدايي حرف بزنيد، حرف‌هايي كه ائمّه‌اطهار زدند بزن، سخناني كه فاطمه زهرا سلام اللّه عليهاگفته و عمل را كه انجام داده آن‌ها را بگو و وادار كن، امر به معروف كن و نهي از منكر كه اگر اين كار را كردي تازه زبان عام خدا مي‌شوي و آن‌هايي كه ان‌شا‌ءاللّه شما در آن راه داريد حركت مي‌كنيد كه زبان خاص خدا بشويد آن كسي كه تزكيه نفس كرده، آن كس كه كلامي از زبانش بيرون نمي‌آيد مگر اينكه حساب كرده كه اين آيا خدا راضي هست يا نيست، زبانش تحت كنترلش است، زبانش حساب دارد، لغو نمي‌گويد، بيهوده حرف نمي‌زند، با يك دوستي كه حالا خوشش آمده دوستم من چند تا حرف‌هايي بزنم او بخندد، دروغ، راست اين‌ها را نمي‌زند از اولياء خدا است، با خدا تا جايي كه مي‌داند كه خدا دوست دارد ارتباط دارد و سخنانش اين طوري است.

دوستاني در بين شما هستند و ان‌شاءالله همه‌تان خواهيد بود كه همه‌تان مبلّغ دين باشيد، مبلّغ قرآن باشيد، مبلّغ روايات اهل‌بيت خاندان عصمت و طهارت باشيد، هر كس زير دستتان است همه را تربيت كنيد و بايد بكنيد اگر مي‌خواهيد لسان‌الله شويد، اگر مي‌خواهيد جز خواص مي‌شويد و لسان اللّه خاص الخاص اوّل پيغمبراكرم اينجا مي‌‌گويم اوّل پيغمبراكرم و شايد تنها پيغمبراكرم است تنها پيغمبراكرم صلي اللّه عليه و آله و سلمآن كسي واسطه وحي است در امور دين و معارف، تنها و ائمّه اطهار و پيغمبراكرم در ساير چيزها لسان اللّه است. ببينيد، خدا شهادت مي‌دهد خيلي جالب است! به اين لسان،«وَمَا يَنْطِقُ عَنْ الْهَوَى»([25])، درباره پيغمبر فرموده اصلاً حرف نمي‌زند روي خواسته دلش، روي خواسته شيطان، خواسته دل با خواسته شيطان تقريباً اگر خواسته خدا نباشد يكي است. هيچ است گاهي توي پيغمبرها هست كه پيغمبرها كاري كردند كه پيغمبرها گفتند: «هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ»([26])، ما نمي‌خواستم اين كار بشود امّا درباره پيغمبراكرم اين نيست، اين سخن از شيطان نيست، القاء هم نمي‌كند و حق هم ندارد به هيچ وجه آن دور و برهاها پيدايش نمي‌شود، «وَمَا يَنْطِقُ عَنْ الْهَوَى»، «إِنْ هُوَ» يعني همان نطقش، «إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى»([27])، شما اگر با يك فردي برخورد كنيد بدانيد هر چه مي‌گويد وحي است در امور دين وحي است، در امور شخصي يعني اگر ممكن است ها اگر فرمود به «ابراهيم جمّال» برو توي آن تنور، تنوري كه دارد آتش بيرون مي‌آيد، ابراهيم جمال چون امامش را مي‌شناسد، زبانش زبان خدا است، قدرتش قدرت خدا است، دستش دست خدا است، بدون اينكه بگويد: آقا براي چي؟ نگفت، يك كلمه نگفت براي چي من بروم آن تو من كه كاري نكردم، ماها كه باشيم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويم آقا ببخشيد ما را هر كاري كرديم ما را ببخشيد، هيچي نگفت، رفت. آقا هم دارد با آن شخص خراساني صحبت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند، دارد حرف مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌زند اين توي دلش هي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد: اين رفت بنده‌ي خدا رفت توي تنور، آقا هم هيچ به روي خودش نياورد تا حالا سوخته حضرت فرمود: مي‌‌‌‌‌‌‌خواهي بروي ببيني چي شده؟ رفتند ديدند نشسته با آتش‌ها حالا بازي كه اهل بازي نبود دارد به اصطلاح نشسته حالا چه كار مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند من نمي‌دونم، خوب ببينيد حضرت به جريان ابراهيم حضرت ابراهيم خليل مثال مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زند، آنجا خدا گفته «يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ»([28])، اينجا حضرت موسي ابن جعفر در دل چون اگر به زبان مي‌‌‌‌‌‌‌‌گفت آن شخص مي‌‌‌‌‌‌‌‌فهميد در دل كه دلش همان مركز خدا است، دلش كه همان خانه خدا است كه همان عرش خدا است، در دل گفته «يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ جمال»، مي‌‌‌‌‌‌‌‌بينيد زبان زبانِ خدا است، خداي تعالي به حضرت ايني كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌بينيد در خصوص پيغمبر فرموده اينجا ديگر نمي‌فرمايد: «مَا يَنْطِقُ پيمغبر الرَّسُولُ عَلَي الْهَوَي وَ الْمُؤْمِنُونَ»نه،چون همه آنچه كه وحي شده به وسيله پيغمبر در بخش اعتقادات، معارف، دين؛ ولي در بخشهاي ديگر ائمّه‌اطهار هم به ايشان وحي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود يكي نگويد: وحي تمام شد، قطع شد، اگر در روايات دارد كه وحي قطع شد يعني در خصوص دين، معارف و اين پيغمبر ختم است و الاّ در خصوص اينكه ابراهيم جمال نبايد بسوزد، كي بايد آتش را سرد كند؟ خدا. از زبان خدا دارد مي‌‌گويد كه «يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ»، اي آتش تنور! آن آتش نمرود بود، اين آتش تنور بر ابراهيم جمال سرد و سلامت باش، سرد و سلامت (ها). روايت دارد: اگر خداي تعالي به آن آتش نمرودي مي‌فرمود: «يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا» برداً همين اندازه آنقدر سرد مي‌شد كه از سرما حضرت ابراهيم ممكن بود از بين برود «وَسَلَامًا»،سرد سالمي باشد.

سرد سالم مي‌دانيد چه جوري است؟ انسان توي اتاقي نشسته خيلي راحت نه خيلي داغ كه كلافه بشود، نه هم آن قدر سرد است كه سينه پهلو كند، راحت، سرد و سلامت. خوب، پس زبان خدا هستند منتها لسان خاص‌الخاص پروردگار است، «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا لِسَانَ اللّهِ»([29])، زبان خدا.

و ساير چيزها هم كه هست حالا شرحش شايد مشكل باشد براي شما و وقتمان هم گذشت مثل جنب‌اللّه و امثال اين‌ها، يك لغاتي هست كه اين مغاني‌اش را درباره ائمّه اين‌طوري كه عرض كردم بايد قبول كنيد.

و ان‌شاءاللّه شماها كوشش كنيد اوّلاً لسان‌اللّه عام باشيد، عين اللّه عام باشيد، اذن‌اللّه عام باشيد، وجه‌اللّه عام باشيد، اول اين. چون مي‌شود انسان وجه شيطان مي‌شود، زبان شيطان مي‌شود كه عرض كردم اوّل اين كار را كنيد، ثانياً كوشش كنيد كه از اين جهت خودتان نجات دهيد عام كه فايده‌‌اي ندارد البّته بي‌فايده نيست، ولي خوب بالاخره جز همه هست، كوشش كنيد خودتان را برسانيد به جنبه‌ي‌ خاص و از محضر عين‌الله خاص‌الخاص و وجه‌اللّه خاص‌الخاص و اذن‌اللّه خاص‌الخاص و لسان‌اللّه خاص‌الخاص ان‌شا‌ءاللّه دائماً استفاده كنيد و از اين محور بيرون نرويد و كوشش كنيد ان‌شاءاللّه شايد امام زمانمان كه زبان قوي خدا است، چشم قوي خدا است، يد قوي خدا است، ان‌شاءاللّه استفاده كنيم با آن حضرت ارتباط داشته باشيد، يك كاري كنيم حالا كه زمان ما به يك جايي رسيده كه الان خدمت دوست عزيزمان جناب آقاي نعمتي عرض مي‌كردم اين مسئله‌ي اينكه جهان عدل مي‌خواهند از جنگ متنفرند اين قدر تظاهرات در اين خصوص كردند يكي از علائم ظهور است مهم‌ترين بلكه علامت ظهور و ظهور صغراي حضرت بقيةاللّه است، بنابراين هر چه اين‌ها را مي‌بيند آماده‌تر باشيد، يك خرده از تنبلي بيكاري بيحالي نمي‌دانم 5 6 تا ديگر بي خودتان را نجات دهيد و كوشش كنيد ان‌شاءاللّه به حقيقت برسيد و خدا را يار خودتان بدانيد كه: «مَنْ يَنْصُرُ اللّهَ يَنْصُرُهُ»،كسي كه خدا را ياري كند، خدا ياريش خواهد كرد.

السلام عليك يا اباعبداللّه و علي الارواح التي حلّت بفنائك، عليك في سلام اللّه ابدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله اللّه آخر العهد منّي لزيارتكم، السلام علي الحسن و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي الصحاب الحسين الذين بذلوا محجهم دون الحسين لعن اللّه من قتلك يا اباعبداللّه قتلوك و ما عرفوك السلام عليكم جميعاً و رحمةالله و بركاته.

نسئلك اللّه و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب‌الزمان يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه،

خدايا! روز جمعه است المتوقع فيه ظهور امام زماننا، خدايا! ما امروز توقع ظهور داريم به آبروي امام زمان ظهور آن حضرت را برسان

همه ما را از بهترين اصحاب و ياورانش قرار بده

قلب مقدسش را از ما راضي بفرما

دين و دنيا و آخرتمان تحت پناه آن حضرت حفظ بفرما

خدايا! در اين آخرالزمان كه همه به سوي فساد و هلاكت، شيطان مي‌بردشان خدايا! ما را با امام زمانمان، زير سايه امام زمانمان حفظ بفرما

پروردگارا! به آبروي آقامان حجةبن الحسن،خدمتگزاران به دين، خدمتگزاران به اسلام عزيز و شيعيان علي ابن ابيطالب خدايا! كمك بفرما

خدايا! مردم عراق را از اين وضعي كه دارند به وضع سلامت و صحّت بهتري خدايا! مبدل بفرما

پروردگارا! زيارت سيّدالشهداء را در كربلا همين امسال نصيبمان بفرما

پروردگارا! مريض‌هاي اسلام، مريضه منظوره، طفل مريض، مريض منظور الساعة لباس عافيت بپوشان

امواتمان غريق رحمت بفرما

شهدامان، امام راحلمان غريق رحمت بفرما

عاقبتمان ختم به خير بفرما

و عجّل في فرج مولانا صاحب‌الزمان.

 


[1]مائده/55

[2]«نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ» بحار: 24/198

[3]بحار: 99/106، اقبال: 297

[4]روم/22

[5]وسائل‏الشيعه: 27/131، احتجاج: 2/458، تفسيرإمام عسكري: 299

[6]اسرار الفاطميه: 223

[7][مِنْ أَهْلِ الرَّيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ عليه السلام  فَقَالَ لِي أَيْنَ كُنْتَ فَقُلْتُ زُرْتُ الْحُسَيْنَ عليه السلام  فَقَالَ أَمَا إِنَّكَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظِيمِ عِنْدَكُمْ لَكُنْتَ كَمَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ عليه السلام] وسائل‏الشيعه: 14/575،بحار: 99/68، ثواب الاعمال: 99، كامل الزيارات: 324

[8]فقيه: 2/613، تهذيب‏: 6/97، مستدرك‏الوسائل: 10/419، بحار: 99/129، عيون‏: 2/276

[9]همان مآخذ

[10]مشارق انوار اليقين: 102، بصائر: 105 به نقل از مركز المصطفي (ص)، [لَولا نَحْنُ مَا عُرِفَ اللهُ] توحيد: 290

[11]توحيد: 152،غاية المرام:5/209، مكيال المكارم: 1/376، [لَولا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللهُ](توحيد: 152، مكيال المكارم: 1/41)

[12]«إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» فتح/10،«قال ابن عباس أخذ النبيصلي الله عليه و آله تَحْتَ شَجَرَةِ السَّمَرَةِ بَيْعَتُهُمْ عَلَى أَنْ لا يَفِرُّوا» بحار: 38/219

[13]آل عمران/49

[14]بقره/255

[15]بقره/97

[16]الحقائق الاسلاميه: 4، تفسير رازي: 13/83 به نقل از مركز المصطفي (ص)

[17]فتح/10

[18]أحزاب/56

[19]أعراف/179

[20](قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَتِ الْحَوَارِيُّونَ لِعِيسَى يَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ «مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ»وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ) كافي: 1/39، مستدرك:  12/203، بحار: 1/203، مصباح الشريعه: 20

[21]بحار 24/198، اقبال 609، توحيد 167، سليم 858

[22]توبه/105

[23]توبه/94

[24]«يَا سَلْمَانُ إِنَّ عِنْدَهَا يَكُونُ الْمُنْكَرُ مَعْرُوفًا وَ الْمَعْرُوفُ مُنْكَرًا»بحار: 6/305، تفسيرالقمي: 2/303

[25]نجم/3

[26]قصص/15

[27]نجم/3-5

[28]أنبياء/69

[29]بحار99/98

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *