۱۵ شوال ۱۴۲۶ قمری – ۲۷ آبان ۱۳۸۴ شمسی – توضیح آیات هفتگی، بیداری

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمدللّه رب العالمين والصلوة و السلام علي اشرف الانبياء و المرسلين سيدنا و نبينا ابي القاسم محمد و علي آله الطيبين الطاهرين لاسيما علي بقيةاللّه روحي و ارواح العالمينلتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم،وَ لَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍلَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ٭ قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (زمر / 27 – 28)

آياتي است درباره ي حالت يقظه و بيداري از خواب غفلت كه اساس همه ي موفقيّت هاي انسان است. خداي تعالي در قرآن مثلِ يك شخصي كه كمال محبّت را به زير دستش دارد – تعبير پدر و فرزند نمي كنم به خاطر اينكه در قرآن از اين تعبير نهي شده – وقتي كه يك فرد جاهل در مقابل پروردگار حكيم آن خداي با عظمتي كه به قدري با عظمت است كه تمام انبياء و بالاخص رسول اكرم و ائمه اطهار عليهم الصلوة و السلام با همه ي عظمت شان كه عقل بشر به كُنه معرفت آنها نمي رسد در مقابل پروردگار سر به خاك مي گذارند و خدا را احترام مي كنند و نسبت به پروردگار آن قدر كوچكي مي كنند كه گاهي ديده شده كه ائمه اطهار عليهم الصلوة والسلام شب تا صبح سر به سجده آنچنان كه درباره ي حضرت زين العابدين لقب سجّاد به آن حضرت داده اند. سجّاد يعني بسيار سجده كننده، ما اگر توانستيم ائمه اطهار را بشناسيم آن وقت عظمتِ ذات مقدّس پروردگار را مي فهميم ولي در عين حال اين خداي با عظمت، خدايي كه آن قدر عظمت دارد كه مي فرمايد: إِذَا أَرَادَ شَيْئاًأَنْ يَقُولَ لَهُكُنْفَيَكُونُ (يس / 82) اگر خدا چيزي را اراده كند آن چيز آسمانها و كهكشانها و تمام ماسوي اللّه باشد كه بسيار كوچك است در مقابلِ روحِ مقدّس رسول اكرم تا برسد به روحِ مقدس رسول اكرم، من زمين و آسمان و كهكشانها را كوچك ترين قرار دادم و روح مقدس رسول اكرم را بزرگترين، از آنجا گرفته تا آنجا اگر اراده كند كه بگويد باش، هست. إِذَا أَرَادَ شَيْئاًأَنْ يَقُولَ لَهُكُنْفَيَكُونُ، اين طوري، اين خداي با اين عظمت شب، روز، موقع خواب، در اوّل صبح براي شما قصّه مي گويد، براي شما مَثل هايي مي زند، با همه ي بي ارزشي هايي كه ما داريم مي بينيم اين بزرگ، اين باعظمت، كسي كه گفته اند زياد بگوييد اللّه اكبر، از امام پرسيدند كه اللّه اكبر يعني چه؟ از چه چيز خدا بزرگتر است. آخر، اللّه اكبر يعني خدا بزرگتر است، نفرمود از پيغمبراكرم چون سنخيّتي بين مخلوق و خالق نيست بر خلاف بعضي اقوال فلاسفه و منحرفين از كتاب و سنّت، تباين كلّي بين خالق و مخلوق است، خالق ازلي است و قديم است و مخلوق حادث است، بنابراين نمي شود با چيزي خداي تعالي را مقايسه كرد. اللّه اكبر حضرت صادق فرمودند من اَن يوصف، من اَن يوصف يعني چه؟ يعني اگر تمام دانشمندان بزرگ دنيا و تمام انبياء و اولياء و حتّي رسول اكرم اگر بخواهند كاملاً خدا را وصف كنند يعني ديگر صفتي براي خداي تعالي باقي نمانده باشد كه آنها نگفته باشند، محال است. به همين معناست كه پيغمبراكرم مي فرمايد يا به پروردگارش عرض مي كند: ما عرفناكَ حق معرفتك، ما حقّ معرفت تو را نشناخته ايم و نخواهيم شناخت و محال است كه محدود بتواند بر كسي كه نامحدود است، محاط بر محيط احاطه پيدا كند، اين محال است. بنابراين اين خداي با اين عظمت، شب شما قرآن را باز مي كنيد مي بينيد برايتان مَثل مي زند، قصّه مي گويد، كدام دوستِ مهربانيست، كدام پدر مهربانيست، كدام مادر مهربانيست كه اينچنين با مخلوق خودش حرف بزند؟! وَ لَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ؛چرا اين قصّه ها را براي ما مي گويد، چرا به ما اعتنا مي كند؟ چرا اجازه داده ما اسمش را ببريم؟ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ؛ شايد! شايد! شايد شما بيدار بشويد، شايد يادتان بيايد كه چهارده معصوم در مدّت دو هزار سال به شما تعليمات معارف و حقايق را در عالم ارواح داده اند. شايد! خداي تعالي در اوّلي كه پيغمبراكرم و انوار ائمه اطهار عليهم الصلوة والسلام را خلق فرمود در مدّت – شايد مدت غلط باشد بگويم – در فوريّت بالايي تمام علوم قرآن را به صورت معلومات، به پيغمبراكرم و اهل بيت عصمت و طهارت عنايت كرد. اين قرآن، آنچه كه در دست ما قرار گرفته، بعد از نزول هاي مختلف كه همه تان شنيده ايد و ديگر انشاءالله حفظ كرده ايد پنج نزول، قرآن پيدا كرده و در نزول سومش قرآن عربي شده، قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ؛يك قرآني است كه وقتي يك عرب مي خواند احتياج به مراجعه به كتاب لغت ندارد، وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ (قمر / 17) قرآن را براي ذكر ما آسان قرار داديم، غَيْرَ ذِي عِوَجٍ؛ چرا ؟! لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ، شايد تقوي پيدا كنيد، ببينيد در اين دو آيه خداي تعالي دو چيز را از ما خواسته كه در حقيقت يكي اش مهم تر و ديگري عملاً مهم است، اوّل لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ؛ به خدا قسم اگر ما يادمان بيايد كه چه چيزهايي به ما تعليم داده اند و در فطرت ما الان هست و طبق فطرت عمل كنيم داراي تقوي خواهيم بود. فطرت، هر انساني يك غرائزي، يك فطرتي دارد، همان فطرت گفتن بهتر است، كلّ مولودٌ يولد علي الفطره، هر بچّه اي كه در عالم متولد مي شود طبق همان فطرتي است كه در آن دو هزار سال به ما ائمه اطهار تعليم داده اند، اينكه عرض مي كنم روايات زيادي دارد غير قابل انكار است علاوه بر آنكه آيات شريفه قرآن كاملاً و روشن تر از روايات اين مطلب را بيان كرده، ما بايد متذكر بشويم. متذكّر از ذكر و از ياد و از ياد آمدن مي آيد. يك چيزي را انسان بلد شده يك مدتي است فاصله انداخته يادش رفته، شما رفته ايد زبان انگليسي را خوب ياد گرفته ايد مدتي مراجعه نكرده ايد يادتان رفته، اين كه عرض مي كنم اين مَثل درباره ي خودِ من است. يادش مي رود انسان، يك مدّتي مخصوصاً يك مشكلاتي هم در راه اين فاصله اي كه بين ياد گرفتن و فراموش كردن باشد. شما در عالم ارواح همه را ياد گرفتيد، همين الان هم ياد داريد منتها بايد يك مقدار به يادتان بياورند، ياد آمدن با ياد گرفتن فرق مي كند. مثلاً شما هيچ تا حالا در اين اتاق نيامده ايد الان كه مي آييد ياد مي گيريد سقف اين اتاق چه نحوه است، لوستر هايش چه نحوه است، چقدر جمعيت مي گيرد، بياييد. دفعه دوم اگر خصوصيات اين اتاق را فراموش كرده باشيد تا نگاه كنيد يادتان مي آيد. مي بينيد يك فرق بين ياد گرفتن و ياد آمدن است. اين خيلي نكته ي مهمي است، بسيار اهميّت دارد، ما بعد از اينكه در رحم مادر و بعد عالم خردسالي و باصطلاح بازي هاي كودكي و تا رسيديم به سنّ بلوغ اين مدت همه ي چيز يادمان رفت. حتّي گاهي ديده شده يك بچّه گرم يك بازي است گرسنه است يادش مي رود كه گرسنه است صدايش مي زنند كه بيا نهار بخور، بعد يادش مي آيد، بله من موقع نهار است بايد بروم نهار بخورم. ما يادمان رفته، به همين دليل قرآن براي تذكر است، يعني يادآوري، به ما مي گويند ببين خدايي است، به اين دليل، دليل يعني راهنمايي، به اين راهنمايي، با اين راهنمايي، با اين راهنمايي خدايي هست. مي گوييد بله، خدايي هست قبول كردم. چه را قبول كرديم؟ هماني كه يادمان دادند يادمان آمد. به شما مي گويند ظلم بد است، نكنيد ظلم، يك دفعه متوجه مي شويد كه نبايد ظلم كنيد. در آيات قرآن هست كه انسان گاهي هست كه فراموش كرده، مؤمن كسي است كه وقتي به او تذكّر مي دهند وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ (انفال / 2) دلش مي ترسد با تذكر، اگر من به شما گفتم آقا پشت دَر يك شيري هست شما برايتان معلوم نبود بلكه بعيد هم مي دانستيد، بلكه اصلاً معتقد نبوديد از چيزي نمي ترسيد. امّا اگر از در كه مي آمديد شير را آنجا ديديد در را هم بستيد، به شما گفتند كه ممكن است از اين در وارد بشود، اين طرف هم يك دَر باز هست اينجا دلتان يك دفعه مي ريزد. درباره ي مؤمن اينطوري خداي تعالي مي گويد: إِذَا ذُكِرَ اللَّهُوَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ؛ چرا وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ؟ براي اينكه مي دانسته خدايي هست، وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْمَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ اگر از اين مردم سؤال بكنيد كه آسمانها و زمين و اين نظمي كه در آسمانها و زمين است، ديشب گفتند از ساعت يازده تا نزديك اذان صبح شهاب باران شده آسمان دنيا، يكي اش به زمين نخورد، لابد شما هم شنيديد سنگها مي آيد از ستاره هاي دنباله دار، به امر پروردگار، وقتي كه مي خواهد يك خبري بشود انشاءالله خبر ظهور مي خواهد باشد اينها به طرف آسمان زمين پرتاب مي شوند كه شياطين نروند خبردار بشوند، استراق سمع كنند، منجمين فقط آن سنگ هايي كه دارد مي آيد مي بينند مثلاً يك جا تيرباران مي شود تير را فقط مي بينند، به كجا مي خورد متوجّه نيستند، براي چه تيراندازي مي كنند متوجه نيستند، احمق هايي هستند در زمان ما كه فقط مي گويند تيراندازي مي شود، چرا تيراندازي مي شود، براي چه؟ ما نمي دانيم. اين خداي باعظمت، اين خداي بزرگ، شما ديشب خوابيديد از ساعت يازده، دوازده، حالا هر چه، تا صبح بالاخره بيدار نبوديد آسمان شهاب باران شد، شما هم راحت، آخر يكي از اين سنگها ممكن است روي پشت بام تو بيفتد به كلّي تو رااز بين ببرد، مي گوييد نه، چرا نه؟ كي مواظب تو هست؟ تو آسمان ها را خلق كردي؟ تو اين سنگ ها را خلق كردي؟ نه! خالق اينها كسي ديگر است او مواظب است، او رحمن است، او رحيم است، من زير يك خانه ي گِلي هم خوابيده باشم من محفوظم. ببينيد، كي مي خواهيم متذكّر بشويم؟! آنها را بايد يادمان بيايد، پيغمبراكرم آمده براي اينكه ما را يادآوري كند. انبياء يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر كه قدر مسلّمش است والاّ انبياء بيشتر شايد بودند اينها آمدند براي اينكه ما را متذكّر كنند. خدا درباره ي پيغمبراكرم مي فرمايد: إِنَّمَا، اين كلمه ي إِنَّمَا همه مي دانيم كه معنايش حصر است، جز اين نيست يعني غير از اين چيز ديگري نيست كه إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ (غاشيه / 21) تو يادآوري مي كني، همه ممكن است سؤال كنند چه را يادآوري مي كند؟ ما كه از مادر متولد شديم چيزي ياد نگرفتيم بعد هم مدرسه رفتيم، پيغمبر هم كه از اين حرفهاي مدرسه اي به ما نمي زند، رياضيات و نمي دانم مسائلي كه در مدارس است آنها را هم كه بيان نمي كند، چه چيز را پس تذكر مي دهد؟ چه چيز را به ياد ما مي آورد؟ آنچه كه خودش درس داده به شما، آنچه كه خودش در عالم ارواح به شما تعليم داده، هر معلمي اگر بخواهد شاگردش را يادآوري كند همان چه را كه به او تعليم داده، به او يادآوري مي كند چيزهاي ديگر را كار ندارد. پيغمبراكرم مذكّر است يعني آنچه را كه خودش به شما تعليم داده، باورتان شايد نيايد در آينه نگاه كنيد شما در آينه چيزي نمي بينيد، لباس مي بينيد، بدن مي بينيد، در آينه اگر حقيقت تان را ببينيد به خدا قسم، انسان نمي تواند طاقت بياورد آن روحي كه خداي تعالي آن قدر برايش ارزش قائل است كه: وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي (حِجر / 29) به خودش نسبت مي دهد، آن روح را اگر شما ببينيد محال است كه يك لحظه از خدا غفلت كنيد، محال است كه يك لحظه از آخرت غفلت كنيد، محال است كه يك لحظه از زندگي ابدي تان غفلت كنيد، محال است! زندگي ابدي داريد شما، درست است شما ازلي نيستيد يعني هميشه نبوديد يك وقتي خدا خلق تان كرد، نبوديد خلق تان كرد بود شديد امّا پروردگاري كه يك مهرباني به كسي كرده ولو به مخلوقش هيچ وقت مهرباني اش را پس نمي گيرد به همين دليل هم هيچ وقت شما ديگر نابود نمي شويد، به صورت اوّل بر نمي گرديد، اين را در ذهن تان ثبت كنيد مُردن فقط يك لباس عوض كردن است، مردن اگر انسان از اين لباسي كه بَرش است مواظبت كرد حالا خودبخود يك مقداري اين لباس كثيف شد، مهربان خدا مي دانيد چكار مي كند؟ مي آيد مي گويد لباست كثيف است، چروك شده، باصطلاح گوشه و كنارش پاره شده بيا عوضش كن. مادرها را ديده ايد بچّه شان حوصله حمام رفتن ندارد، حوصله لباس عوض كردن ندارد، مي روند مي گيرند مي بوسندش، خواهش مي كنند مي برندش حمام لباسش را عوض مي كنند، مي گويند حالا برو بازيت را بكن، برو زندگيت بكن، اينطوري بگوييم بهتر است. خداي تعالي هم بچّه بوديم به ما مي گفتند خدا از مادر مهربان تر است. خوب اين قيافه است تو داري؟! چند جاي بدنت را عمل كردي، صورتت چروك شده، ريشت سفيد شده، موهاي سرت ريخته، پايت درد مي كند، كمرت درد مي كند امثال اين مرض ها، مرضهاي سخت و بالا را انشاءالله شما اهل تزكيه نفس، نخواهيد داشت. آنها را نمي گويم، همين، بيا لباست را عوض كن. با مهرباني، اي كاش اينها را ما مي فهميديم، اينها را اي كاش درك مي كرديم، اگر مي فهميديم و درك مي كرديم همانطوري كه خداي تعالي درباره ي يهود مي فرمايد كه اي يهود اگر شما مدّعي هستيد از اولياء خدا هستيد فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ (جمعه / 6) تمنّاي مردن بكنيد. امّا يك بچّه است اين لباسش را تا مي پوشد پاره مي كند، تا به اصطلاح حمام مي رود بعدش مي رود در زباله داني كثيف مي شود. اين طور بچّه مي گويند خوب اينكه تميزي سرش نمي رود، تقوا همان معناي تميزي است ! كه در اين آيه لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ؛ دارد، تقوا سرش نمي شود، خوب بگذار حالا كه كثيفي را دوست دارد كثيف تر بشود، وقتي كه انسان مي ميرد كفن هم زيادي است به او بدهند. به او لباس تميز ديگر نمي دهند، اگر كافر باشد كه لباس تقوا اصلاً نپوشيده اين شخص را همينطور مي گذارندش عذابش هم مي كنند، همان مسائلي كه هست كه من در مقام اينكه آنها را براي شما بگويم نيستم. يك دسته كفّار باشند آنهايي كه نه خدا را قبول دارند، نه ائمه اطهار را قبول دارند برايم پيش آمده كه عرض مي كنم در همين مشهد شخصِ كافري پيش من آمد از همان اول كه وارد شد خيلي متكبرانه گفت من خدا را قبول ندارم با من حرف مي زني؟ گفتم اگر خدا را قبول مي داشتي كه حرفي نداشتيم! خوب من هم خدا را قبول دارم تو هم خدا را قبول داري، تو هم الان مي گويي روز است من هم مي گويم روز است ما ديگر بحثي نداريم، چرا؟ يك مقدار با او صحبت كردم ديدم چشم هايش قرمز شد، اشكش جاري شد اين طور نپخته آيات قرآن را نبايد براي مردم گفت حتي براي كفّار كه خدا عذابت مي كند.

يك جواني خيلي منحرف شده بود، پدرش گفت كه مي دانيد چرا اين بچّه ام اين طوري شده؟ گفتم: نه، گفت: پيش فلان عالم -يكي را اسم برد من نمي شناختمش- رفتم خواهش كردم كه اين بچّه من را نصحيت كنيد، اين پسر من موهاي سرش بلند بود و از بچّه ام هم خواستم همه ي اين زحماتي كه من برايت كشيدم، معاوضه مي كني با يك چند دقيقه پيش اين عالم بيايي بنشيني اين تو را نصحيت كند، گفت خيلي خوب، بعد ديگر نگويي من پدرم تو فرزندي و من آن طور در بچگي براي تو زحمت كشيدم و اين حرفها!گفتم نه. آمد پيش آقا، اين آقا اوّلاً كه زياد نگاهش نكرد مشغول اذكارش بود، توجه به خدا داشت -حالا آنهايش بماند- بعد رو كرد به اين جوان موهاي سرش را گرفت گفت اگر ديگر گناه بكني با اين موها خدا تو را در جهنم آويزان مي كند! اين هم مي گفت كلّه اش را كشيد بلند شد، از آنجا به بعد بدترين بچّه ها شده1 اين راهش نيست، بايد همان طوري كه عرض كردم. بله آقا، تو خدا را قبول نداري درست است اگر الان اين را واقعي بگويي نجس هستي، كافر هستي، بايد تو را كشت ولي ما نه حاكم شرع ايم، نه قاضي ايم، نه هيچ، ما فقط راهنما هستيم اگر اين طوري بود پيغمبراكرم همان روز اول كه از غار حراء آمده بود پايين همان جا يك شمشير دستش مي گرفت شمشير هم لازم نبود اراده مي كرد همه ي كفّار مي مردند و از بين مي رفتند. آن قدر اخلاق از خودش نشان داد كه وقتي خداي تعالي مي فرمايد: إِنَّكَ لَعَلَي خُلُقٍ عَظِيمٍ (قلم / 4) هيچ كس انكار نمي كند، هر چيزي بالاخره حسابي دارد نمي خواهم بگويم هميشه هم با اخلاق، هميشه هم با محبّت، حالا اينها يك مسائلي است كه برنامه هاي خاصّ خودش را دارد ولي با شما دارم صحبت مي كنم شمايي كه لااقل كارتان كه واقعاً از همه ممنونم كه لااقل كارتان اينست كه واجبات تان را انجام مي دهيد، محرّماتتان را ترك مي كنيد، شب دوشنبه گذشته در تهران بودم جمعيت خوبِ قابل توجّه اي در مرحله ي يقظه آمده بودند همين آيات هم تلاوت شد كه به نظر من به جناب آقاي معلم عرض كردم كه اينها كرامتي شده كه اين آيات در اين شب و در اين هفته دارد گفته مي شود، بيدار شدن از خواب غفلت، متذكر شدن، فَذَكِّرْ (اعلي / 9) اين وَ ذَكِّرْفَإِنَّ الذِّكْرَي تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ (ذاريات / 55) هر چه كه مؤمن باشد، اهل تقوا باشد باز هم بايد به او تذكّر داد چون دو هزار سال آقايان كم وقت نيست، معلمين هم كوتاهي نكرده اند، نمي دانم تعطيلي داشته باشند، تابستان داشته باشند، فرض كنيد مرخصي داشته باشند، دير به سر كلاس بيايند، نه! ائمه اطهار بودند به امر الهي من در آن مجلس چون يك عده اهل يقظه هستند و يك عدّه بالاتر، ديگر دليلي ندارد دو مرتبه تكرار كنم، ولي گفتم به قدري مهم است شما اگر بتوانيد به يك نفري كه اين نمي داند ظلم خوب است يا بد است اين را در ذاتش فرو كنيد كه ظلم بد است، آن طوري كه الان ما مي فهميم اين خيلي مشكل است. خيلي كار دارد، تا چه برسد به ذات مقدس پروردگار و اينكه خدا را در مغزها قرار بدهيم كه پنجاه درصد حكمت، توحيد است. ببينيد حضرت لقمان به پسرش مي گويد وقتي كه خداي تعالي مي فرمايد ما به لقمان حكمت آموختيم، حكمتش چه بود؟ به فرزندش گفت: لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِإِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ (لقمان / 13) خيلي عجيب است! لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ؛ شرك نداشته باش، خود اين كلمه ي شرك چرا ظلم است، به كه ظلم است؟ ظلم عظيمي است، ظلم مي دانيد به چه معناست؟ به معناي در نظر نگرفتن حقوق ديگران يا حقّ شخصي، اگر امام يا فاطمه ي زهرا سلام اللّه عليها را حقّش را در نظر مي گرفتند از همه ي مردم بيشتر آنها را احترام مي گذاشتند نه اينكه ظلم بكنند، نه اينكه حقشان را در نظر نگرفتند. اگر حقّ پروردگار را كه به شما تعليم توحيد داده در نظر نگيريد اين ظلم به خدا است، إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ؛ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ؛ پنجاه درصد همه ي مسائل همين است، اينقدر هم خوب ائمه اطهار به ما تعليم داده اند به مجرّد اينكه خداي تعالي -ديده ايد شاگردهاي مدرسه چقدر خوبند، بعضي هايشان حاضر جواب، فوري اين را جواب مي دهند يكپارچه هم جواب مي دهند- تا فرمود: أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ، يكي از آن گوشه نگفت كه بلي، اين يكي بگويد نمي دانم! آن يكي بگويد اين طور، يكي سرش را پايين بيندازد! يكي رأي كبود بدهد! يكي رأي منفي بدهد، يكي رأي مثبت بدهد! اين حرفها نبود، قَالُوابَلَي (اعراف  / 172) من يك وقتي روي اين مسأله فكر مي كردم اوّلاً خدا گفته  أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ، من مربّي شما نيستم؟ يك معلّمي مي آيد مي گويد من شما را درس ندادم؟ من شما را تعليمات آنچناني نگفتم؟ شاگردها همه گفتند بله، اگر من آنجا بودم مي گفتم قربانت بروم ما هر چه داريم از توست. بَلَي، اين بَلَي معنايش اين است كه ما هر چه ياد داريم از شما ياد داريم، از تو ياد داريم. وسيله اش كه بوده؟ خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام، اينها بودند، اينها بودند كه اول ما خلق اللّه بودند، جبرئيل وارد مي شود بر پيغمبراكرم خدمت پيغمبراكرم است، مي بيند علي بن ابيطالب وارد شد، جبرئيل مي خواهد يك طوري از يك جايي فرار كند، كوچكي كرد، -براي اينكه به ما برسد والاّ هم پيغمبراكرم و هم علي بن ابيطالب همه مي دانند- كه چرا تو اين قدر كوچكي مي كني؟ گفت اين معلّم من بوده، بنا عبدالله، خود ائمه مي فرمايند به وسيله ما خدا بندگي شد، بنا عرف اللّه، بوسيله ي ما خدا شناخته شد، خدا را تعليم دادند به ما آنچنان كه ياد گرفتيم، با كافرترين اشخاص انسان صحبت كند يك قدري از نظم عالم، اينكه ما از نظم عالم صحبت مي كنيم دليل است، دليل يعني راهنما، راهنما به چه؟ به آن واقعيت، واقعيت از كجا براي اينكه به ما قبلاً تعليم دادند. با يك نفر باصطلاح – در كتاب هايم شايد نوشته باشم – يك كشتي اقيانوس پيمايي اعلاميه در كشتي صادر مي كنند كه در مقابل، كوه يخي است و احتمال خطر دارد چند نفر هم قبل درباره ي خدا بحث مي كردند، چند تايشان مادي بودند و قبل از اين هم يك كشتي به يك كوه يخي برخورد مي كند و همه ي سرنشينانش و حتي كشتي هم غرق مي شود، از بين مي روند، با آن توجّه، مي گويد همه رفتيم براي دعا ديگر. راه ديگري نداشتيم. ديديم آن دو نفري هم كه با ما بحث مي كردند كه خدايي نيست و معنايي ندارد آنچه كه ديده نمي شود باشد و از اين حرفهايي كه ديگر حالا براي شما سنّار هم به قول معروف نمي ارزد به هم مي زدند. مي گفت: ديدم همان دو نفري كه مادي بودند آنها هم آمدند يك جا نشستند و دو زانو به طرف حالا مثلاً به هر طرفي دارند دعا مي كنند، گفتيم كه شما كه معتقد به خدا نبوديد، گفتند كه حالا وقت اين حرفها نيست. بله، در وقت بحث و نزاع و دعوا گاهي يك حرفهايي انسان مي زند والاّ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا (روم / 30) مي گويند مرحوم سيد جزايري شروع كرده بود يك كتاب بنويسد، يك خانمي حالا كلفتش بوده، كنيزش بوده، هر چه بوده خدمت مي كرده در خانه ايشان، آمد از ايشان سؤال كرد چه كار مي خواهي بكني؟ گفت: مي خواهم يك كتاب در اثبات وجود خدا بنويسم. ايشان گفت: اَ في الله شك فاطر السماوات و الارض؟ مي گويند سيد جزايري قلم را گذاشت پايين! آيا در خدا هم شكي است؟ يك وقتي در يك مجلّه اي من ديدم كه در انگلستان آمار گرفته بودند ببينند خداشناس، اعتقاد به خدا در بين مردم چطوري است وضعش؟ نود و هشت درصد مردم به وجود خدا اعتقاد داشتند، گفتم لابد آن دو درصد هم از ديوانه خانه لابد بوده اند! ديگر براي همه هست، از آنجا بوده والاّ كسي مي شود اين همه آثار صُنع الهي را در وجود خودش ببيند و منكر خدا بشود. اينها دليل است. دليل به چه؟ به آنچه كه ياد گرفتيم، بعد از همه دلايل مي گويند بله، خدا است، اين بله هماني است كه وقتي كه در اين اتاق دفعه دوم وارد مي شويد مي گوييد بله من اينجا را قبول دارم. آن دليل هم، آن كسي كه دست شما را مي گيرد مي آورد شما را داخل اين اتاق، يك نكته ي خيلي مهمي است. خوب، پس بنابراين  – مشهد هم اينقدر زود ظهر مي شود آن هم روز جمعه كه مي خواهيد برويد نماز جمعه و اينها، فرصت بحث براي انسان نيست – وَ لَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ؛ اين قرآن را خيلي دوست داشته باشيد آقايان! قدر قرآن را بدانيد، خدا مي داند اگر به من فرصت داده مي شد تمام لحظاتم را دلم مي خواست با قرآن و توضيح آيات قرآن و برداشت هايي از قرآن به اندازه ي عقلم بگذرانم. ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ، مثل پشه خدا زده، مثل فيل زده، مَثل ابابيل زده، هر چه دلتان مي خواهدمِنْ كُلِّ مَثَلٍلَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ، شايد يادتان بيايد، شايد متذكّر بشويد، شايد به خودتان بيايد، شايد يادتان بيايد حالا خدايي هم بود، استادي هم داشتيم، پيغمبري بود، ائمّه اطهاري بودند، امام زماني بود، نگوييد امام زمان هنوز نبود، نخير! امام زمان هم همان جا كلاس دوازدهم را درس مي داد به شما، حالا چه بوده ديگر باز من هم مثل شما يادم رفته، لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ، همه ي اين مسائل يك جا جمع شده بود، همه ي آن چه كه به شما ياد داده بودند، قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ؛ اين قرآن اوّلش بود بعد عربي شد در رتبه ي سوم، هيچ اعوجاجي نداشت، چرا؟ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ، شايد اينها تقوا داشته باشند، تقوا را هم برايتان معنا كردم مفصّل، آيات بعد هم همين حرفهاست، همين مسائل مهم است، ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاًرَجُلاً فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ (زمر / 29) تا آخر آيات، اين آيه بد نيست عرض كنم چون آيات همه اش مربوط به همين مسأله يقظه و بيداري است، وَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ وقتي كه مي گوييد ما يك خدا داريم، اِشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ، عجيب است ها! دل آنهايي كه همچنين ايمان به آخرت ندارند مشمئز مي شود، باصطلاح خوششان نمي آيد. علامت افراد خوب با افراد بد اينست كه وسط دعوا، يك كسي دارد دعوا مي كند، ظلم هم مي كند، قدرت هم دارد در همه ي ادارات هم حرفش را مي خوانند در اينجا به او بگوييد خدا، اين اگر تكان خورد، دست كشيد از دعوا، نگفت خدا چه هست! ديده ايد؟! بعضي ها مي كنند اين کار را. اين اِشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ، براي اينكه به آخرت ايمان ندارد، خيلي عجيب است!  وَ إِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِإِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ (زمر / 45) خوشحال مي شوند إِذَا ذُكِرَ اللَّهُوَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ دلشان مي ترسد، دست مي كشند، آقاي رئيس فلان اداره اين ظلم است اين كاري كه داري مي كني، اين رشوه اي كه مي خواهي بگيري اين ظلم است به من، من پول ندارم وگرنه دنبال تو راه نمي افتادم، نمي آمدم به تو بگويم آقا بيا اين سند من را امضاء كن، هر چه حالا، روميزي، زيرميزي!  همين جا بگو خدا هم هست، الراشي و المرتشي كليهما في النار، هم رشوه دهنده، هم رشوه گيرنده هر دويشان در آتش جهنم مي سوزند، اگر ديديد گفت خيلي خوب، الان امضاء مي كنم، معلوم است آدم خوبي است. حالا اشتباه كرده، غلط كرده، امّا اگر گفت آقا! اين حرفها چه هست؟ ما زندگي داريم، زن و بچّه داريم، حقوق مان كفايت نمي كند، خدا هم كه اصلاً قبول نداريم، كه بگوييم خدا به تو روزي مي دهد اين آدم هيچ وقت روي سعادت را نخواهد ديد، از همين جا خودتان مي توانيد آزمايش كنيد افراد را، افراد را مي توانيد آزمايش كنيد. اميدواريم همه ي ما جزء ياران خوب امام عصر باشيم و اين مطالب را انشاءالله ياد بگيريم و چند تذكّر به همه دوستان در هر كجا كه هستند عرض مي كنم، يكي اينكه شب دوشنبه اين هفته كه مي آيد نه، هفته بعد شب وفات حضرت صادق عليه الصلوة والسلام است و ما جلسه اي در تهران خواهيم داشت انشاءالله كه مرحله ي استقامتي ها با داشتن كارت و دعوت نامه، چون ما برنامه مان اينست يك هفته ببينيم يك كسي بدون عذر نيامد ديگر دعوتش نمي كنيم، اين را شما مطمئن باشيد. چون بعضي ها هستند خيلي سهل گرفته اند كارها را، ما هم مي خواهيم خيلي سخت بگيريم  كارها را. هر كس در مرحله ي استقامت است، كارت كه داريد حتماً والاّ استقامت نمي رفتيد و دعوتش هم شد، حالا ممكن است مرحله ي استقامت باشد، كارت داشته باشد دعوت نشود، چرا دعوت نشود؟ براي اينكه ما جلسه ي سوم را خواهيم گرفت براي استقامت، دو جلسه يا يك جلسه را نيامده ما ديگر او را در برنامه نمي گذاريم مگر اينكه عذر موجّه، موجّه هم نه اينكه مثلاً خانمم نگذاشت، نه، اينها عذر موجّه نيست. پايش شكسته باشد، در بيمارستاني باشد، گواهي دكتر آورده باشد، يك چيزي از اين قبيل! -حالا بخنديد ولي وقت عمل خواهيد ديد كه انجام مي دهيم انشاءالله- بعد ديگر دعوتش نمي كنيم. معنا ندارد من و يك عدّه از دوستان بنشينند و باصطلاح دعوت كنند محترمانه. مخارج زيادي تقريباً پانصد  ششصد نفر اهل استقامتند، اينها را بايد شام ما بدهيم، پذيرايي شان كنيم تا حدي كه برايمان ممكن است. خوب اين همه كار مي كنيم براي چه؟ براي همان مسامحه تو؟! كه در جلسه ي نيمه شعبان يك عده اهل استقامتي ها نيامده بودند ما هم همه ي اسم هايشان را خط زديم و انشاءالله اين جدّي است! ما مي خواهيم هي كم بشويد -نه اينكه فكر كنيد، شما جمعيت تان هي كم بشود- كم بشود تا به عدّه اي كه جدّي هستند برسيم انشاءالله و انشاءالله تشريف مي آورند و دعوت هم نمي كنم، اصراري هم ندارم بياييد، مي خواهيد بياييد مي خواهيد نياييد و انشاءالله آنجا صحبت هاي خاصّ مرحله ي استقامت را عرض خواهم كرد. و مسأله ديگر اينكه روز دوشنبه، همين دوشنبه اي كه مي آيد ساعت ده صبح چون ما نسبت به خانم ها نمي توانيم خدمات مان را انجام بدهيم، انشاءالله خانم هايي كه در مشهد هستند روز دوشنبه، ساعت ده صبح انشاءالله تشريف بياورند تا يك قدري برايشان صحبت كنيم، از همه ي مراحل فرقي نمي كند. ديگر با شوهرهايشان دعوايشان نشود بعد بيايند بگويند چرا تو گفتي، بيايند ما كه دَر را براي كسي نمي بنديم، البته خانم ها با همان كارت هايشان بيايند، ديگر چيزي به نظرم فعلاً نمي آيد.

از حالا هم تعيين نمي كنيم مثلاً مرحله ي صراط مستقيم كي بيايند، چون ممكن است تأخير بشود، ممكن است جلو بيفتد، ممكن است عقب بيفتد اين مسائل هست.

نسئلك اللهم و ندعوك باعظم اسمائك و باسمك الاعظم الاعظم الاعظم الحجة بن الحسن يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه، يا اللّه يا اللّه خدايا امام زمان ما را برسان. خدايا امروز روزي است كه توقّع ظهور حضرتش را داريم اين توقّع ما را با لطف و كرمت عملي بفرما. پروردگارا همه ي ما را از اصحاب خوب آن حضرت قرار بده، قلب مقدسش را از ما راضي بفرما، گرفتاري هاي مسلمين بالاخص شيعه را برطرف بفرما. عدل و داد در سراسر عالم به وسيله حجة بن الحسن مقرر بفرما. پروردگارا به آبروي ولي عصر نام ما را در زمره ي محبين امام زمان قرار بده. قلب ما را مملو از معرفت و محبت امام عصر قرار بده. پروردگارا مرضهاي روحي مان شفا مرحمت بفرما، صفات رذيله را از ما دور بفرما، خدايا به آبروي ولي عصر مرض هاي بدني آنهايي كه مريضند برطرف بفرما. مريض هاي منظور، طفل مريضي، مريضه منظوره الساعه لباس عافيت بپوشان. امواتمان غريق رحمت بفرما، شهداءمان با شهداي كربلا محشور بفرما. عاقبت مان ختم بخير بفرما و عجل في فرج مولانا صاحب الزمان.

لینک ویدیو در آپارات : 

کلیک کنید

 

جهت دانلود صوت و یا پخش آنلاین کلیک کنید

 
 
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *