۱۵ ذی الحجه ۱۴۲۵ قمری
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسولالله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیةالله روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
چون در اولین سؤال ما این مطلب را تذکر دادند من هم به همه شما تبریک عیدمیلادمسعود حضرت امامهادی را عرض میکنم و إنشاءالله عیدغدیر هم در پیش است، آن را هم تبریک عرض میکنیم. خدایتعالی همه روزهای ما را عید قرار بدهد و همه ساعات ما را مبارک قرار بدهد.
سؤال: لطفاً اگر میشود صفا و صمیمیت را توضیح دهید.
جواب: صفا و صمیمیت در اشخاص با هم فرق میکند، صفا و صمیمیت یک مطلبی است که طرفینی است، نمیشود یک نفر صفا و صمیمیت داشته باشد و طرف دیگر نداشته باشد. معنای آن هم این است که انسان با طرفی که با او صفا و صمیمیت دارد طوری رفتار بکند، دستور هم هست، که هیچچیز از طرف مگر آنچه که مصلحت او نباشد مخفی نکند، مثلاً زن و شوهر طبعاً باید صفا و صمیمیت داشته باشند اما اگر یکی از آنها صفا نداشت، صمیمیت نداشت، طبعاً آن یکی هم نمیتواند داشته باشد، و یک چیزهایی هم هست که خلاصه به هر جهتی، حالا یا خلاف شرع است، مثلاً یک دختری در زمانیکه دختر خانه بوده است یک گناهی کرده است دیگر دلیلی ندارد که بیاید به شوهر خود بگوید. این صفا و صمیمیت نیست چون گناه یا هر چیزی که ممکن است او را ناراحت بکند مصلحت نیست به او گفته بشود، اینجا اگر گفت از صراطمستقیم خارج است. صفا و صمیمیتی که از ما تقاضا کردند توضیح داده بشود همین اندازه است که هرچه او صفا داشته باشد شما هم صفا داشته باشید، هرچه او صمیمیت داشته باشد شما هم داشته باشید و هرچه پیش برود بهتر است، تا اگر دوتایی اهلتقوا و اهلکمالات شدند، هر دو به یک مرحله کمالعبودیت رسیدند همانطوری که دو تا معصوم با هم هیچ اختلافی ندارند، یکی هستند، ائمهاطهار علیهمالصلاةوالسلام میفرمایند: «کلُّنَا وَاحِد»(بحارالاانوار: 25/363)، یعنی همه ما یک حرف میزنیم، همه ما یک چیز میگوییم، همه ما حتی با مردم یک صفایی داریم، ولی خیلی جاها بوده است که ائمه علیهمالسلام در تقیه بودند، خلاف واقع را بیان فرمودند، خیلی جاها بوده است که مثلاً مصحلت نبوده است که هر چیزی را به مردم بگویند یا حتی… البته بین خود ائمه علیهمالسلام نه، ولی بین ائمه و اصحاب خاص ایشان، دلیلی نداشته است که هر چیزی را به آنها بگویند، چون بعضی از آنها طاقت نداشتند که بشنوند. یک روایتی دارد؛ که حتی سلمان و أبیذر در زمان پیغمبر شاید صمیمیترین افراد با هم بودند اما در روایت هست که اگر آنچه که در قلب ابیذر است سلمان بداند و آنچه که در قلب سلمان است ابیذر بداند، چون مرحله آنها با هم فرق میکند، ممکن است اینها همدیگر را تکفیر کنند. پس صفا و صمیمیت همین اندازه است، إنشاءالله حضرت بقیةالله تشریف بیاورند، همه خوب میشوند، همه باصفا میشوند، همه صمیمی میشوند، همه خوب میشوند.
سؤال: با توجه به آیه تطهیر که خداوند رجس و پلیدی را از اهلبیت دفع و رفع کرده است و با وجود اینکه خانه حضرت فاطمهزهرا سلاماللهعلیها فقط یک در داشته است و آن هم داخل مسجد باز میشده است، تکلیف سادات معصوم و غیر معصوم در تردد در مسجد در ایام مختلف و حالات مختلف چگونه بوده است؟
جواب: سنّی و شیعه نقل کردهاند که پیغمبراکرم دستور فرمود از جانب خدا که همه درها که به طرف مسجد باز میشد، البته یک افتخاری بود که یک دری در مسجد ما داشته باشیم، آن هم مسجد پیغمبر، خانهها را دور مسجد ساخته بودند و هر کدام یک دری به طرف مسجد باز کرده بودند. بعضی از این خانهها مثل خانه علیبنابیطالب فقط یک در هم بیشتر نداشت و آن طرف مسجد بود، البته میشد از پشت دری باز کنند به طرف کوچه یا خیابان، دیگران هم این کار را کردند ولی علیبنابیطالب را خدا و پیغمبر استثناء کردند. حالا چرا درها را بستند؟ علت آن این بود که از جانب پروردگار دستور این بود که در مسجد پیغمبر…، در تمام عالم اسلام دو تا مسجد هست: یکی مسجدالحرام است و یکی مسجدالنبی است که وارد شدن جُنُب حرام است، یعنی حتی پای خود را حق ندارد بگذارد، ولی سایر مساجد اینطور نیست، سایر مساجد انسان میتواند از داخل آن عبور بکند، توقف نکند ولی عبور بکند، چیزی در مسجد نگذارد ولی میتواند چیزی بردارد و ببرد، یا اگر چیزی خود او گذاشته بود بیاید بردارد و برود، ولی در مسجدالنبی و در مسجدالحرام شخص جُنُب حق پا گذاشتن در مسجد را ندارد، إلّا علی علیهالسلام و اهلبیت او. شخص سؤالکننده کسی بودند که متوجه بعضی از مسائل هستند، در خصوص اینکه تکلیف سادات معصوم و غیر معصوم… معصومین علیهمالصلاةوالسلام که حالا این آلودگیها را به طور کلی نداشتند ولی احکام اسلام هم برای آنها بوده است، یعنی غسل از جنابت میکردند. مهم قضیه سر جریان سادات غیرمعصوم بوده است، چون تا زمان عبدالملک مروان یا تا زمان حجاج این خانه در اختیار فرزندان پیغمبر بوده است، حالا ما میگوییم حضرت امامحسن و امامحسین علیهمالسلام اینها معصوم بودند و یک مقدار استثناء است ولی بقیه که آنجا بودند غیر معصوم بودند و طبعاً همه خصوصیاتی که برای اهل آن خانه بوده است باید باشد تا بتوانند تردد بکنند و از مسجد بیرون بروند. اینجا بحث زیادی هست که آنقدر بحث آن زیاد بوده است که مراجع و علما کنار گذاشتند و اصلاً درباره آن بحث نکردند، ولی آنقدر مسلّم و معلوم است که سادات تا زمانی که آن خانه بوده است و آن در به طرف مسجد باز بوده است، اینها مستثنی بودند و معصوم و غیر معصوم آنها میتوانستند با اذن پروردگار و با اذن پیغمبراکرم از آنجا عبور کنند و این یک امتیازی بوده است که خدایتعالی به فرزندان حضرت علیبنابیطالب و حتی به کنیز آنها مثل فضهخادمه و قنبر غلام آنها داده شده است.
سؤال: لطفاً بفرمایید چرا در تسبیحات حضرت زهرا سلاماللهعلیها ذکر «الله اکبر» یک مرتبه بیشتر از ذکر «سبحانالله» و «الحمدلله» گفته میشود؟
جواب: در تسبیحات حضرت زهرا همانطور که ایشان نوشتهاند باید 34 مرتبه بگویید «الله أکبر» 33 دفعه بگویید «الحمدلله» یا «سبحانالله» -چون میشود «سبحانالله» و «الحمدلله» را جابهجا کرد- و 33 مرتبه هم «سبحانالله» یا «الحمدلله». سؤال ایشان این است که چرا یک مرتبه «الله أکبر» بیشتر گفته میشود؟ البته عبادات را در مرحله اول به شما عرض کنم؛ که چون و چرا ندارد. حتی وقتی شما پیش یک طبیبی میروید و میگوید این قرص را تو شش ساعت یکدفعه بخور، هیچوقت نمیپرسید که چرا شش ساعت یکدفعه بخورم؟ من میخواهم هفت ساعت یکدفعه بخورم، همه را میگویید چشم. در امراض روحی هم همینطور است، وقتیکه معصومی، آن هم مثل پیغمبراکرم بگوید و فاطمهزهرا هم عمل بکند طبیعی است که از گفتار یک طبیب بدنی اهمیّت آن بیشتر است، این به طور کلی در تمام عبادات میباشد ولی إجمالاً عرض میکنم که «الله أکبر» اگر خوب گفته شود هم انسان «سبحان الله» گفته است و هم «الحمدلله». به جهتی که اهمیّت «الله أکبر» از آن دو تای دیگر بیشتر است. «الله أکبر» یعنی خدا بزرگتر از آن چیزی است که در ذهن شماها میآید، در فکر شما میآید، میتوانید آن را وصف کنید، همه واصفون، همه وصفکنندگان اگر جمع بشوند و بخواهند خدا را وصف کنند، غیر از معصومین و ائمهاطهار علیهمالصلاةوالسلام، بخواهند وصف کنند و جداگانه از آنها… یک وقت از زبان آنها انسان خدا را وصف میکند، یک وقت هست نه جداگانه از خدا، این خدا بزرگتر از آن است که شما بتوانید آن را وصف کنید. اگر این عظمت و این بزرگی برای خدا در قلب ما مسلّم بشود هم گفتیم «سبحانالله» و هم گفتیم «الحمدلله». «سبحانالله» به معنای این است که خدا منزه است از هر عیب و نقص که در «الله أکبر» این معنا هست و معنای «الحمدلله» هم این است که ما در مقابل خدا باید کرنش کنیم، همه کرنشها و همه کوچکیها در مقابل خدا است، وقتیکه گفتیم خدا أکبر از آن چیزی است که وصف بشود، پس «الحمدلله» هم گفتیم. شاید به خاطر این باشد که یک قدری بیشتر ما را متوجه به کلمه «الله أکبر» بکنند، وإلّا همان حرفی که اول گفتم، الآن مَثَل ما مَثَل این است که دو تا مریض با هم نشستند میگویند چرا مثلاً فلان قرص را گفتند شش ساعت یکدفعه بخور؟ یکی دیگر هم یک حرفی میزد روی همان جهل خود. یک قدری هم تطبیق پیدا میکند وإلّا همه ما در مقابل دستورات الهی باید بندگی محض داشته باشیم و تعبّد محض داشته باشیم و هیچ چون و چرایی نداشته باشیم.
سؤال: مادری دارم که بیسواد است، با محبتهایی که ما برای او کردهایم خیلی دوست دارد که تزکیهنفس کند، ولی دیگر استعداد سواد آموختن را ندارد و نمیتواند قرآن را یاد بگیرد و کسی هم نیست که بتواند به او یاد بدهد. با این شرایط که او دارد شما راهنمایی بفرمایید که او چگونه میتواند روح خود را پاک کند؟
جواب: باید به این خانم خیلی تبریک گفت که طوری رفتار کرده است که با اینکه مادر ایشان سواد ندارد به این راه کشیده شده است، ائمهاطهار فرمودند همیشه با أعمال خود مردم را دعوت کنید به طرف خدا، تنها با گفتار نباشد، روایات متعددی در این قسمت هست. ایشان را خدا حفظ کند، با تزکیهنفس کاری کردند که مادر ایشان با اینکه بیسواد است اظهار کرده است که من میخواهم تزکیهنفس کنم، در میان گِلههایی که از همه آقایان و خانمها داریم، در ضمن از خیلیها متشکر هستیم که علاوه بر اینکه خود را درست کردند یک عدهای را هم متوجه تزکیهنفس و صراطمستقیم کردند، من خود را مرهون لطف و محبت و زحمات این خانمهایی که اینطوری هستند میدانم. در مرحله اول این را به شما بگوییم که روح ایشان پاک هست، همین که تمایل به تزکیهنفس پیدا کرده است، إنشاءالله همین یک مرحله، شاید پنجاه درصد پاکی را قدم برداشته است و همان چیزی که به خود شما دستور داده شده است، همانها را کمکم به ایشان بگویید و إنشاءالله تزکیهنفس میکنند و لزوم آن… البته خیلی کمک است ولی لازم نیست که حتماً سواد داشته باشند، روخوانی قرآن را یاد بگیرند و امثال اینها. شما که برای ایشان دختر به این خوبی هستید إنشاءالله به ایشان یاد میدهید، حقایق قرآن را یاد میدهید و ایشان هم تزکیهنفس خواهند کرد.
سؤال: چگونه حقوق والدینی را که به خاطر انتخاب راه از ما ناراضی هستند به جا بیاوریم تا از ما راضی شوند؟ مثلاً از انتخاب همسر ناراضی بودند.
جواب: خدایتعالی در قرآن خیلی سفارش پدر و مادر را کرده است. پدر و مادر بچههای خود را بیشتر دوست دارند، خیلی به مادر و پدر سفارش فرزندان را نکردهاند، مثل یک ماشینی میماند که در سرازیری است، پدر و مادر در سرازیری هستند، حتی باید ترمز هم کرد، خدا هم ترمزهایی زده است برای محبت پدر و مادر نسبت به فرزند، حتی تا جایی که فرموده است بعضی از فرزندان شما دشمن شما هستند، چنین ترمز محکمی زده است، گاهی بهعنوان اینکه اینها مایه آزمایش شما هستند.. چون یک محبتی را خدایتعالی در کودکی همانطوری که به همه حیوانات داده است به انسانها هم داده است. حیوانات وقتیکه فرزند آنها به یک حدی میرسد که خود او میتواند گلیم خود را از آب بکشد دیگر فراموش میکنند که این فرزند آنها بوده است، او را به حال خود میگذارند، ولی ما خیال میکنیم هنوز پسر چهل، پنجاهساله، یا دختر بیست، سیساله هنوز بچه شیرخوار است و ما باید او را نگه داریم. محبت اینطوری که برای خدا نباشد و فقط و فقط برای اینکه ما مادر هستیم، ما پدر هستیم، برای این جهت باشد خیلی مَنهی است، نهی شده است از طرف پروردگار، حتی حضرت نوح میبیند که پسر او دارد جلوی چشم او غرق میشود، میگوید: «إِنَّ ابْنی مِنْ أَهْلی»(هود/45)، خدایتعالی با یک تندی به او میفرماید: «إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِک»(هود/46)، او اهل تو نیست، تو هنوز نفهمیدی اهل کیست و نااهل کیست؟ «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِحٍ» عمل غیر صالح کرده است «إِنِّی أَعِظُک» من تو را موعظه میکنم که تو جزو جُهال نباشی، اینطور نباش. یک کلمه گفته بود که «إِنَّ ابْنی مِنْ أَهْلی» به شما هم الآن من جداً توصیه میکنم که «أَعِظُکم أَنْ تَکونَ مِنَ الْجاهِلینَ»(هود/46)، جزو جُهال نباشید، پسر است، بزرگ شده است، دست او به دهان او میرسد، یک مقداری بگذارید خود او در دنیا فشار ببیند، دنبال کار حرکت کند، نگویید پدر او پولدار است چرا نمیدهد؟ مادری نباشید که بخواهید آن تربیت واقعی که اسلام میخواهد فرزند پیدا نکند. پس از طرف پدر و مادر خدا ترمز را کرده است، نه اینکه آنها را هُل بدهد ولی از آن طرف، بچهها اینطور نیستند. محبت بچهها به پدر و مادر کم میشود، پدر و مادر رو به ضعف میگذارند، ولی بچه مستقل میشود. شخصی آمد خدمت رسولاکرم عرض کرد؛ مادر من به جایی رسیده است که عین بچه شیرخوار من باید لباس او را عوض کنم، او را تَر و خشک کنم، او را حمام بکنم، این طرف و آن طرف ببرم، غذا به او بدهم، عین همان زمان کودکی، آیا من جبران زحمات او را که در بچگی برای من کشیده است کردم یا نه؟ حضرت فرمودند: نه، به جهت اینکه تو هر روز منتظر هستی که او زودتر بمیرد و تو راحت بشوی ولی او هر روز منتظر رشد و بزرگ شدن تو و ماندن تو بود، تو نمیتوانی اصلاً. فرزند بیمحبت میشود، کار خود را دارد میکند مثل همه، خدا خیلی سفارش کرده است که «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ»(اسراء/23)، حتی أُف نگو «وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کریماً * وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ»(اسراء/23-24)، ببینید مثل یک ماشینی که میخواهد به طرف بالا برود، مدام آن را هُل میدهند که این تندتر برود، اینطوری است، اما در عین حال «وَ إِنْ جاهَداک عَلی أَنْ تُشْرِک بی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما»(لقمان/15)، اگر به تو اصرار کردند که بیا در مقابل خدا مثلاً ما را بپرست، چطور؟ خدا گفته است این حرام است ولی تو انجام بده، این غیر خدا پرستیدن است. خدا گفته است این کار حلال است یا واجب است، تو انجام نده. چرا، حتی آنقدر خدا محبت به پدر و مادر را جلو برده است که گفته است اگر چیز مستحبی را با قاطعیت گفتند نکن، انجام نده. چیز مکروه را با قاطعیت گفتند بکن، انجام بده اما اگر در مورد حرام و حلال آمدند در حدود پروردگار دخالت کردند آنجا ارزش خدا باید بیشتر باشد تا پدر و مادر. معلوم است نهایت این است که اینها پدر و مادر بدنی ما هستند، محبوبیت پدر و مادر هم باید روی حساب تقوای آنها باشد، اگر پدر و مادری به فرزند خود اصرار دارد که بیا گناهکار باش، دست از مراحل تزکیهنفس بکش، فلان همسری که مناسب تو نیست با او ازدواج کن و فلان همسری که مناسب تو هست ازدواج نکن، رفتن در عالم شرک، گفتند این که درآمدی ندارد، این خانه ندارد، این چه ندارد، در این شرکبازیها رفتن، اینجا «فَلا تُطِعْهُما» اینجا دیگر رسماً انسان میتواند بگوید که خدا گفته است که اطاعت آنها را نکن. بنابراین اگر والدین را… چون ایشان سؤال کردند والدین ما ناراضی هستند، اگر برای کارهای عادی شما ناراضی هستند کوشش کنید آنها را راضی کنید ولی اگر برای واجب یا حرام که تزکیهنفس از واجبات اولیه است، یعنی از نماز و از روزه و از همه چیز واجبتر است، اگر اینجا مانع شما شدند «فَلا تُطِعْهُما» اطاعت آنها را نکنید.
سؤال: چرا حضرت عبدالمطلب با اینکه در مقام پیامبری بودند چنان نذری را نمودند که فرزند خود را قربانی کنند، آیا چنین نذری صحیح است یا صحیح نیست؟
جواب: حضرت عبدالمطلب با خود قرار گذاشتند و این رسم بود، نه رسم به اصطلاح غیر شرعی، چون در هر دینی خدا یک فشارهایی به مناسبت امتحان آنها برای آنها قرار داده است که مثلاً در بنی إسرائیل اینطوری بود که اگر یک جایی از بدنها از نجاستهای مختلفی، البته غیر از خون، نجس میشد باید آن قسمت را اصلاً میبریدند، لذا ما در دین خود که امت مرحومه هستیم، امت مورد مهربانی خدا هستیم، حتی خدایتعالی فرموده است خود شما دعا کنید: «رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا»(بقره/286)، خدایا بر ما حمل نکن، تحمیل نکن «ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ» ما را به چیزی که طاقت عرفی آن را نداریم «کما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِنا» همانطوری که قبل از ما به یک عدهای، چون امتحان آنها سنگین بود، اینها را تحمیل کردی. در گذشته خدایتعالی سختگیری میکرد، چون میخواست تربیت اینها بهتر بشود، مثلاً شما فرض کنید گاهی یک چیز سختی هست این را بیشتر در آتش میپذیرید تا نرم بشود تا یک چیزی که خود آن نرم است، مثلاً فرض کنید یک غذایی میخواهید درست کنید، مثلاً لپه و برنج و شیر را میخواهید قاطی یک چیزی درست کنید، الآن به ذهن من آمد، شاید چنین غذایی نباشد، قطعاً لپه را زودتر میپزید تا برنج را، برنج را زودتر میپزید تا شیر را، شیر همانقدر که جوش آمد کافی است. اُمم قبل سخت بودند، انسانهای نافهمِ کمشعورِ تجربهندیدهای بودند که بنی إسرائیل را روایت دارد که حضرت جبرئیل سنگ را میآورد روی سر آنها نگه میداشت که اینها سر خود را به سجده بگذارند، به آسانی سجده نمیکردند، که گاهی بعضی از همان زیر نگاه میکردند ببیند اگر سنگ آن طرف رفته است سر خود را فوری بردارند یا مثلاً به آنها گفته میشد بیایید برویم مصر را فتح کنیم، حضرت موسی به قوم خود میفرمود، قوم او میگفتند: تو و خدا بروید آنجا را فتح کنید ما اینجا نشستیم «إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ»(مائده/24)، ما اینجا نشستیم، وقتی فتح شد ما را خبر کنید که ما بیاییم، که چهل سال در آن بیابان اینها سرگردان ماندند، چنین فشاری خدا بر آنها آورد. به هر حال حضرت عبدالمطلب در آن زمانها قربانی یک فرزند به دست خود آنها… همانطور که حضرت اسماعیل به وسیله حضرت ابراهیم بنا بود این کار را بکنند، خیلی سخت است انسان فرزند خوبی داشته باشد و این را خود او ببرد قربانی کند، چنین امتحانات سختی بود، و حضرت عبدالله که وقتی قرعه به نام او افتاد که ایشان قربانی بشود، خدایتعالی میخواست محبوبیت او را در بین مردم و حتی در بین قریش مشخص کند تا صد شتر یک طرف، قرعه به نام حضرت عبدالله یک طرف، که وقتی قرعه انداختند به نام آن صد شتر افتاد و حضرت عبدالله زنده ماند، و لذا پیغمبراکرم میفرماید: «أَنَا ابْنُ الذَّبِیحَینِ»(بحارالانوار:12/123)، من پسر دو تا ذبیحی که به دَم ذبح رسیدند و خدا آنها را نجات داد هستم، یکی حضرت اسماعیل و یکی هم حضرت عبدالله. علت آن این بوده است، نه اینکه خداینکرده حضرت عبدالمطلب خلاف نذر بکند، خلاف بخواهد کار بکند و کار حرامی بکند و این مسئله برای ما نیست.
سؤال: با بحثی که ما داشتیم راجع به حضرت داود علیهالسلام سؤال کردند که شما با استناد به چه چیزی میگویید حضرت داود فقط صدای خوبی داشته است؟
جواب: استناد ما روایاتی است که از اهلبیت عصمت و طهارت رسیده است و اگر استنادی میخواهید این است، روایات هست که حضرت داود صدای خوبی داشته است. تَتِمه آن این است که حتماً حضرت داود از نی استفاده میکرده است، در مورد نی زدن روایت خاصی داریم و در فتوای همه علما هست که نی زدن حرام است و چیزی که در دین اسلام حرام باشد و مصلحتی در کار آن نباشد و مخصوصاً امتحانی در آن نباشد، این در همه ادیان حرام است، برای خوشی و تفریح باشد و در عین حال در اسلام حرام باشد در ادیان دیگر هم حتماً حرام است. یک وقت هست عرض کردم مثل جنبه فرزند کشتن که امتحان است، آن بحث دیگری است، آن فشار و ناراحتی دارد اما نی زدن برای تفریح است و در همه ادیان یک حکم دارد.
خانمها میتوانند اشکال کنند اگر یک وقتی در هریک از جوابها سؤالی دارند.
سؤال: آیا از نظر حضرتعالی الکل سفید مُسکر روان حساب میشود، و اگر بشنویم کسی یا کسانی با خوردن آن از حالت عادی خارج میشوند، آیا مسکر بودن آن اثبات میشود؟
جواب: واقع این است که من امتحان نکردم که آیا الکل سفید مُسکر است یا مُسکر نیست. ببینید مسکر بودن یک قدری انسان را گیج بکند، یک قدری سر انسان گیج برود، اینها نیست. مسکر چیزی است مقدار زیاد آن انسان را به حالت مستی میاندازد، ممکن است شما یک نصف استکان شراب بخورید و یک مقدار گیج بشوید بگویید پس مسکر نبوده است، نه، زیاد بخورید اگر مسکر بود، انسان را به سُکر انداخت یک قطره آن هم نجس و حرام است، البته اگر روان باشد نجس است و اگر روان نباشد فقط حرام است و اگر روان باشد و مسکر باشد هم نجس است و هم حرام است و شراب را هم به خاطر همین جهت میگویند که نجس و حرام است.
سؤال: در فرمایشات شما مطالعه کردم در مورد علیبنابیطالب فرموده بودید که این بزرگوار از تنهایی و بیکسی سر به چاه میبردند، بلکه کسی را پیدا نمیکردند که علمی را که در سینه داشتند به او بگویند، از آن جهت سر در چاه میکردند و آن علم و آنچه در سینه ایشان بود در چاه میگفتند. حال سؤال من این است که آیا در زمان ما هم چنین حکمی را دارد یا نه؟
جواب: حالا یک روایتی شاید باشد و مطلب اینطوری بوده است که چون کسی را پیدا نمیکردند سر خود را در چاه میکردند و حرفهای خود را میزدند. شما باید علم علیبنابیطالب را پیدا بکنید، کسی هم که بتواند علم شما را تحمل بکند پیدا نکنید، آنوقت یا در یک اتاق خلوتی باشد یا در یک جایی حرفهای خود را بزنید، چون حرف را در دل نگه داشتن یک مقدار حالت انفجاری به وجود میآورد، بعضیها که غصهها را در خود میریزند اینها اشتباه میکنند، باید یک صَدیقی، یک شخص صمیمی داشته باشند که اینها را به آنها بگویند، پُرحرفی هم نکنند، بعضیها هستند که میآیند درد و دلهای بیخود میکنند، خیلی از اینها هست که اصلاً نباید گفته بشود، اصلاً مسلمان نباید از هیچکس درد و دل داشته باشد، تا چه برسد به اینکه بخواهد بگوید. آنچه که هست بعضی از مطالب هست، مطالب علمی هست که انسان نمیداند چه کار بکند اینها را، اینها را به چه کسی بگوید. به هر حال با آن توجهی که علی دارد که تمام ذرات عالم وجود که مثل ضبط صوت دارند همه چیز را ضبط میکنند و یک روزی هم علم پیشرفت میکند که به دست بشر میرسد، با آن خصوصیت در چاه میگویند، در اتاق خلوت میگویند که اینها بالأخره ضبط بشود، حیف است از بین برود. مردم که لیاقت ندارند، ظلوم و جهول هستند و این کار را میکرد.
بله، معلوم است. اینجا را عرض میکنم، فقط خواستم در بین تذکری بدهم که بعضی از خانمها میآیند مینشینند درد و دل میکنند و من یک جملهای را الآن مناسب است مخصوصاً به شما بگویم که تا میتوانید کم حرف بزنید، بیایید یک عدهای از شما بنشینید تمرین کنید، یک ساعت کنار هم بنشینید حرف نزنید، میگویید مگر ما دیوانه هستیم؟ به عکس آن بله، یعنی وقتی همه شما حرف میزنید روایت دارد؛ که عقل شما کم است. گاهی انسان با خود فکر میکند که چه کسی حرف را گوش میدهد، فرقی بین زن و مرد هم نیست، هر مردی اینطوری باشد یا هر زنی «کثْرَةُ الْکلَامِ» علامت حماقت است «مَن قَل کلامه کثُر عقله » کسی که کلام او کم است، عقل او زیاد است، حالا هرچه کمتر، عقل بیشتر. خیلی کوشش بکنید، این مشکل را از بین ببرید و رفع کنید. من گاهی به بعضیها میگویم کم حرف بزنید میگویند شما وقتی در بین مردها نیستید مردها حرف میزنند، بروید بیرون ببینید چه کار میکنند، آنها هم غلط میکنند، آنها هم اشتباه میکنند، مرد و زن برای ما فرقی نمیکند، به مردها هم گفته میشود. من گاهی در مجالس آقایان که نشستم میبینم همه ساکت، خیلی مؤدب نشستند ولی دو تا بچه آن گوشه مدام میگویند و میخندند، جواب این است که عقل آنها کم است. مجلسی که میشود یا با سکوت استفاده معنوی کرد یا با سؤال از یک بزرگی میشود استفاده معنوی کرد، گفتن و خندیدن و اینها علامت بچگی است، علامت کمعقلی است، علامت کمفکری است.
جواب: آن هم خصوصی و درِ گوشی، خیلی مختصر…. چون هرچه آن را طول بدهید بدتر میشود، یعنی یک کسی یک منکری انجام داده است شما بنشینید کلی برای او از زمان حضرت آدم شروع بکنید، بعضی افراد اینطوری هستند، از زمان حضرت آدم که آن یکی چه شد، این یکی چه شد، کجا، فلان و بهمان، که میخواهد… ذهن طرف اصلاً منصرف میشود از این حرفها، یک کلمه، خیلی با محبت، خیلی دقیق. آن هم تنها، نه در جمع.
سؤال: در مورد تربیت فرزند برای اینکه بچه بین حرف بزرگترها، مخصوصاً خانمها که دور هم نشستند –البته این را ایشان ننوشتند ولی من میگویم- حرف نزند و یا در حرفهای آنها دخالت نکند باید چه کرد، فقط تذکر داد یا کار دیگر هم کرد؟ تنها گذاشتن بچه مثلاً برای رفتن به جایی یکی دو ساعت اشکال ندارد یا نه، و اگر بچهای گریه میکند و حاضر نیست تنها بماند باید با او چه کرد؟
جواب: کار دیگر همین است که خود شما کمحرف باش تا او هم یاد بگیرد. خود شما عمل کنید تا او هم از عمل تو سرمشق بگیرد. اینکه ما میگوییم خانمها برای تربیت فرزند از خانه بیرون نروند برای همین است، که بچه را در خانه تنها میگذارند، آن بچه هم یا ضعف دارد و میترسد یا اینکه کاری به دست خود میدهد یا فضولی میکند، تا میتوانید بچه را در خانه تنها نگذارید و تا میتوانید با خود داشته باشید اگر این را مقید باشید خیلی کم اتفاق میافتد که نه پدر باشد، نه مادر باشد، بچه هم تنها در خانه بماند، خیلی کم، مگر ضرورت باشد، در وقت ضرورت هر حرامی حلال میشود، هر حلالی حرام میشود، آن مسئله جدا است وإلّا نه، بچه را در خانه تنها نگذارید و همراه خود داشته باشید و خوب هم تربیت کنید.
جواب: بله، آن را که خود ایشان نوشتند فقط تذکر باید داد یا کار دیگر هم باید کرد، من کار دیگر را گفتم که خود ایشان متوجه نیستند. تذکر بله، نباید او را کتک زد، تودهنی به او زد و از این حرفها.
سؤال: دعای «اللَّهُمَّ کنْ لِوَلِیک الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ» را برای تالیتلو ائمه علیهمالسلام میشود در زمان غیبت خواند؟
جواب: این دعا، البته فرد شاخصی که ما میتوانیم از همه لحاظ او را به این صفات مُتَصف کنیم حضرت بقیةالله است، حرفی نیست. میگوییم خدایا باش برای ولی خود، الآن در زمان خود ما چنین ولیی برای خدا شاید پیدا نکنیم «الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ» البته اگر نگاه کنید نوشته است فلان بن فلان، یعنی جواب ایشان را داده است که هر کسی که تو اینطور تشخیص دادی، اسم او چیز دیگری باشد غیر از حجة بن الحسن، منتها خود مفاتیح میگوید بهتر همین است -همین حرفی که من میزنم- که بگوییم حجة بن الحسن وإلّا «کنْ لِوَلِیک الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ» حالا مثلاً شما بگویید «کن لولیک سلمان فارسی» البته سلمان فارسی هم که زنده نیست، یکی از این زندههایی که مثل سلمان باشد، اسم او را ببرید، خدایا تو ولی او باش. «اللَّهُ وَلِی الَّذینَ آمَنُوا»(بقره/257)، میبینیم در قرآن هست، ولی او باش، حافظ او باش، قائد او باش. تمام اینها در روایات دیگر برای غیر از امام معصوم گفته شده است تا اینکه «تُمَتِّعَهُ فیها طَوِیلًا» در دنیا زیاد بماند و بهرهبرداری بکند از زندگی خود، همه اینها میشود برای یک فرد دیگری غیر از امامزمان دعا کرد، عرض کردم به همین دلیل هم مرحوم آشیخعباس قمی در مفاتیح آن کلمه فلان بن فلان را نوشته است و حتی شبهای قدر هم همان کسی که منظور نظر شما هست و یقین کردید که او هست میتوانید او را دعا کنید، البته فردی که قدر مسلّمِ مسلّم است و ما شکی در آن نداریم که همه این خصوصیات شامل حال او میشود حضرت ولیعصر صلواتاللهوسلامهعلیه است. بهتر هم این است که این دعا را برای آن حضرت بخوانیم، اگرچه بعضی از اهلمعنا میگفتند این برای حضرت کوچک است و باید بالاتر از این حضرت را دعا کرد، حالا ما به همین اندازه ایشان را دعا کنیم باید خیلی از خود ممنون باشیم.
سؤال: آیا خواندن نماز جماعت در همه جاها و حتی مهمانیها بهتر است یا فقط مختص بعضی جاها میباشد و اگر فردی بداند نماز فرادی را با کیفیت بهتری میتواند بخواند چگونه عمل کند؟
جواب: نماز واجب را در هر حال مستحب مؤکد است که با جماعت خوانده بشود، چون یک حالت تقریباً شُعاریتی دارد، مثل این میماند که یک سربازی همه کارهای سربازی خود را در اتاق خلوت بکند، نه میگوید با جمع باید بکنید. این جزو برنامه است، مسجد محراب دارد، محل جنگ دارد، خود این جمعیتی که در مسجد جمع میشوند همه باید در صفوف معین با هماهنگی خوب و افراد جوانِ سرحالِ خوبی هم باشند، یعنی همه مسلمانها هم باید جوان باشند، در واقع از نظر اسلام پیرمرد نداریم. پس بنابراین نماز جماعت در هر حال بهتر از نماز فُرادی است ولو حال شما در فُرادی خواندن بهتر باشد ولی جماعت هست، اگر جماعت بخوانید بهتر است.
سؤال: لطفاً بفرمایید چگونه میتوانیم أعمال و افکار و رفتار خود را در صراطمستقیم قرار دهیم؟
جواب: این را هم من در کتاب سیرإلیالله نوشتم، هم روی منبر زیاد گفتم، صراطمستقیم مشخص است، دستورات دین است، تعصبات قومی، تعصبات پدر و مادری، پدر من اینطوری بود، مادر من اینطوری بود، اقوام ما اینطوری هستند من نمیتوانم در صراطمستقیم باشم، همه اینها غلط است، حرف صحیح این است که هرچه خدا و پیغمبر و ائمهاطهار فرمودند آن صراطمستقیم است و باید در همان راه حرکت کنیم.
سؤال: لطفاً بفرمایید برای رفع سوءظن از وجود خود چه باید بکنیم؟
جواب: سوءظن، سوءیقین که نیست. اگر انسان یک چیزی از کسی دیده باشد و یقین کرده باشد که او کار بدی کرده است که هیچ، سوءظن برای وقتی است که مثلاً حدس میزنی فلانی فلان کار بد را میکند یا کرده است یا میرود انجام میدهد، این غلط است، به جهت اینکه این سبب میشود کمکم به غیبت بیفتید، بعد به تجسس بیفتید، چون شما وقتیکه مثلاً سوءظنی به شوهر خود پیدا کردید، او بلند میشود و یک جایی میرود و نمیخواهد هم به شما بگوید، شما بلند میشوید تجسس میکنید، این کجا رفت، چرا رفت، چرا این موقع دیر آمد، چرا این موقع زود آمد، به تجسس میافتید. خدایتعالی سوءظن را که إثم میداند «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»(حجرات/12)، تو نباید برای کسانی که مخصوصاً با تو در ارتباط هستند سوءظن داشته باشی و خود این گناه است، چون ریشه هر گناهی از همین سوءظن به وجود میآید. اگر یک وقت دیدید یک چیزی موجب سوءظن شما شد بگو باشد، بگو حالا بر فرض باشد مهم نیست، گناه آن به گردن خود او. شما مثلاً فکر کردید یک کسی دارد میرود گناه بکند، ظن شما اینطوری شد، بگویید گردن خود او، خود او روز قیامت جواب میدهد. البته فرزندان کوچک نباشد که احتیاج به تربیت داشته باشند، نه، این سوءظنی که هست و بحثی که هست برای بزرگترها و مخصوصاً اینهایی که با هم در ارتباط هستند میباشد. طبعاً تجسس غیبت میآورد «وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یغْتَبْ بَعْضُکمْ بَعْضاً» ببینید اینها پشت سر هم هست و برای رفع سوءظن باید إنشاءالله انسان کوشش بکند که همه کارهای برادر و خواهر مسلمان خود را حمل بر صحت بکند، مثلاً روایت دارد که اگر شما فکر کنید که 90 چیز دلیل بر این است که این شخص یک کار بدی کرده است، ده تا چیز هست… یا حتی بعضیها 99 دلیل دارند که او این کار بد را کرده است ولی یک احتمال میدهید که نه، آن چیزی که شما فکر میکنید نبوده است، میگوید: «ضعف إلی أخیک إلی أحسن » به همان حمل کنیم، به همان یکی آن را حمل میکنیم. ببینید ما چقدر فاصله داریم بین دین و نفسانیت خود، نفسانیت ما چقدر با دین فاصله دارد، اگر یک درصد احتمال بدهد که هدف این یک خوبی بوده است، یک چیز خوب بوده است، حتی اگر دیدی، روایت دارد؛ از برادر، خواهر دینی خود، چشم خود را تکذیب کن، گوش خود را تکذیب کن، و نگذارید که اختلاف بین شما به وجود بیاید.
سؤال: کسی که میخواهد مکروهات را ترک کند و مستحبات را انجام دهد چگونه مکروهات و مستحبات را بشناسد؟
جواب: اینها را در رسالهها نوشتند، هر چیزی که در رساله نوشتند که مکروه است مکروه میباشد و هر چیزی هم که در رساله نوشتند که مستحب است مستحب میباشد. اگر آنها را عمل کنید به مکروهات عمل نکردید و به مستحبات عمل کردید.
سؤال: چطور میشود توقعات را کم کرد؟
جواب: انسان اگر خود را از همه پایینتر بداند از هیچکس توقع ندارد، من یک وقتی به یاد دارم بچه بودم، به یک کسی که سلام میکردم و جواب من را میداد میگفتم معلوم است که من دارم شخصیتی پیدا میکنم که جواب سلام من را میدهند. واقعاً اینطوری باشید، یعنی برای خود آنقدر ارزش قائل نباشید که همه باید خدمتگزار من باشند، همه باید من را دوست داشته باشد، برای چه باید تو را دوست داشته باشند؟ چرا باید آنها خدمتگزار تو باشند، این توقعات برای کبر است، برای غرور است، برای عُجب است، برای برتر دانستن خود انسان است بر دیگران، همه دوستان امامزمان هستند، شما هم که همه با هم هستید، همه شما باید خاک پای همدیگر باشید. دیگر خاک پای انسان که توقعی از انسان ندارد، توقعات خود را از هم کم بکنید تا همیشه خوشحال باشید. اگر یک کسی برای شما کاری کرد این را اضافه بر آنچه که هست بکنید، یعنی بگویید من که لیاقت خدمت این خانم را نداشتم، معلوم است که خیلی محبت کرده است، اما اگر گفتید نه، من شخصیتی هستم، من استاد هستم، مراحل من بالاتر است، سن من بیشتر است، از این چرت و پرتهایی که معمول است میگویند، اگر شما گفتید توقع شما زیاد میشود، توقع شما که زیاد شد همیشه خود را میخورید، اولین صدمه آن به خود شما وارد میشود، هیچ توقع نداشته باشید. خود را کوچک بدانید، اگر سن شما هم زیاد است خیال نکنید که… من پیرمردی شدم، پیرزنی شدم باید بیایند اطراف من و من را جمع کنند، چه کسی چنین حرفی زده است؟ حتی پسر حضرت نوح به او اعتنا نمیکرد، با اینکه هزار سال عمر او بود. همه ما آن اعتنایی که باید به امامزمان خود بکنیم نمیکنیم و حال اینکه 1170 سال از عمر… پیرزنی و پیرمردی و نمیدانم بزرگ و کوچک و چاق و لاغر و اینها دیگر ارزشی ندارد که انسان بخواهد روی آن فکری بکند و توقع او به خاطر این بالا برود.
سؤال: خروج زن از منزل به تنهایی در شب و با إذن شوهر و در محیط شلوغ مثل خیابان و بازار از نظر شرعی و اخلاقی چه حکمی دارد؟
جواب: اگر شوهر او متدین است، اهل تزکیهنفس است و إذن داده است، لابد رعایت جهات آن را کرده است و اشکال ندارد، اما اگر او اهل تزکیهنفس نیست، تنبل است، میخواهد در خانه بیفتد و شما را بفرستد بازار و آن هم شب، بروید چیزی تهیه بکنید و خطر هم ممکن است داشته باشد، اینجا میتوانید اگر خطر دارد هرچند شوهر إذن داده باشد ولی میتوانید بیرون نروید، ولی به هر حال در رفتوآمد و در بیرون از خانه بودن و نبودن، در غیر از کارهای حرام، إذن شوهر مؤثرترین چیزها است.
سؤال: در اقوام ما هنوز سفره جداگانه انداختن و رو گرفتن جا نیفتاده است و ما را مسخره میکنند و میگویند هر کسی که سفره جدا میاندازد دوست ندارد که با دیگران رفتوآمد کند، وظیفه ما چیست؟
جواب: سفره جدا انداختن یا جدا نینداختن خیلی مطرح نیست، شما در رستورانها میروید، در راهها، آن گوشه مرد و زن هستند که نشستند، این طرف هم شما مرد و زن هستید که نشستید. این را اگر از قول من گفتند من اشتباه کردم، سفره جدا انداختن خیلی مطرح نیست، دو چیز که جزء دستور اسلام است، خوب دقت کنید، یکی اینکه مرد و زن نامحرم روبروی هم بنشینند و به هم نگاه کنند و بگویند و بخندند و به هر حال کارهایی که از نظر شرع اشکال دارد بکنند، این حرام است، حالا میخواهد سر سفره باشد یا میخواهد آن طرفتر باشد، این طرفتر باشد، فرقی نمیکند. دوم اینکه، نه شما اهل تزکیهنفس هستید و نمیگویید و نمیخندید ولی آن طرف سفره یک زن و مردی با هم دارند گناه میکنند، حالا گناه چشمچرانی باشد یا گناه قماربازی باشد یا شرابخواری باشد فرقی نمیکند، گناه بکنند، نشستن شما در آن مجلس هم حرام است، مجلس معصیت است و حرام است. این دو چیز اگر وجود نداشته باشد اشکالی ندارد میتوانید سر یک سفره مرد نامحرم، زن نامحرم، او آن طرف نشسته است… مثل الآن من و شما نشستیم، غذا خوردن آن که مطرح نیست، الآن من نشستم اینجا، شما هم نشستید، شما هم پوشش کامل دارید، من هم تا جایی که برای من میسر باشد نگاه نمیکنم، اگر حرام باشد که این حرامترین از آنها است، بنابراین خود را… به قول سؤالکننده که میگویند ما را مسخره میکنند، خود را مورد مضحکه مردم قرار ندهید. چرا، من دیدم بعضی وقتها هست که خانمها در خانه خود مخصوصاً چادر نازکی میپوشند و خیلی میخواهند مهمانداری بکنند خیلی از مسائلی که حرام است را انجام میدهند و آن آقا که اهل این مسائل است بیشتر خدمت ایشان میرسد و از این حرفها، اینها را باید یک مقداری محدود کرد.
سؤال: وقتی روح انسان در چهارماهگی وارد بدن جنین میشود تکلیف آن بدن ذرهای که در عالم ذر در اختیار انسان بوده است چیست، آیا از بین میرود؟
جواب: آن بدن ذرهای آنقدر کوچک است که حتی با چشم غیر مسلح دیده نمیشود و او هست، یعنی هم در عالم ذر هست، هم در عالم دنیا در بدن انسان هست و هم در عالم برزخ هست، و این بزرگ و کوچک شدن آن…، شما اگر بیابانهای کویر را دیده باشید یک بوته گاهی یک کوه میشود، یعنی باد شن را میآورد جمع میکند، یعنی میآید پای این بوته توقف میکند، شنهای بعدی همینطور توقف میکنند، توقف میکنند وقتیکه این شنها را برمیدارید میبینید که زیر آن فقط یک بوته بوده است یا یک سنگ بوده است، چنین حالتی بدن ذرهای انسان دارد و همین شکل هم هست، یعنی دست او این دست میشود، پای او این پا میشود که داریم، سر او این سر میشود که داریم، مثل متورم شدن، سلولها اضافه شدن، همانطور که در دنیا همینطور هستیم دیگر، بچه تازه متولدشده چهار کیلو بیشتر وزن ندارد ولی انسانهای بزرگ هفتاد، هشتاد، صد، حتی شنیدم 150 کیلو وزن پیدا میکنند، این همان مثل ذرات شن است که در کویر دور یک چیزی جمع میشود مدام آن را بزرگ میکند، کوچک میکند، چاق میشوید، لاغر میشوید، شاید در عالم قیامت هیکل شما از این بزرگتر باشد، شاید کوچکتر باشد، بعضیها کوچکتر میشود، بعضیها بزرگتر میشود ولی آن ذرهای که در عالم ذر هست، چون آنجا به همان کوچکی است اسم آن را هم گذاشتند عالم ذر، آن در هر حال هست، حتی در روایت دارد؛ که در قبر هم میماند، نه اینکه میماند که او را نجات نمیدهند، نه، بدن هرجا برود آن هم خواهد رفت.
اگر خانمها سؤالی دارند بپرسند چند دقیقه وقت داریم.
جواب: برای تعزیه؟ برای هر چیزی حرام است دیگر، تعزیه را هم… برای چیزی که نگفتند، برای هر چیزی… یک وقت است انسان در نی فوت میکند، نه، نی زدنهایی که موسیقی است و آهنگ است آن حرام است.
جواب: بالأخره اگر گناه میکند نشستن در آن محیط… یعنی اینجا را میگویند مجلس معصیت، فرقی هم نمیکند که… همانقدر که شما تشخیص دادید دو نفر دارند اینجا گناه میکنند شما در آن مجلس نباید بنشینید حالا قماربازی میکنند، مشروب میخورند، هر کاری میکنند، شما نباید آنجا باشید، در مجلس معصیت نباید نشست.
جواب: نه، اینها که اشکالی ندارد، به شرط اینکه نگویید فلانی گفته است که این کار را بکنی، چون من نمیدانم آنجا غیر از این چیزهایی که شما میگویید کار دیگری میکنید یا نه؟ مجلس به من مربوط نباشد هر کاری که ثواب دارد، مستحب است بکنید. شرط آن هم این باشد که در آن مجلس غیبت نکنید، چون بعضی وقتها یک مجلس یا روضهای در خانهها تشکیل میدهند که روضهخوان پنجدقیقه روضه میخواند و بقیه آن به غیبت و حرف زدنهای خلاف تزکیهنفس میگذرد. من به شما خانمها توصیه میکنم شما با دیگران فرق دارید، من مخصوصاً گفتم که این فیلم را از این مجلس بگیرند -چون قبلاً میگفتم نگیرند- که دنیا بداند که در یک جمعی میشود چنین حجابی را حفظ کرد و إنشاءالله شما باید از هر جهتی خوب باشید، اخلاق شما، گفتار شما، سکوت شما، ممتاز باشید، من میخواهم همه شما ولی خدا باشید و إنشاءالله خواهید بود.
دیگر حالا هر کاری میکنید عرض کردم حرام نباشد بقیه آن را خود شما میدانید. نگویید هم که از فلانی اجازه گرفتیم که این کار را بکنیم.
جواب: برای چه کسی؟ کجا؟ در چه وضعی؟ هر کدام از اینها شرطی دارد، اگر یک طوری مداحی بکنند که مرد نامحرم بشنود و… البته باید در اطراف جواب سؤالاتی که دادم سؤال کنید ولی حالا چه کنیم، باید بگوییم خانمها مستثنی هستند، إنشاءالله کوشش بکنید که در همان سؤالهایی که جواب دادیم اگر اشکالی باقیمانده است آنها را تمام کنیم، ولی مداحی کردن زن برای شوهر خوب است و عیبی ندارد، برای محارم خود اگر مرد باشند عیبی ندارد، البته محرک شهوت نباشد، برای زنها اشکالی ندارد، زنهای متدینه هم باشند که نروند برای شوهرهای خود… روایت دارد؛ که حتی اگر زنی خود را آرایش کرده است و یا خیلی زیبا است، جلوی آن زنهایی که میروند برای شوهرهای خود نقل میکنند خود را باز نگذارید، نشان ندهید، چون بالأخره با یک واسطه به مرد نامحرم میرسد.
جواب: همینقدر به ظن بود و یقین نبود شما نباید داشته باشید، فرقی نمیکند. کارهای مشکوکی کرده است، فلان و اینها، یک وقت بچه است، او هم مادر است و میخواهد او را تربیت کند به او بگوید این کارها خوب نیست، کلی نگویید تو میکنی، چون اگر بگوید تو میکنی مفسده دارد.
جواب: اگر حمد و سوره شما خوب است و عدالت هم دارید، از نظر بعضی از مراجع اشکال ندارد. اگر مقلد آن مرجع هستید که میگوید اشکال ندارد اشکالی ندارد.
جواب: یعنی علیبنابیطالب در زمان ما باشند؟
جواب: ما آن علم را پیدا نمیکنیم، آن مخصوص ائمه علیهمالسلام بوده است، وإلّا در زمان علیبنابیطالب هم افرادی بودند که علومی که بشود به مردم گفت را بتوانند تحمل کنند.
«نسئلک اللهم و ندعوک بأعظم أسمائک و بمولانا صاحب الزمان یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یالله یالله» خدایا فرج امامزمان ما را برسان. ما را از بهترین اصحاب و یاوران او قرار بده. خدایا تقوای ما را تقوایی که تو میپسندی قرار بده. اخلاق ما را اخلاقی که تو میپسندی قرار بده. پروردگارا قلب ما را پر از محبت خاندان عصمت بفرما. خدایا قلب ما را پر از معرفت امامزمان ما بفرما. پروردگارا به آبروی حجة بن الحسن همه خانمهایی که در راه تزکیهنفس قدم برمیدارند توفیقات کامل مرحمت بفرما. به کمالات روحی برسان. آنها را به آبروی ولیعصر با فاطمهزهرا و زینبکبری محشور بفرما. در دنیا و آخرت همه آنها را به آبروی امامزمان به کمالات روحی برسان.
«و صلی الله علی سیدنا محمد و آله أجمعین».
جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.