۱۴ ذی الحجه ۱۴۲۵ قمری

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسول‌الله و علی آله آل الله لا سیما علی بقیة‌الله روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة على أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین

 

سؤال: لطفاً بفرمایید كه شرایط پوشیدن لباس مقدس سربازی امام زمان ارواحنافداه كه اصطلاحاً لباس روحانیت باشد چیست و أقل آن شرایط كدام هستند؟

جواب: معمولاً انسان هر كاری را كه شروع می‌كند باید اول فكر بكند كه هدف و منظور از آن كار چیست، غالباً می‌گویند روحانی طبیب روح انسان است به همین جهت هم روحانی گفتند و لباس روحانیت علامت این است كه من روحانی هستم، مثل لباس فُرمی كه پلیس‌ها یا سربازها می‌پوشند. اول چیزی كه باید یك روحانی كه می‌خواهد لباس روحانیت بپوشد، خوب بلد باشد شناخت حقیقت روح است. روح چیست؟ و خیلی هم مشكل است، به جهت اینكه خدای تعالی اگر این « وَ یسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ » كه می‌فرماید « قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً » (اسراء/85) اگر مربوط به روح باشد، از علم خیلی كم به آن‌ها داده شده است و باید هم یاد بگیرند، كار مشكلی است. اول باید روح را بشناسند، دوم اینكه باید یك طبیب روح امراض روحی را بشناسد،‌ اینكه روح ممكن است به چه امراضی مبتلا بشود. سوم معالجه این امراض را بلد باشد و در مرحله بعد باید داروهایی كه برای امراض روحی مناسب است، به مریض‌های روحی تجویز كند، وقتی این‌ها را بلد شد و انجام داد، می‌تواند لباس روحانیت كه نشانگر این است كه من یك روحانی هستم، یك طبیب روح هستم بپوشد. طبعاً می‌دانید كه به هیچ یك از این‌ها عمل نمی‌شود و به قول بعضی از بزرگان در روحانیت نظم در بی‌نظمی است كه حرف بسیار نادرستی است.

 

سؤال: آیا تزكیه نفس واجب است یا خیر؟ اگر واجب است آیا به معنای همان واجب تكلیفی است، یعنی اگر كسی آن را انجام ندهد عِقاب دارد یا خیر؟ لطفاً آیه و روایت مربوطه را توضیح بفرمایید.

جواب: تزكیه نفس همان چیزی است كه از معنای آن فهمیده می‌شود، تزكیه یعنی پاك كردن نفس، نفس هم یعنی روح، و چه واجبی بالاتر از این است كه انسان را بدون تزكیه نفس در بهشت راه ندهند، یعنی شما را ممكن است بی‌نماز ببخشند و راه بدهند، اما بدون تزكیه نفس شما را راه نمی‌دهند، چرا؟ به جهتی كه در بهشت جای اِعمال تزكیه نفس است. اگر كسی در بهشت وارد شد و تزكیه نفس نكرده بود، نمی‌تواند عمل بكند، آن‌جا دچار مشكل می‌شود، طبعاً او را راه نمی‌دهند، این معلوم است، و چه واجبی بالاتر از این می‌شود كه خدای تعالی یازده‌تا قَسَم می‌خورد كه فلاح و رستگاری مربوط به تزكیه نفس است. « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها » (شمس/9) یعنی ریشه همه چیز تزكیه نفس است، حالا تزكیه نفس را ما نمی‌گوییم كه بیایید حتماً این مراحل را بگذرانید، یك راه آسانی را ما پیدا كردیم كه این مراحل را گفتیم وإلّا هرطور كه دوست دارید. تزكیه نفس بكن، واجب است كه این كار را بكنی و هر وقت كه این كار را كردی یك واجب تكلیفی مسلّم را انجام دادی. حالا واجبات تكلیفی كه ایشان مخصوصاً‌ اشاره كردند گاهی می‌شود كه فوری است، انسان یك ماه رمضان روزه می‌گیرد، دو ركعت نماز می‌خواند، اما این تزکیه نفس تدریجی است، یعنی باید كم‌كم مشغول باشی، همین كه شروع كردی و به عنوان اطاعت از خدا و رسول خدا انجام دادی قدم اول را برداشتی، قدم دوم با جدیت برداشتی، حالا یك دفعه وسط نتوانستی به آخر برسانی آن‌جا خدا جبران می‌كند و شفاعت اهل بیت عصمت و طهارت شامل شما می‌شود.

 

سؤال: در مرحله استقامت چگونه بایستی متوجه شود كه استقامت كاملی دارد؟

جواب: استقامت یك معنایی نیست كه خیلی پیچیده باشد و فلسفی باشد و ما نفهمیم و چگونگی آن را بخواهیم بپرسیم. استقامت یعنی مقاوم بودن در مقابل مشكلات، هر مشكلی هست. شرط‌ آن هم مشكلات مذهبی- دینی نیست. یك كافر مرتد مثل فرعون ممكن است بگوییم استقامت دارد اما دین ندارد. لازمه استقامت دین نیست، اگر لازمه آن دین بود خدای تعالی به پیغمبر اكرم نمی‌فرمود: « فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ » (هود/112) می‌گفت: « فَاسْتَقِمْ » این « كَما أُمِرْتَ » یعنی در آنچه كه به تو امر شده است، استقامت كن. شما می‌گویی در این كار خوب استقامت كن. اما اگر مطلقا بگویی استقامت داشته باش، اگر این طوری گفتید در كارهای بد هم ممكن است انسان استقامت داشته باشد. شاید آن استقامتی كه صَدام داشت هیچ یك از عراقی‌ها نداشتند، در آدم‌كُشی و در كارهای بد و این‌ها. گاهی بچه‌ها لجبازی می‌كنند، در كارهای بد اگر لجبازی بكنند بد است وإلّا در كارهای خوب استقامت دارد و خوب است، استقامت او را باید تأیید كنید و باید جلوی بدی‌های او را بگیرید. در اطاعت پروردگار انسان باید استقامت داشته باشد، به هر بادی نلغزد كه علی بن ابیطالب علیه‌السلام نام این‌ها را گاهی « غُثاء » و گاهی هم « همج رعاء » گذاشته است. افرادی كه استقامت ندارند. « النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ، وَ مُتَعَلِّمٌ، وَ غُثَاءٌ » (کافی/ج1-34) مردم سه دسته هستند: یكی عالِم است، پشت كار را گرفته است، با علم خود عمل می‌كند و جدّی هم هست، یكی هم پشت كار را گرفته است، چیزهای صحیحِ درستی را از قرآن و احادیث یاد می‌گیرد و بقیه كه این‌طوری نیستند اگر استقامت به كارهای بد داشته باشند كه بدتر از « همج رعاء » همان همج رعاء باشند بهتر است، باز گاهی در خوبی‌ها می‌افتند و اگر آن را هم نداشته باشند مثل پشه‌ای در فضا ممكن است باد آن‌ها را هر طرفی ببرد. اینكه چطور متوجه بشود استقامت دارد یا نه؟ اگر هر كاری را شروع كرد و وسط كار خسته شد و آن را رها كرد استقامت ندارد، ولی اگر نه، كاری را شروع كرده است و تا آخر می‌گوید من هستم- البته كار خوب- این استقامت دارد. می‌گوید من بمیرم هم این كار را می‌كنم، قطعه قطعه هم بشوم این كار را می‌كنم. لذا در توبه از شما استقامت خواستند و تا استقامت نداشته باشید توبه نصوح نكردید، كه در معنای توبه نصوح روایات متعددی داریم كه فرموده‌اند: « لا تَعودُ فيه أبداً » (کافی/ج2-432) به هیچ وجه بازگشتی در آن گناهی كه می‌كردی نداشته باشی، این معنای توبه نصوح است.

 

سؤال: لطفاً بفرمایید ایجاد تغییرات ژنتیكی و دستكاری در كیفیت گیاهان و جانوران تغییر در خلقت خداوند محسوب می‌شود یا خیر؟

جواب: اگر انسان در بدن خود یا دیگران، حیوانات و گیاهان خیلی مهم نیستند، تغییری به وجود بیاورد كه نقصی ایجاد شود، این اشكال دارد، حرفی نیست. مثلاً فرض بفرمایید دندان‌های شما سالم است و بروید بگویید كه دوست دارید تمام دندان‌های خود را بكشید، این نقصی در خلقت شما است یا پنج تا انگشت دارید ولی دوست دارید چهارتا انگشت داشته باشید و یكی از آن‌ها را بِبُرید یا دو تا گوش دارید یكی از آن‌ها را از تَه بِبُرید، نقصی در خلقت به وجود بیاید، این بدون تردید حرام است، اما اگر جنبه زینت داشته باشد، مثلاً شما اگر موی سر خود را رها كنید شاید از موی سر زن‌ها بلندتر بشود، رفتید اصلاح كردید، این نقصی در خلقت محسوب نمی‌شود و اشكال هم ندارد. ریش را هم كه می‌گویند نتراشید دلایل دیگری برای نتراشیدن ریش دارد، مربوط به زیبایی یا زشتی نیست، مربوط به این است كه نهی شده است یا مثلاً فرض بفرمایید دست شما شش انگشت دارد، بعضی‌ها هستند شش انگشتی هستند، یك انگشت خود را بردید و مثل همه دست خود را پنج‌ انگشتی كردید این اشكالی ندارد. یا بینی شما آن‌قدر بزرگ است كه هر كسی می‌بیند می‌خندد، حالا این عمل بینی كه خیلی هم رسم شده است مخصوصاً‌ در خانم‌ها، این را شما برای زینت انجام دادید، مخصوصاً زن برای شوهر خود اشكالی ندارد. دندان شما درد می‌كند و مایه فساد شده است، آن را می‌كشید، به این‌ها نقص در خلقت نمی‌گویند، ناخن شما بلند شده است می‌گیرید، این‌ها را نقص در خلقت نمی‌گویند یا تغییر در خلقت، تغییر در خلقت كه « فَلَیُغَیرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ » (نساء/119) كه در آیه قرآن هست همین است كه نقصی به وجود بیاوریم، یك نقص بیجای بی‌فایده‌ای، بینی او معمولی است، هیچ كس هم تا حالا به او ایراد نگرفته است كه بینی تو بزرگ است یا كوچك است یا چه، چرا بروی شكل آن را عوض كنی؟ چنین جاهایی انسان تكلیف خود را بداند. در گیاهان كه مثلاً یك گیاه خوبی هست، یك میوه خوبی می‌دهد، برنمی‌دارند به آن یك پیوند بدی بزنند، مثلاً فرض كنید یك درخت توت خیلی خوبی هست و توت خوبی هم می‌دهد شما برمی‌دارید از این توت‌های دالخور، نمی‌دانم شماها چه می‌گویید؟ ما مشهدی‌ها می‌گوییم دالخور، یك توت‌هایی هست كه بی‌مزه است و بی‌فایده و پُرخار و این‌ها و مثلاً از آن‌ها پیوند بزنید، چنین كاری را نمی‌كنید، همیشه پیوند را به بالاتر و عالی‌‌تر می‌زنید، این اصلاً كار خوبی است، این را هم اسلام تأیید كرده است و هم عقل و فكر و كشاورزی تأیید می‌كند. در جانوران هم این‌طور، حیواناتی هستند كه حرف زدن بلد نیستند، شما حرف زدن یاد آن‌ها می‌دهید، حیواناتی هستند كه یك شكل خاصی دارند، شما تغییر شكل می‌دهید. این‌ها هم باز زیاد مهم نیست، چون خدا همه گیاه‌ها و همه حیوانات را برای شما خلق كرده است، شما می‌توانید از آن‌ها هر طوری استفاده بكنید به شرط اینكه استفاده باشد، ظالمانه نباشد.

 

سؤال دوم: نظر حضرتعالی در مورد پیوند عضو از بدن یك فرد به بدن فرد دیگر چیست؟

جواب: این هم همانطور است، حالا یك فردی مثلاً دو تا كلیه دارد، خود را هم قانع كرده است و عمر او هم كم نمی‌شود، یك كلیه خود را هدیه بدهد به یك كسی كه هیچ كلیه ندارد، این‌ها اشكالی ندارد، یا مثلاً یك كسی دارد می‌میرد كلیه‌های او سالم است و افرادی هم هستند كه باز دارند می‌میرند كلیه ندارند، این‌ها اشكالی ندارد مگر اینكه بی‌جهت باشد، كه بی‌جهت آن به صورت مُثله می‌شود و حرام است.

 

سوال: اینکه مثلا کلیه را خدا برای انسان قرار داده و آن را از بدن جدا می‌کنند، این نقص در خلقت نیست؟

جواب: نه دیگر، كلیه را مثلاً فرض كنید زیادی دارد دیگر، با این شرط كه از عمر او چیزی كم نمی‌شود و كلیه هم چیز دیدنی نیست كه حالا بگوییم مثل انگشت باشد، و بعد هم به درد كسی دیگر هم می‌خورد. این‌جا اشكال ندارد، یعنی چون مفید برای دیگری است اشكال ندارد.

 

سؤال:‌ لطفاً بفرمایید آیا ابزارها و وسیله‌هایی كه در ایام محرّم استفاده می‌شود از قبیل زنجیر، طبل و جابه‌جا كردن عَلَم و رسومات مربوط به آن مورد تأیید است؟

جواب: اگر جنبه شُعار پیدا كند و به اصطلاح بازی نباشد این مورد تأیید است، عیبی ندارد، اشكالی ندارد و جنبه شعار داشته باشد. چون بالأخره عزاداری حضرت أبی‌عبدالله الحسین علیه‌السلام جزء كارهای دقیق تأییدشده ائمه علیهم‌السلام هستند و تعظیم این شعائر گاهی می‌شود كه به این‌ گونه چیزها است. یك هیئتی، مردم، چقدر جمعیت آمدند، همه زنجیر می‌زنند، همه سینه می‌زنند، گاهی این را واقعاً به صورت نمایش و اظهار عقیده آن‌ها به حضرت أبی‌عبدالله الحسین من در هند یك وقتی دیدم این‌ها یك طوری زنجیر می‌زدند كه شاید ماها آن‌طور نتوانیم یا نزنیم، عقیده آن‌ها را می‌رساند. این جنبه شعار دارد كه در اثر تقوای دل این كارها انجام می‌شود، گاهی نه، می‌فهمیم كه روی چشم و هم‌چشمی هیئت نمی‌دانم حیدری و نعمتی- مشهد می‌گفتند حیدری و نعمتی- باید عَلَم آن‌ها بلندتر از عَلَم این‌ها باشد، عَلَم این یكی بلندتر باشد، اگر می‌خواست همین‌طور عمل بكنند، این عَلَم‌ها به آسمان می‌رفت. امثال این‌طور چیزهایی كه جنبه ریاكاری و چشم و هم‌چشمی و از این قبیل دارد یقیناً مورد تأیید نیست و إن‌شاءالله آن‌هایی كه اهل عزاداری هستند عزاداری‌ها را به این‌طور چیزها آلوده نمی‌كنند.

 

سؤال:‌ در بعضی از جاها عزاداری‌ها را به شكل و شمایل شیر شبیه‌سازی می‌كنند و از طریق آن نقش اجرا می‌كنند، حكم آن چیست؟

جواب: حالا من نمی‌دانم این شیر را كه شبیه‌سازی می‌كنند و نقش انجام می‌دهند منظور ایشان چیست، ولی مجسمه‌سازی، مجسمه ساختن از حیوانات أقل آن این است كه كراهت شدید دارد، حالا اگر حرام نباشد. نقش آن هم كه چه نقشی اجرا می‌كنند؟ اگر خود این آقا تشریف دارند بگویند منظور ایشان چیست.

 

ظاهرا منظورشان این است که حیوانات هم ممکن است عزاداری کنند؟

به هر حال شیرها، حیوانات عزاداری نمی‌كنند، باز هم همان انسان است كه عزاداری می‌كند. حالا ایشان چون گفتند در پوست شیر می‌روند و این‌ها، جریان شبیه‌سازی، مثلاً شبیه درمی‌آورند. یا مثلاً فرض كنید یكی به شكل امام سجاد علیه‌السلام می‌شود، می‌‌روند یك انسان لاغر معتادی را پیدا می‌كنند و او را- نستجیرُ بالله- امام سجاد می‌كنند، چون امام به بیمار معروف شده است یا امثال این‌ها، توهین نباشد و فقط اشك بیاورد و فقط تعظیم شعائر باشد، كلی آن را عرض كردم اشكالی ندارد، بقیه آن را احتیاطاً انجام ندهند.

حالا هر چیزی، كلی آن این است كه اگر توهینی به مقام مقدس خاندان عصمت‌و‌طهارت نباشد و تعظیم شعائر هم باشد خوب است. اگر كه نه، توهین است، من معتقد هستم بعضی از این تعزیه‌هایی كه می‌خوانند توهین است، مثلاً شما در فیلم‌ها امام را حاضر نمی‌كنید، پیغمبر را حاضر نمی‌كنید، شكل آن‌ها را نشان نمی‌دهید، آن‌وقت می‌روید یك- مخصوصاً به یاد دارم این چیزی را كه عرض می‌كنم- رفته بودند و گفته بودند فلانی چاق است و به درد امام سجاد شدن نمی‌خورد، معروف است كه امام سجاد بیمار بودند، این حرف‌ها توهین است.

 

سؤال: لطفاً بفرمایید چه اعمالی انجام بدهیم تا الهامات ما بیشتر شود؟

جواب: در خصوص الهامات قلبی بعضی معتقد هستند كه همیشه خدای تعالی با انسان صحبت می‌كند و الهام می‌شود، همیشه، منتها ما غفلت داریم. همین الآن اگر حواس شما جای دیگر برود حرف‌هایی كه من می‌زنم، شما صدا را می‌شنوید ولی نمی‌فهمید من چه گفتم. ماها غافل هستیم از سخنان پروردگار، الهامات پروردگار، چون از طریق چشم، از طریق گوش، از همه جهت می‌بینید كه حواس ما پرت است. اگر یك جایی پیدا بكنید كه، مخصوصاً چشم‌های خود را روی هم بگذارید، خیلی جدی خدا را محیط بر خود بدانید و حرف بزنید شاید آن‌جا یك قدری الهامات را بفهمید. در یك استخاره‌ای هست كه اسم آن استخاره است در وسائل الشیعه، در همان باب استخارات، كه دو ركعت نماز بخوانید بعد سر خود را به سجده بگذارید و آن چیزی را كه می‌خواهید نیت بكنید، خدا به شما الهام می‌كند، چون در سجده انسان خیلی نزدیك به خدا است و چشم‌های انسان جایی را نمی‌بیند، مخصوصاً جایی خلوت باشد گوش او هم نشنود، بچه‌ای هم نیاید روی پشت او سوار بشود كه حواس او را پرت بكند، طبعاً این‌ها سبب می‌شود كه به قلب او الهام بشود. به طور كلی هر چه توجه شما به خدای تعالی بیشتر باشد، الهامات شما بیشتر است. این به طور كلی است و هرچه با خدا بیشتر یكی باشید، الهامات شما بیشتر می‌شود. حالا اگر نباشد زیاد می‌شود؟ اگر هم باشد توجه شما به آن الهامات بیشتر می‌شود.

 

سؤال : آیا ممكن است در موارد جزئی و كم‌اهمیت نیز به انسان الهام شود؟

جواب: عرض كردم از نظر آن‌هایی كه می‌گویند همیشه همه چیز به انسان الهام می‌شود، چون به حیوانات همه چیز الهام می‌شود، به ما هم همه چیز الهام بشود، بله در جزئیات هم، برای خدا همه چیز كوچك است، خدای با آن عظمت است دیگر، نمی‌گوید این شأن من نیست كه من به او الهام بكنم و این شأن من است. اگر سخن گفتن با حضرت موسی برای مصلحت او نبود شأن خدا نبود كه با حضرت موسی صحبت كند. عظمت خدا اصلاً قابل صحبت نیست، این‌قدر عظمت دارد كه با هیچ موجودی، ولی می‌بینید با مورچه هم صحبت می‌كند « و أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ » (نحل/68) با زنبورعسل هم صحبت می‌كند، این به خاطر مصالح است، نه به خاطر شأن و مقام و اینكه خدا نستجیرُ بالله خود را پایین آورده باشد و خود را در حد زنبورعسل قرار داده باشد و با او هم‌صحبت شده باشد.

 

سؤال: در آیه 55 سوره كهف می‌فرماید: چیزی مانع مردم نشد از اینكه ایمان بیاورند مگر اینكه سنت پیشینیان در مورد آن‌ها اجرا شود و یا عذاب در مقابل آن‌ها قرار گیرد. منظور از سنت پیشینیان چیست؟

جواب: همین وضعی كه ما الآن داریم، خیلی ساده، منتها ما كمتر و آن‌ها زیادتر. ماها الآن چقدر به عید نوروز، كه سنت « آبائِنَا الْأَوَّلینَ ‏» (مومنون/24) است دیگر، به عید نوروز اهمیت می‌دهیم. حالا شاید عید نوروز كمتر ضرر به جایی بزند. ولی اگر آباء اولین ما بت‌پرست بودند ما هم بت‌پرست می‌شدیم، می‌گوییم آباء ما این كار را كردند، الآن عید نوروز را همین‌طوری عمل می‌كنیم، می‌گوییم این سنت است. ما در یكی از این ممالك خلیج رفته بودیم یك جا غذا بخوریم، یك دست از این ساز و آواز و این‌ها آوردند و مشغول زدن شدند، من آن‌ها را دعوا كردم، گفتند: شما با سنت ایرانی مخالف هستید؟ ایران‌ بیخود كرده است كه چنین سنت‌هایی حرام دارند كه بیاید در مملكت دیگر و چنین كاری بكنند. گاهی سنت‌ها انسان را به گناه می‌كشاند، یك موسیقی‌نوازی را دیشب دیدم، دارند جنبه مذهبی و دینی به آن‌ها می‌دهند، ما آخوندها متأسفانه این‌جا نشستیم، این آقا یك مرد ریش‌ تراشیده‌ای را معرفی می‌كرد- ظاهراً‌ الآن مُرده است- كه این وقتی كه می‌خواست یك آهنگی را بسازد یا بزند اول وضو می‌گرفت، بعد دو ركعت نماز می‌خواند و بعد می‌آمد می‌زد. بوعلی سینا می‌خواست یك مسئله‌ای را كشف كند یا یك آیه قرآنی را بفهمد می‌رفت وضو می‌گرفت و بعد می‌آمد دو ركعت نماز می‌خواند و بعد روی آن فكر می‌كرد. ما آنقدر همه چیز را قاطی كردیم كه فردا می‌بینی می‌گویند كه بله این آقایی كه می‌بینی، این قبلاً می‌رفت وضو می‌گرفت، دو ركعت نماز می‌خواند و بعد می‌آمد زنا می‌كرد یا مشروب می‌خورد. چه فرقی می‌كند حرام، حرام است. حواس ما جمع باشد، به این مسائل توجه كنیم، إن‌شاءالله امیدواریم كه « آبائِنَا الْأَوَّلینَ‏ » ما ائمه اطهار علیهم‌السلام باشند « أَنَا وَ عَلِی أَبَوَا هَذِهِ الْاُمَّةِ » (بحار‌الانوار/ج16-95) آن‌ها باشند كسانی كه ما را راهنمایی می‌كنند. ما به آن‌ها متحجر باشیم، متحجر یعنی محكم ایستاده، بگویید حالا متحجر بد است، كلمه خوبی نیست. یك كلمه دیگر بگویید، ولی محكم بودن، پایبند بودن، پایبند بودن به مسائل مبتذلِ گناه به خاطر اینكه آباء ما این‌طوری هستند، خیلی زشت است. یك مردی بود خیلی هم انسان خوبی بود، می‌گفتم: تو چرا ریش خود را می‌تراشی؟ می‌گفت: پدر من چون می‌تراشید من هم می‌تراشم و تا او نگذارد من هم نمی‌گذارم. می‌گفتم: تو را كه در قبر او نمی‌گذارند. این اصطلاح خود شما است كه من را كه در قبر او نمی‌گذارند. این معنای « آبائِنَا الْأَوَّلینَ ‏» است كه خدا هم در قرآن خیلی نكوهش كرده است.

 

سوال: آیا با توجه به آیه شریفه، اینكه سنت پیشینیان در مورد آن‌ها اجرا شود و یا عذاب در مقابل آن‌ها قرار گیرد، ممکن است در زمان ما عذابی مانند زلزله بم اتفاق بیافتد؟

جواب: یك مسئله هست، عذاب امت پیغمبر را گذاشتند برای روز قیامت و آن عذاب‌ها برای این امت نازل نمی‌شود، به خاطر اینكه امت مرحومه هستند، آن هم به خاطر پیغمبر اكرم، البته اگر خیلی زیاده‌روی بكنند چرا، ممكن است نازل بشود، خیلی هم مطمئن نباید بود، ولی زلزله بم از آن‌ها نبود، این را هم بگویم، چون خدای تعالی وقتی می‌خواهد عذابی بر كسی نازل بكند، همیشه به وسیله پیغمبرها اول اخطار می‌كند، مدام به آن‌ها می‌گوید، اگر نكنید عذاب، حتی ساعت آن را تعیین می‌كنند، در گذشته‌ها تعیین می‌كردند، حالا ما كه امت مرحومه هستیم نصف شب یك دفعه زلزله بیاید بچه‌های خردسال و زن و هر كسی هست همه را بكشد و از بین ببرد این عذاب به آن معنا نیست.

آيا اين آيه مربوط به عذاب نيست؟

نه در این‌جا خدای تعالی نكوهش می‌كند به مردم زمان پیغمبر كه چرا این‌قدر پایبند به سنت‌های گذشتگان و آباء اولین خود هستید، این مربوط به عذاب نیست.

آيا اين باعث نشد اينها دست از كارهايشان بردارند يا اينكه عذاب خدای تعالی آمد؟

اینها دیگر بعد نبودند، مثلاً قوم لوط دیگر بعد از آن نبودند كه دومرتبه این‌ كارها را نكنند. وقتی كه همه آن‌ها از بین رفتند، دیگر عذاب برای آن حرف آخر است، آن كار آخر است كه مثلاً وجود شما در دنیا دیگر مایه فساد است، آن وقت عذاب می‌كنند، همانطور كه فردی را محكوم به اعدام می‌كنند، خدا هم اعدام دسته‌جمعی می‌كند. همه قوم لوط بد بودند، یك نفر از بدها آمده بود در بین خوب‌ها، او را هم از زیر پای او بلند كرد و آن طرف انداختند كه زن لوط بود، خدا این‌قدر در این كارها دقیق است. ما نمی‌توانیم بگوییم كه آن‌ها هم همان‌طور، كلی گویی نمی‌شود كرد.

 

سؤال: آیا در عالم أرواح و عالم ذر اختیار یادگیری در دست أرواح بوده است یا خیر؟

جواب: خدا از روزی كه انسان را خلق كرده است با همین اختیاری كه الآن ما داریم و بلكه یك مقداری هم قوی‌تر خدا او را خلق كرده است، هیچ حرفی هم در آن نیست، وإلّا بی‌فایده بود، در آن مدتی كه در عالم أرواح بودند، خدای تعالی اصلاً فرض كنید یك كسی را در یك خانه‌ای قرار بدهند و بالای سر آن‌ها هم مدام حرف باشد، باید گوش بدهند دیگر. گوش را كه نمی‌شود بست، مثل چشم نیست كه چشم را روی هم بگذارند، حالا بعضی‌ها خوب گوش می‌دهند یاد می‌گیرند، بعضی‌ها خوب گوش نمی‌دهند، اختیار آن با خود آن‌ها است. ولی همه در عالم أرواح همه حقایق را یاد گرفتند، در این حرفی نیست، البته با داشتن اختیار، در عالم ذر هم اختیار داشتند. ایشان در ادامه سؤال خود نوشتند چون زمانی كه حضرت آدم را خدا متعال خلق كرد به ملائكه فرمود سجده كنید ولی شیطان سجده نكرد.

این گفته شما به آن مطلب نمی‌خورد، بلكه چون اختیار داشتند سجده نكرد. شیطان هم اختیار داشت، یعنی دو دسته در عالم تقریباً اختیار كاملی دارند و ظرفیت كاملی دارند: یك دسته انسان‌ها هستند و یك دسته هم أجنه هستند. أجنه هم به دو بخش تقسیم می‌شوند، انسان‌ها هم به دو بخش تقسیم می‌شوند. أجنه به شیاطین و غیر شیاطین، انسان‌ها هم به شیاطین و غیر شیاطین « شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ » (انعام/112) آن وقت این دو دسته شیطان می‌شوند شیاطین جن و إنس. آن دو دسته دیگر جن هستند و إنس، انسان، كه خدای تعالی در قرآن می‌فرماید: « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُونِ » (ذاریات/56).

 

سؤال: محدوده « لَا یقَاسُ بِنَا أَحَدٌ » (بحارالأنوار/ ج‏ 22-ص 406) در چه چیزهایی است و آیا فقط این معنا در این دنیا می‌باشد یا در بهشت نیز صدق می‌كند؟

جواب: ما درباره چهارده معصوم علیهم‌السلام به تصدیق قرآن و روایات معتقد هستیم كه روح این‌ها اول چیزی بوده است كه خلق شده است و خدا هر چیزی را خلق كرده است به سبب این‌ها خلق كرده است، به وسیله این‌ها خلق كرده است، بنابراین در همین موضوع كسی دیگری با آن‌ها قیاس نمی‌شود، نمی‌شود بگوییم پانزده نفر، حالا آقای نمی‌دانم آیت الله فلان هم چون خوب آدمی است او را هم بگوییم پانزدهمی باشد، نه، این‌ها چهارده نفر هستند « لَا یقَاسُ بِنَا أَحَدٌ » همانطوری كه « لَا یقَاسُ بِالله » هیچ مخلوقی « لَا یقَاسُ به خدا » نمی‌شود با خدا مقایسه كرد، با این‌ها هم أحدی از بشر را نمی‌شود مقایسه كرد، ببینید ترتیب این است: خدا،‌ چهارده معصوم، بشر، بعد حیوانات، بعد جمادات، به همین ترتیب. اگر معصومین می‌توانند بروند جای خدا را بگیرند، پس ما هم می‌توانیم برویم جای معصومین را بگیریم. به هیچ وجه نمی‌شود، هر كسی هم بگوید برخلاف آیات صریح قرآن و روایات متواتر گفته است، سنی و شیعه این روایات را قبول دارند.

 

سؤال: آیا شخصی كه حضرت امیرالمؤمنین در هنگام نماز انگشتر خود را به او دادند یك سائل معمولی بود یا یك شخص خاصی از طرف خدا مأمور این كار شده بود؟

جواب: ظاهر قضیه همین سائل معمولی بوده است، به جهتی كه اگر یك فرد خاصی از جانب خدا مأمور این كار شده بود، طبعاً حضرت امیر هم می‌دانست پس حضرت امیر خیلی كار مهمی نكرده بود، ولی نه، سائل معمولی بود، در تاریخ هم نوشتند كه یك سائلی آمد كه وضع خوبی نداشت و این‌ها، این سؤال را كرد و حضرت امیر هم در حال نماز بود و هیچ كس هم به او توجه نكرد و حضرت اشاره كردند، بعضی‌ها توجیه می‌كنند این نماز مستحبی بوده است، نماز مستحبی و واجب فرقی نمی‌كند، این اندازه كه دست خود را اشاره بكند كه بیا انگشتر من را دربیاور، این اندازه در نماز واجب هم مشكلی ندارد. ظاهر قضیه این است كه یك فرد معمولی بوده است و سائل معمولی بوده است و انگشتر هم تا حدی قیمتی بوده است و یا خراج چند مملكت بوده است كه باز این‌جا جای سؤال می‌شود كه حضرت امیری كه نستجیرُ بالله می‌رود نان از یهودی قرض می‌كند، اصلاً چرا این انگشتر را در دست خود كرده بود؟ چون این ضد و نقیض‌هایی كه آقایان در روایات ما وارد كردند و ماها هم داریم همین‌طوری روی منابر و این طرف و آن طرف می‌گوییم این بحث‌ها را ایجاد می‌كند، چون انگشتر اگر قیمتی نبود و به درد نمی‌خورد و یك آهن پاره‌ای بود و به سائل می‌داد كه كاری نكرده بود، خدای تعالی در قرآن این‌طور با عظمت از او یاد نمی‌كرد، پس معلوم است كه انگشتر قیمتی بوده است، در روایت هم داریم كه انگشتر قیمتی بوده است، پس شأن حضرت امیر این بوده است كه انگشتر این‌طوری دست خود بكند، وضع مالی او هم خوب بوده است و حرف‌هایی هم كه یهودی‌ها، اسرائیلی‌ها درست كردند درباره حضرت زهرا و حضرت امیر و این‌ها غلط است.

 

سوال: كسانی كه در شب‌های جمعه یا روزهای جمعه یا در ماه رمضان از جهنم آزاد می‌شوند آیا اصلاً درجه‌ای از جهنم برزخی، مخصوصاً برای شیعیان گناهكار هست یا نیست؟ و طبقات جهنم برزخی و جهنم ابدی چگونه است و چه كسانی در آن‌ها هستند؟

جواب: یك جهنم داریم كه برای بعد از قیامت است كه آن به قول ایشان جهنم ابدی یا جهنم همیشگی است، حالا البته واقعیت آن را نمی‌دانیم، چون قابل بخشش است ولی خدای تعالی در قرآن فرموده است: « خالِدینَ فیها أَبَداً » (نساء/169) ابدی است، و اما جهنم برزخی ما نداریم، مگر اینكه قبر همان شخص یا در همین دنیا او را مبتلا به یك عذابی می‌كنند كه قبر كافر را می‌گویند « حُفْرَةً مِنْ حُفَرِ النِّیرَانِ » (بحارالأنوار/ج‏6-ص214) نمی‌گویند خود نیران است یا مثلاً او را به صورت یك حیوان خیلی كوچكی درمی‌آورد كه زیر دست و پا مدام پایمال بشود، باز زنده بماند و دوباره پایمال بشود، زنده بماند تا آن روز، یا به صورت یك سگی مثلاً در می‌آید كه مدام مردم او را طرد كنند، خلاصه عذاب بكشد، هست، در روایات این مسائل هست، ولی جهنمی باشد كه این‌ها را ببرند همه را آن‌جا بریزند من ندیدم. بنابراین طبقاتی هم ندارد دیگر، وقتی اصل آن وجود نداشته باشد طبقات آن هم، وقتی ساختمانی نباشد طبقه‌ای برای آن معقول نیست.

 

آیا می شود حلول کند در انسان دیگری و در عذاب باشد؟

جواب: حلول نیست، تناسخ است. تناسخ این است كه می‌گویند همه انسان‌هایی از دنیا می‌روند یك دفعه دیگر می‌آیند در دنیا و زندگی می‌كنند، گاهی در حیوانات دیگر و گاهی در انسان‌های دیگر، كه نه، منظور از آن نیست، منصرف از آن است.

و اما جهنم ابدی چرا، آن طبقاتی دارد، طبقات آن هم به حسب فشارهایی است كه روی افراد خاص می‌آید. حالا طبقات مثلاً با آن تصوری كه ما داریم شاید آن‌طور نباشد، آن تصوری كه غالباً در ذهن ما فرو كردند این است كه جهنم مثلاً مثل یك رودخانه‌ای باشد، یك پُلی هم روی آن كشیده شده باشد، این پُل هم گاهی باریك می‌شود و گاهی پهن و گاهی از شمشیر تیزتر و از مو باریك‌تر، یك كسی گفته بود: پس بگو اصلاً به بهشت راه نیست. از مو باریك‌تر و از شمشیر هم تیزتر، راهی نمی‌ماند. این تصور را برای ما گفته‌اند، ولی از آیات و روایات استفاده می‌شود كه حالا جهنم یك جایی است، البته مدار آن شاید از آیات و روایات استفاده نشود ولی آن چیزی كه تحقیق شده است، مدار ناریی است كه در خیلی ارتفاع بالا، نه به این ارتفاعات نزدیك، كه یك تونل، آن جسر جهنم یك تونل‌مانندی است، راهی است كه از داخل جهنم عبور می‌كند « إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها » همه هم باید از همان‌جا رد بشوند، از همان تونل رد بشوند، حالا در تونل، گاهی انسان با ماشین است خیلی سریع رد می‌شود، گاهی آب و هوای آن را تمیز كردند و انسان از داخل آن رد می‌شود، دیدید دستگاه‌هایی می‌گذارند كه هوا را تمیز می‌كند؟ گاهی می‌شود برای بعضی‌ها دود داخل آن راه انداختند، گاهی هم می‌شود كه اصلاً به قول آن بنده خدا راه نیست و باید بیفتد داخل آن جهنم، وسط راه هم كه باشد، داخل جهنم می‌افتد. بعد وارد جهنم می‌شوند و مطابق أعمال خود كه منافقین در درك أسفل از آتش هستند، یعنی پایین‌ترین جای جهنم، پست‌ترین جای جهنم، یك چاه‌هایی هست به نام چاه ویل كه « وَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبینَ‏ » (مرسلات/15) این‌ها هم در آیات قرآن هست، كه اسم آن چاه ویل است، كه باز در آن چاه ویل می‌گویند چهار تا تابوت است كه باز شدت عذاب آن‌ها بیشتر است كه برای آن كسانی است كه خاندان عصمت و طهارت را اذیت كردند. حالا اصل كلی آن، آنچه كه یقینی یقینی است، چون بعضی از این‌ها روایات دارد و این‌ها، جهنم طبقات و دركاتی دارد و بهشت هم طبقات و درهایی دارد و عذاب‌های افرادی هم كه وارد جهنم می‌شوند ممكن است با هم فرق داشته باشد و نعمت‌هایی هم كه در بهشت به افراد می‌دهند با هم فرق دارد، ولی در بهشت آن كسی كه در طبقه پایین‌تر بهشت هست، شاید آن طبقه بالایی را نبیند كه غصه نخورد، به خاطر اینكه آن‌جا دیگر صفات رذیله غصه خوردن و حسودی كردن و خودخواهی و عُجب و این‌ها وجود ندارد.

 

سؤال: لطفاً بفرمایید وجه تسمیه عُمره و حج به تمتع چیست؟

جواب: روایات زیادی دارد كه البته من خیلی قبل دیدم، روایات زیادی دارد كه اگر شما رفتید مكه عُمره انجام دادید و در مكه ماندید تا وقت حج و از این مدت بهر‌ه‌برداری كردید برای زیارت و تشكیلاتی كه می‌مانید، در مكه باقی هستید، هم عمره این را می‌گویند عمره تمتع و هم حج آن را می‌گویند حج تمتع، اما اگر نه عمره انجام دادید ولو ده روز مانده به ایام حج، مثلاً رفتید باز دو مرتبه آمدید، آن می‌شود عمره مفرده و باز دومرتبه عمره تمتع، حج تمتع انجام می‌دهید. بعضی گفته‌اند كه عمره تمتع در أشهُر حج است، عمره و حج تمتع در أشهُر حج است، أشهُر حج یعنی ماه شوال و ذیقعده و یك مقداری از ذیحجه، كه اگر در این‌جا شما وارد مكه شدید و عمره انجام دادید عمره شما تمتع است و بعد حج شما هم حج تمتع است. چون بعضی‌ها هستند كه عمره مفرده انجام می‌دهند، حج انجام نمی‌دهند، مثل خیلی‌ها كه الآن می‌روند و عده‌ای هم هستند كه حج انجام می‌دهند ولی عمره انجام نمی‌دهند، آن‌هایی كه در خود مكه زندگی می‌كنند، این‌ها دیگر عمره نباید انجام بدهند.

 

سوال: در روایت دارد که حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله در معراج دیدند که عده‌ای از امت ایشان معذب هستند، آیا امت پیامبر آنجا بودند و عذاب می‌شدند؟

جواب: آن‌جا در معراج حضرت می‌فرمایند: امت خود را این‌طوری دیدم، این یك دیدن ماكتی بود، دقت فرمودید؟ و حقیقتی بود وإلّا هنوز امت پیغمبر آن‌طور نبودند كه زن‌هایی در آخر زمان می‌آیند « كَاشِفَاتٌ عَارِیاتٌ… فِی جَهَنَّمَ خَالِدَاتٌ » (من‌لایحضره‌الفقیه/ج‏3-390) در جهنم همیشگی می‌مانند ولو مسلمان باشند، این‌ها در آن وقت كه نبوده است، این‌ها یك صورت‌هایی بوده، چون برای علم پروردگار زمان مطرح نیست، برای پیغمبر هم تقریباً زمان مطرح نیست، چون ابتدا خلقت آن‌ها خیلی گذشته است، میلیارد میلیارد سال گذشته است و انتها هم كه ندارد لذا زمان مطرح نیست، حالا شاید آن‌ها را همه متوجه نشوند ولی إجمالاً خدمت شما عرض شود كه صورت آن افراد كه بعدها می‌آیند آن را به پیغمبر اكرم نشان دادند.

 

سوال: آیا واقعی بوده است؟

جواب:‌ بله دیگر، خدا می‌آید به پیغمبر دروغ بگوید؟

 

سوال: اگر بداء شود امکان دارد عوض شود؟

جواب: بالأخره عذاب كسی كه كافر است و مُرتد است و این‌ها این است، حالا اگر خدا خواست، چرا ممكن است خدا آن را عوض كند.

 

سوال: آنجا که می‌فرمایند حضرت آدم در بهشت بوده، آیا همین بهشت خلد بوده است؟

جواب: یك باغ پُرنعمتی بوده است، چون كلمه بهشت را می‌گویند ذهن شما می‌رود به بهشت خُلد ولی وقتی كه جنت بگویند و آن دو نفری كه در سوره كهف دو تا باغ آن یك نفر دو تا جنت داشت از آن جنت‌های قیامتی نبوده است، جنت یعنی باغ.

 

سوال: خطاب به حضرت در جمله « عَارِفٌ بِأُولَاكَ وَ أُخْرَاكَ »منظور چه می باشد ایشان یک نفر هستند یا منظور افراد دیگری هم هست؟

جواب: چه فرقی می‌كند؟ اگر بگوییم یك وقت هست یك فامیلی را انسان مورد خطاب قرار می‌دهد، یك وقت هست یك فردی از آن فامیل را مورد خطاب قرار می‌دهد، گوش می‌دهید؟ مثلاً شما فرض كنید همین خود امام عصر أرواحنا فداه « عَارِفٌ بِأُولَاكَ وَ أُخْرَاكَ » (بحارالأنوار/ج‏99-216) یعنی اول تو را كه « أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ » خود آن‌ها فرمودند « وَ أُخْرَاكَ » كه خود شما باشید ما می‌شناسیم و قبول داریم، یا بگوییم « عَارِفٌ بِأُولَاكُمْ وَ أُخْرَاكُمْ » خطاب به همه اهل‌بیت، آن‌جا قبل آن هم این «كُمْ» برمی‌گردد به اهل‌بیت پیغمبر، آن اهل بیت جمع است ولی این‌جا خطاب به یك فرد است و مفرد گفته می‌شود.

 

سوال: منظور خلقت اولیه خود معصومین نیست؟

جواب: نه، منظور این است كه تعداد آن‌ها بیشتر است، وإلّا وقتی گفتیم « عَارِفٌ بِكَ » وقتی گفتیم أولی و أُخری نداشته باشد، یعنی از همان اول می‌شناسیم تا آخر، دیگر آن هست.

 

سوال: اینکه مطرح شده زیارت جامعه را می‌شود برای غیر معصومین خواند، آیا امکان دارد؟

جواب: چون بعضی از خطابات آن برای سادات غیر معصوم، برای غیر معصومین مناسب نیست، بعضی از عبارات آن، مثلاً « إِنْ ذُكِرَ الْخَیرُ » به یك سیدی بگوییم تو اول آن‌ها هستی، آخر آن‌ها، باطن آن‌ها، ظاهر آن‌ها، همه چیز آن خیر تو هستی، این كه نیست، بعضی از جملات آن را نمی‌شود به فردی از غیر اهل‌بیت خواند ولی بعضی از جملات آن را می‌شود خواند، البته به كل آن‌ها می‌شود گفت. كل آن‌ها، چون چهارده نفر آن‌ها این‌طوری هستند.

 

سوال: آیا مردم زمان ما از امت پیغمبر محسوب می‌شوند؟ که عذاب دسته‌جمعی نازل نشود؟

جواب: غیر مسلمان دیگر امت پیغمبر نیست، ممكن است به بركت این‌ها، بله عذاب نازل نشود.

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، نسئلك و ندعوك بأحسن و أكمل و أعظم أسمائك الحجة بن الحسن یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله یاالله خدایا همه ما را از یاران خوب امام زمان قرار بده، فرج آن حضرت را هر چه زودتر برسان؛ پروردگارا قلب مقدس ایشان را از ما راضی بفرما، ما را در صراط مستقیم دین قرار بده، پروردگارا به آبروی آقای ما حجة‌ بن الحسن گرفتاری‌های مسلمین برطرف بفرما، شر دشمنان به خود آن‌ها برگردان، خدایا اموات ما غریق رحمت بفرما؛ عاقبت ما ختم به خیر بفرما.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله أجمعین

 

جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *