۱۴۲۶/۳/۶ قمری – درباره زندگی خودم (مخالفتها علیه کانون بحث و انتقاد دینی)

درباره زندگی خودم            

 

 

بسمه تعالی ………….. من در سال های ۱۳۴۴  و ۱۳۴۵ برایم مسائل بسیاری یا در شرف انجام بود و یا انجام شده بود. و چون ۳ سال از تاسیس کانون بحث و انتقاد دینی در مشهد گذشته بود و کم کم دشمنان بخصوص آنهائی که با موفقیت علمی و دینی جوانان موافق نبودند و یا غیر مسلمان بودند. متوجه هدف کانون بحث و انتقاد دینی گردیدند و می خواستند به هر نحوی که ممکن است آن تشکیلات را از بین ببرند و با جنگ سرد و تبلیغات و شایعات و حاضر شدن در جلسات و طرح مسائل مشکل و پیچیده علمی با ما مشغول مبارزه شدند. در مقابل کانون بحث و انتقاد دینی که آن وقت ها در خیابان شاهرضا نو ( آزادی ) واقع شده بود. بیمارستان آمریکائی ها که در حقیقت مرکز تبلیغات مسحیت بود قرار گرفته بود و آنها هم آزادانه با ما مبارزه می کردند از همه بدتر سیاست رژیم شاهی بود که نمی خواست جوان ها مشکلات دینیشان رفع شود تا به مسائل سیاسی و آزادی و استقلا ل فکر نکنند. بخصوص که ما معتقد بودیم که دین ما عین سیاست ما است و دین از سیاست جدا نیست. لذا مامورین مخفی رژیم سوالاتی را مطرح می کردند که ما را به مسائل سیاسی و مخالفت با رژیم بکشانند تا بهانه ای داشته باشند که کانون بحث و انتقاد دینی را تعطیل کنند و از طرف دیگر چون من در حوزه دروس سطوح عا لیه را برای طلاب جوان می گفتم و در آنجا نیز سخن از روشن فکری طلاب بود و جمعی از تحصیل کرده های دانشگاهی را مُعمم کرده بودم. رژیم شاهی سخت با شخص من دشمنی پیدا کرده بود ( چنانکه در کتاب مجموعه آثار یاران امام به روایت اسناد ساواک درباره اینجانب این مطلب به وضوح نقل شده است ) و من هم می خواستم سوژه ای بدست آنها ندهم تا مبادی همه کارهای ما را تعطیل کنند ولی در عین حال با مسولیتی که به من محول شده بود از شخصیت هائی مانند مرحوم آیة الله شهید دکتر بهشتی ، مرحوم شهید باهنر و مرحوم شهید هاشمی نژاد و افرادی از این قبیل دعوت می کردم تا مسائل را آنها مطرح کنند و جوان های عزیز ما را روشن نمایند. به هر حال این سالها که از طرفی دشمنان هجوم آورده بودند و رژیم محمد رضای پهلوی قدرت پیدا کرده بود و سازمان امنیت ایران را تشکیل داده بود و هر چند روز یکبار مرا به ساواک می خواستند و لازم بود با یک فکر و هوش دقیقی اعتراضات آنها را در سخنان گویندگان و مطالبی که خودم مطرح می کردم و مخالف سیاست آنها بود جوابگو باشم و با اذیت های آنها از خود شرح صدر نشان بدهم و کوشش کنم که رشته فعالیت های اسلامی و روشن گرائی را از دست ندهم و بحمدالله با لطف حضرت بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء موفقیت خوبی بدست آوردم و حتی جمع زیادی از مسئولین و دانشمندان و خدمتگذاران به انقلاب اسلامی ایران از همان جوان های دوران فعالیت کانون بحث و انتقاد دینی مشهد بودند .

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *