۱۴۲۶/۱/۲ قمری – درباره زندگی خودم ( آشنائی با حاج ملاآقاجان)

 درباره خودم       

 

بسمه تعالي …………. روزهاي قبل درباره خودم مي گفتم ………… در مدرسه نواب كتاب مغني و متول و کتاب شرح لمعه را در خدمت مرحوم مدرس یزدی که از مدرسین معروف مشهد بودند مي خواندم. اتفاق جالبي كه برايم در همان سال اول افتاد برخورد با مرحوم حاج ملاآقاجان بود . شانزده ساله بودم.  یک روز كه در گوشه مدرسه نواب با دوستم جناب آقاي حجتي مشغول بحث احكام از كتاب عروة الوثقی به طور سطحی بودیم اتفاقی افتاد ( ضمنا از مرحوم آیه الله رازی وصفی از مرحوم حاج ملاآقاجان که در زنجان ساکن بود شنیده بودم ). در آنروز دیدم مردی وارد مدرسه شد و مرا به حجره یکی از طلاب دعوت کرد و از من خواست که در مسائل معنوی همراه او باشم ( که شرح مفصل آن را در کتاب پرواز روح نوشته ام ). از آن زمان به بعد برنامه های من عوض شد . بفکر سیر و سلوک  و رسیدن به تهذیب نفس و کمالات روحی افتادم و با اینکه استعداد و حافظه خوبی داشتم برای مرجعیت درس نمی خواندم بلکه به دستور آن استاد دوره فقه و اصول را به شرحی که بعدا خواهد آمد کاملا خواندم . بیشتر بفکر توسلات و دستورات استاد و کمالات روحی بودم . تا آنکه چهار سال را زیر نظر آن مرد بزرگ که او را کسی نمی شناخت و من این توفیق را پیدا کرده بودم گذراندم.  در این مدت با بزرگان اهل معنی آشنا شدم. او معتقد بود که راه رسیدن به خدا فقط و فقط استفاده از حقایق قرآن و سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت او است و لذا در این موضوع تحقیقاتی داشتم که آن را بعدها ارائه دادم و هزار ها نفر از این طریق به تزکیه نفس موفق شدند یکروز در زنجان بدون مقدمه به من گفت بیا باهم عکسی بگیریم که بعد ها برای تو لازم می شود و عکس بالا را در عکاسخانه زنجان گرفتیم و امروز و دیروز برایم لازم شد چون عکس دیگری که در اینجا یا در کتاب پروازروح بگذارم از ایشان نداشتیم .  

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *