۱۳ شعبان ۱۴۲۴ قمری – ۱۸ مهر ۱۳۸۲ شمسی – ۱۰ اکتبر ۲۰۰۳ میلادی
۱- خطبه
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَاسِیَّمَا عَلَی بَقِیَّهِاللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ.
۲- عبارت قرآنی آغازین (شمس/۱-۱۰)
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا، وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا، وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا، وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا، وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا، وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا، وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا، فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا، وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا»([1])
۳- پر اهمیتترین مساله از نظر قرآن تزکیه نفس است که انسان را به رستگاری و موفقیت میرساند
موضوعِ سخن انشاءاللّه از این هفته دربارهی تزکیهی نفس که همهی شماها تا حدّی با این مسأله در ارتباط بوده و هستید ولی انشاءاللّه تا جائی که برایم میسّر باشد و خدای تعالی بخواهد میخواهم یک مقداری عمیقتر، جدّیتر و واقعیتر دربارهی این موضوع صحبت کنم. زیرا در قرآن مجید خدای تعالی بیشتر از هر چیز به مسألهی تزکیهی نفس اهمیّت داده تا جائی که یازده قسم پشت سر هم دربارهی این که به تحقیق رستگار، آن رستگاریی که همهی ما آرزویش را داریم، آن رستگاریی که همهی ما آنچه در دنیا میکنیم چه مربوط به دنیامان باشد و چه مربوط به آخرتمان باشد اوّل چیزی که دربارهاش فکر میکنیم رستگاری و موفقیّت است. اگر تحصیل علم میکنید بدانید که موفقیّت ندارد ترکش میکنید، اگر تحصیلِ علم جدید میکنید و یا در هر رشتهای که وارد میشوید اگر بدانید که موفقیّتی ندارید طبعاً از آن راه و از آن رشته وارد نمیشوید.
Cرستگاری و موفقیت چیزی است که انسان در شروع هر کاری آن را منظور میکند
موفقیّت اگر دقّت کنید در هر کاری چه کوچک و چه بزرگ از چیزهایی است که انسان در اوّلین فکرش، در اوّلین شروع به کارش آن را منظور میکند، موفقیّتِ انسان وقتی است که در دنیا هر کاری را که میکند به نتیجه برسد، موفق باشد. میگویند فلانی یک فرد موفّقی است یعنی تمام کارهایش با موفقیّت روبرو است، موفقیّت از چیزهایی است که بخواهیم یا نخواهیم همهی ما آرزویش را داریم. رستگاری و موفقیت از مسائلی است که باید در زندگی انسان در سرلوحهی آن زندگی باشد والاّ یک فرد دیوانهای است که همهی کارهایش را با اینکه میداند موفق نمیشود شروع کند یا بخواهد حتّی انجام بدهد.
Cراه رسیدن به تمام موفقیتها و رستگاریها، تزکیه نفس است
خدای تعالی میگوید: اگر میخواهید موفق بشوید در انسانیّت، اگر میخواهی موفق بشوی به نعمتهای اخروی، اگر مایلی در دنیا موفق باشی، اگر مایلی در هر کار، کارت به نتیجه برسد راهش را به تو نشان بدهم. باور نمیکنیم چون همهی افکارمان، تمام حوّاسمان با دنیا و مادیّات و آنچه مربوط به مادیّات است، هست.
cمحبت خدای تعالی به بشر بینهایت است
لذا چون باور نمیکنیم خدای تعالی که نباید حرفش دوّم داشته باشد، تردیدی درباره سخنش باشد، نباید کسی حتّی کوچکترین احتمالِ تخلّف بدهد زیرا خدای تعالی «لَا یُخْلِفُ الْمِیعَادَ»([2])، وعدههایش را تخلّف نمیکند در عین حال برای اینکه این بندگانش را بسیار دوست دارد در میان تمام مخلوقاتی که خلق کرده بشر را گرامی داشته «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِیآدَمَ»([3])، بنیآدم را دوست داشته و همهی چیزها را برای رفاه او خلق کرده، آسمان، زمین «خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»([4])، «وَ سَخَّرَ لَکُمْ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ»([5])، ماه و خورشید را مسخّرتان کرده، هر چه در آسمان و زمین هست به نفع شما خلق کرده، خیلی بشر را دوست دارد که اگر ما بدانیم پروردگارمان چقدر ما را دوست دارد شاید ترک عبادت کنیم، شاید مانند اطفالی که پدرشان زیاد به آنها اظهار محبّت میکنند و بیادب تربیت میشوند آنطور شویم. والاّ خدای تعالی از سخنانش از رحمانیّتش، از رحیمیّتش، از همین سورهی مبارکه که سورهی شمس است استفاده میشود که همان طوری که خودش بینهایت است محبّتش هم بینهایت است. بینهایت به بشر محبّت دارد ولی بشر توجّه ندارد.
cغفلت بشر در راه رسیدن به موفقیت و رستگاری
بشر به فکر دنیا است، به فکر خانه است، شما اگر مثلاً یک دوربین بردارید بروید در بین مردم، از مردم سؤال کنید موفقیّت در چیست؟ سعادت در چیست؟ انسان موفّق کیست؟ هیچکدام آنچه خدا گفته نمیگویند. یکی میگوید: زن خوب داشتن، دیگری میگوید: رفیق خوب داشتن، یکی میگوید خانه مفصل داشتن، و بالاخره آن که در رأس موفقیّتهاست پول زیاد داشتن است،
Cخدای تعالی برای اینکه ما باور کنیم رستگاری در تزکیه نفس است یازده قسم یاد میکند
اما خدای تعالی چون هم بشر را خوب میشناسد، هم بشر را خیلی دوست دارد و هم خودش حکیم است و هم قرآنش که کلامش حکیم است موفقیّت مطلق را با یازده قسم، تو باور نمیکنی؟ «وَ الشَّمْسِ»، قسم به خورشید، قسم به ملکوت خورشید که گاهی از روایات استفاده میشود پیغمبراکرم و گاهی حضرت بقیة الله ارواحنافداههست، قسم به اینها، قسم به آن ماهی که پشت سر پیغمبر حرکت کرده و خلیفهی بلافصل پیغمبر است، قسم به او، قسم به هر چه که به چشمت میخورد و از نظر تو اهمیّت دارد و بالاخره قسم به آن چیزی که تو او را نمیشناسی، فهم و درکش را نداری و از همهی بالاتر است و او خود تو هستی، «وَنَفْسٍ»، و قسم به خدایی که نفس را خلق کرده، که چه؟ «قَدْ أَفْلَحَ»، قطعاً، حتماً، جدّاً، این کلمهی «قَدْ» در مقابل همهی این معانی هست، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا»([6])، تحقیقاً رستگاری برای کسی است که نفسش را تزکیه کرده، برای عالِم است رستگاری؟ خیر، برای ثروتمند است رستگاری؟ خیر، برای یک بدن سالم است رستگاری؟ خیر، برای این که به انسان یک ریاستِ مافوقی، یک شخصیتِ مافوقی بدهند؟ خیر، رستگاری در تزکیهی نفس است خیلی صریح.
Cتزکیه نفس یعنی بررسی کردن روح و برطرف کردن بیماریها، نقایص و کاستیهای آن
تزکیهی نفس یعنی چه؟ تزکیهی نفس یعنی توی خودت فرو برو، ببین کجایت درد میکند؟ چهات است، چرا تو آنجا اخلاقت خراب شد، چرا تو در فلان محل نتوانستی خودت را کنترل کنی و به گناه افتادی؟ چرا فلان مسأله را فلان نحوه به خاطر هوای نفست بیان کردی؟ چرا فلان درس را انتخاب کردی به خاطر دنیایت؟ اینها را فکر کن، یک بررسی کن، یک بررسی روحی کن، شما اگر احساس کنید تَب دارید، تَب دارید، درجهی حرارت را گذاشتند دو درجه تب دارید، نمیدانید هم از کجا هم شروع شده، از سر تا پایتان بررسی میکنید، گاهی پایتان را فشار میدهید میگویید: شاید مال دردپای من است، گاهی شکمتان را فشار میدهید میگویید: ممکن است مال درد شکمم باشد، گاهی فکر میکنید غدّهای در بدنتان هست که او فعّال شده و تب در شما ایجاد کرده، بالاخره یک بررسی کاملی میکنید.
Cدر تزکیه نفس استاد و طبیب لازم است
وقتی هم که خودتان چیزی نفهمیدید میروید به نزد یک طبیب، میگویید: ببین آقا من چرا تب میکنم، یک تب معمولی، چرا من تب میکنم؟ چرا من اینطور مریضم؟ او هم بررسی میکند میگوید: من هم نفهمیدم، میروید زیر دستگاه، او اعماق بدن را، قلب را، ریه را، همه جا را نگاه میکند یک چیزی بالاخره پیدا میکنند و فوراً دست به کار میشوند و آن را معالجه میکنند، تب شما رفع میشود. اینطور نیست؟ شما را به خدا قسم کدام یک از ما مسألهی روحمان را این طور جدّی گرفتیم؟ یک حالت بدی پیدا کردیم روز جمعه، نزدیکِ تولّد حضرت بقیة الله، زیاد علاقهای به امام زمان از خودمان نشان نمیدهیم، زیاد به فکرِ آن حضرت نیستیم، اگر هم هستیم برای دنیایمان هست، این مرضت را فوراً خودت بررسی کن، چرا؟ چرا این جور غافلی؟ اگر دیدی نمیفهمی به استادی، به طبیی مراجعه کن و از او کمک بگیر، ماها یک اخلاقی داریم که تا یک احساس مرضِ روحی میکنیم فوراً به خودمان زحمت نمیدهیم، میرویم پیش یک نفر میگوییم: آقا چرا ما اینطوریم؟ او هم میگوید: شاید این طوری باشد، یادمان هم میرود تمام میشود.
Cاگر بیماریهای روحی رفع و دفع نشود انسان به خباثت کامل میرسد
این مرضها توی روحمان روز به روز اضافه میشود تا به جایی انسان را میرساند: «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَى»([7]) به کجا میرسد؟ میشود ابنملجم، میشود منکر امام زمان، میشود یزیدبن معاویه، شماها فکر نکنید یزید بن معاویه این شخص از اوّل خدا یزید خلقش کرده، هر کِه این حرف را بزند بسیار اشتباه کرده و به خدای عظیم اهانت کرده، یزیدبن معاویه را خدا یک انسان خلق کرد، همهی قوای انسانی را هم به او داده، «إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»([8])، یک مرّبی داشته مثل معاویه، یک محیطی داشته ریاستطلبی و جاهطلبی از خارج صفات رذیله را به او وارد کردهاند، از داخل هم صفات رذیله رشد کرده در نتیجه میدانید چه شده؟ در نتیجه شده یزید و در کنار او و در کنار او که عرض میکنم نمیخواهم بگذارم حضرت اباالفضل العباس ارواحنافداهرا در کنار یزید، نه، در یک دنیا، در یک جزیره، در یک فامیل حتّی یکی هم شده اباالفضل العباس که جان همهمان بقربانش، میگوید: «یَا نَفْسُهُونِی»، ای نفس من، نفس او نفس الهی بود، در عین حال برای تدریس به ما این جمله را فرمود والاّ اگر قطعهقطعه میکردند حضرت اباالفضل را همانطوری که کردند ایشان قبل از امام حسین آب نمیخورد، «یَا نَفْسُ هُونِی وَ الْحُسَیْنُ مُعَطَّشًا»، ای نفس من! خوار شو، این جور انسان بیدار باشد، این جور حواسش جمع باشد، ای نفس من خوار شو، حسین عطشان است، دقّت کردید؟
Cانسان باید به خاطر الطاف و عنایات خدای تعالی در جهت اصلاح وی، ممنون پروردگار باشد و زندگیاش را فدای خواست پروردگار کند
ای رفیق من! با خدا بساز، تنها کسی که به درد تو میخورد خدا است، برای خدا کار کن، آیاتِ قرآن را اگر ورق بزنیم اقلاً پنجاه درصدش اگر نگوییم بیشتر، دربارهی یقظه است. بیدار شدن از خواب، که رستگاری در چیست، کجا است، چه کسی رستگاری را تعیین میکند، پروردگار متعال میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا»، بعد از یازده قسم، یازده تا قسم خورده، کلمهی «قَدْ» هم گفته در عین حال ما، یکیمان، من از امروز میخواهم اینطور نباشد، نه اینکه بگویم یکیمان به فکر این تأکید پروردگار نیستیم، بگویم همهمان به فکر این تأکید پروردگاریم، چطور میشود؟ من مالم را از دست دادم در این راه، خوب کردی، جانم را در این راه از دست دادم، خوب کاری کردی، امتیاز داری. اگر دو دستت را قطع کردند و خون دارد میریزد اینجا گفتی که «وَ اللّهِ اِنْ قَطَعْتُمُوا یَمِینِی اِنِّی اُحَامِی اَبَدًا عَنْ دِینِی»([9])،کاری نکردی، من آقا زندگیم را روی این راه گذاشتم، بارکاللّه، نه منّتی بر خدا داری، نه منّتی بر پیغمبر داری، نه منتّی بر کسی، «لَا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَکُمْ»،به پیغمبر فرمود: به مردم بگو منّت نگذارید که مسلمان شدید، «بَلْ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ» بلکه خدا منّت گذاشته که پیغمبر با آن عظمت را فرستاده و اسمش را «ذکر» گذاشته، «مذکِّر» گذاشته، تا شما را از خواب غفلت بیدار کند، «لَا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَکُمْ بَلْ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ»([10]) بلکه خدا بر شما منّت گذاشته است، همیشه باید ممنون پروردگار باشیم که پیغمبر برایمان فرستاده، هر روز صبح که از خواب پا میشوید: خدایا! شکرت، پیغمبر با آن عظمت را برای ما فرستادی، علی بن ابیطالب با آن اهمیّت را به ما دادی، حضرت مجتبی و سیّدالشهداء به خاطر رستگاری ما شهید شدند، ائمّهی اطهار علیهم الصلوه و السلامبه خاطر اینکه ما رستگار بشویم همه به زحمت افتادند و شهید شدند، حضرت بقیهالله برای اینکه یک روزی بشود بیاید و مردم را – خوب دقّت کنید – از خواب غفلت بیدار کند و تزکیهی نفسشان کند هزار و صد و چند سال است که انتظار میکشد که مردم لایق بشوند و متأسفانه لایق نشدیم.
Cحداقل همان اندازه که برای بدن اهمیت قائلیم برای روح اهمیت قائل باشیم
پس انشاءاللّه کوشش کنید که مطالبی که در این جلسات بحث میشود اینها را به گوشِ دل بسپارید و لااقل همان اندازه که به امراض بدنیتان میپردازید و خودتان را نجات میدهید، متخصصترین طبیبها را انتخاب میکنید، بهترین بیمارستانها را انتخاب میکنید، و خودتان را نجات میدهید دربارهی روحتان لااقل همین مقدار، لااقل، والاّ روح کجا و بدن کجا؟ بدن بالاخره میمیرد، بدن بالاخره از دست شما میرود ولی روح باید همیشه شما آن باشید، میخواستم بگویم با شما باشد ولی با شما ندارد، شما اصلاً خودتان همانید و باید او سالم باشد.
Cمرحله اول تزکیه، مرحله دوم ظهور
امیدوارم با همین مختصر عرایض شما دوستانِ عزیزم در هر کجا که هستید از امروز برنامههای تزکیهی نفستان را جدّی بگیرید و اگر جدّی نگیرید فردا شب، شب تولّد حضرت بقیة الله است شکایتتان را به حضرت ممکن است من خودم بکنم. البته ممکن است به خود من هم بگویند خودتت هم توی همینها هستی، خوب، شما هم شکایت من را بکنید بگویید فلانی جدّی نگرفته، امیدواریم انشاءاللّه عیدی ما را، عیدی کامل ما را، عیدی قطعی ما را در مرحلهی اوّل، در مرحلهی اوّل تزکیهی نفس ما و بیداری از خواب غفلت ما قرار بدهند تا وقتی که مرحلهی دوّم و دعای دوّممان میخواهد مستجاب بشود همهمان سرافراز باشیم و نگویید چرا در مرحلهی اوّل تزکیهی نفس و در مرحلهی دوّم ظهور؟ به جهت اینکه اگر ظهور بشود و ما تزکیهی نفس نکرده باشیم «یَوْمَ لَا یَنفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ مِن إِیمَانِهَا خَیْرًا»([11])، زیارت آل یاسین، فایدهای ندارد، میگذارند آن عقبها، خیلی اگر جزء معاندین نباشیم آن عقبها، حالا ببینیم تو به دردمان میخوری، تو وجودت فایده دارد یا ندارد، پس
خدایا! همهی ما را از خواب غفلت بیدار بفرما
پروردگارا! همهی ما را موفق به تزکیهی نفس بفرما
پروردگارا! به آبروی ولیعصر قسمت میدهیم که امام زمان ما را در همین نیمهی شعبان برسان و ما را از سرچشمهی زلال علم و دانش و حقیقت و حکمت او بهرهمند بفرما.
۴- دعای ختم مجلس
نسئلک و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه
خدایا! عیدی کامل به ما مرحمت بفرما
خدایا! این نیمهی شعبان را نیمهی شعبانِ پُر برکتی برای ما قرار بده، ظهور حضرت بقیة الله را تعجیل بفرما
پروردگارا! همهی مسلمین را در پناه امام زمان حفظ بفرما، مرضهای روحیمان شفا مرحمت بفرما
خدایا! مریضهای منظور، مریضه منظوره الساعه! لباس عافیت بپوشان
امواتمان غریق رحمت بفرما
عاقبتمان ختم بخیر بفرما
و عجل اللّهم فی فرج مولانا.
[۱]شمس/۱-۱۰
[۲]رعد/۳۱
[۳]إسراء/۷۰
[۴]«هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» بقره/۲۹
[۵]إبراهیم/۳۳
[۶]شمس
[۷]روم/۱۰
[۸]إنسان/۳
[۹]«وَ اللّهِ اِنْ قَطَعْتُمْ یَمِینِی اِنِّی اُحَامِی اَبَدًا عَنْ دِینِی
و عن إمام صادق الیقین نجل النبی الطاهر الأمین» بحار: ۴۵/ ۴۰، مناقب: ۴/ ۱۰۸
[۱۰]حجرات/۱۷
[۱۱]«و أن رجعتکم حق لا ریب فیها یوم لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً» بحار: ۵۳/ ۱۱۷، احتجاج: ۲/ ۴۹۲، انعام/۱۵۸
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.