۱۳ جمادی الاول ۱۴۲۵ قمری – شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم

بسم‌ اللّه الرحمن الرحیم

الحمدللّه و الصلوه و السلام علی رسول اللّه و علی آله آل اللّه لاسیّما علی بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنه الدّائمه علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم، ومَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ (طلاق / ۲و۳ ).

هفته‌ی گذشته به خاطر مختصر کسالتِ چند ساعته‌ای که قبل از ظهر روز جمعه داشتم و بحمداللّه همان روز هم برطرف شد نتوانستم در جلسه‌ی تهران شرکت کنم. مطلب‌مان در هفته‌ی قبل درباره‌ی ترس از خدا و تقوا و در نتیجه‌ی محبّت به ذات مقدس پروردگار بود، دوست دارم آقایان به خصوص از این جلسه به بعد مطالب را کاملاً دقت کنند جنبه‌ی درسیِ بسیار عمیقی دارد، شاید خودتان متوجه نباشید که من چگونه و چطور شما را به طرف خدای‌تعالی و معرفت خاندان عصمت و طهارت قدم به قدم اگر گوش بدهید و دقّت کنید می‌برم. فاطمه‌ی اطهر امروز که روز شهادت‌شان هست و تسلیت به پیشگاه مقدس حضرت بقیه‌اللّه عرض می‌کنیم شاهدند چون کوثرند و ما هر چه داریم از این حوض، از این کوثرِ گرانِ قیمتِ پیغمبراکرم که خدای‌تعالی با یک منّتی به رسول اکرم فرمود: إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ (کوثر / ۱) ما به تو کوثر دادیم چه باک از همه‌ی مسائلی که ممکن است پیش بیاید داری؟ و دشمنت هر کِه باشد در هر مقامی که باشد ولو فیلسوف بزرگی که تمام مردم دنیا به او متوجه‌اند باشد، ابتر است، مقطوع است، نهایت علمش در دنیا بتواند یک کاری انجام بدهد ولی در آخرت قطع می‌شود که إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ (کوثر / ۳)، بنابراین ما هر چه داریم و هر چه برمی‌داریم با همان سطل بسیار کوچکی که داریم چون از این کوثر است، از علم قرآن است، از برداشت‌هایی که در قرآن هست، هست، از این نظر هیچ مشکلی نداریم و در راه راست و صراط مستقیم اگر کوتاهی دوستان نکنند ان‌شاءالله به آن آب زلالی که خدای‌تعالی در قرآن وعده‌تان کرده که فرموده است: وَأَلَّوْ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَهِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا (جن / ۱۶) اگر کوتاهی نکنید، اگر استقامت داشته باشید، اگر پشت سر خاندان عصمت و طهارت محکم حرکت کنید، از آن آب گوارای کوثرِ پیغمبراکرم، این کوثر همان کوثری است که وقتی رسول اکرم روحش خلق شد، وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَی (ضحی / ۷) خدای‌تعالی از علمش به پیغمبراکرم عنایت فرمود، آن کوثر را به او عنایت کرد ما هم ان‌شاءالله اگر دوستان، برادارن، عزیزانم، کاملاً دقت کنند به مطالب، از این صراط مستقیم می‌رویم در عین اینکه در راه لب‌هایمان تشنه نخواهد شد که بماند، سیراب، پُر حکمت، با کمال رفاه و آسایش به لقاء پروردگار ان‌شاءالله خواهیم رسید. نهایت من یک گله‌ای که از دوستان دارم اینست که هر چه را که می‌گویم مایلم همان را خوب بفهمند و عمل کنند، ما در این مرحله که رسیده‌ایم به مرحله‌ی محبّت آنچه را که در مراحل گفته‌ایم که بعضی این مراحل را، این مرحله را گذرانده‌اند خیال می‌کنند حالا که ما می‌گوییم باید از خدا ترسید، باید به خدا امیدوار بود، باید برای نعم پروردگار اجر قائل شد، می‌خواهیم اینها را از مرحله‌ی محبّت دورشان کنیم، نه! اشتباه هست، آنچه را که در مراحل آقایان خوب دقت کنید شماها خیلی بالا و پایین دارید، از نظر فهم، از نظر درک، از نظر عمل، ولی دلم می‌خواهد این مطلب را از امروز به بعد حتی جلسات آینده‌ای که ان‌شاءالله خواهید داشت خوب مطلب را همه‌تان دقت کنید والاّ ضرورت ندارد در جلسه حاضر شوید، من حتی قصد داشتم از این جلسه یک خورده‌ای محدود کنم ولی محدود نمی‌‌کنم دلم می‌خواهد خوب متوجه باشید و آن مطلب این است که همه‌ی اینها باید باشد، آن روزی که ما به شما مرحله محبّت را دادیم این را بدانید مثل یک نقّاشی که در دیوار یا در روی پرده با مداد خط می‌کشد بوده، طبیعی است که وقتی که خطی با مداد کشیده می‌شود به حواشی‌اش نمی‌‌پردازند اصل باصطلاح تصویر را می‌کشند، بعد که نوبت آب و رنگش می‌رسد که بحمدالله الان رسیده، حواشی‌اش را می‌گویند، ما در مرحله‌ی محبّت این را بدانید دوستانی هستند در همین مجلس که سالهای قبل مرحله‌ی محبّت را گذارنده‌اند و شاید هم من فرصت نکرده باشم که برایشان جوانب و اطرافش را گفته باشم ولی الان می‌خواهم در این مسائل، در این منابری که می‌روم، در این مباحثی که دارم ان‌شاءالله تا حدی که ظرفیّت دوستان ایجاب بکند این حواشی را عرض کنم، حواشی که ما داریم باید یک سالک الی اللّه هم به خدا طمع داشته باشد نگوید من کارگر نیستم، کارگری، محتاجی، باید هم باشی و روز قیامت اگر یک خورده‌ای پروردگار از نعمی که به اولیاءاش می‌دهد به تو کم بدهد فریادت بلند می‌شود، ما کارگریم در مرحله‌ی خودش، ما خائفیم از خدا در مرحله‌ی خودش، ما نیازمند پروردگاریم در مرحله‌ی خودش و ما شاکر نعمت‌های الهی هستیم در مرحله‌ی خود، و باید کاملاً از خدا بترسیم، ترس از خدا در ابتدا لازم در انتها هم لازم، این مربوط به ظلم پروردگار نیست، همانطوری که در هفته‌های گذشته گفتم اینی که ما از خدا می‌ترسیم ترس یک بی‌چیز، نیازمند، فقیر مطلق است در مقابل غنی مطلق، یک فردی که هیچی ندارد در مقابل یک شخص باعظمتی که قرار می‌گیرد خواهی نخواهی یک حالت ابهتی که از او به این شخص منتقل می‌شود یک خوفی در او ایجاد می‌کند ولو اینکه آن بزرگ دست محبّت به سر او می‌کشد امّا زیر دست محبّت او، زیر دست الطاف او، بدن این شخص در اثر عظمت طرف می‌لرزد، این معنای خوف از خداست، والاّ خوف به هیچ وجه معنای دیگری برای ما ندارد، نه خدا ظالم است که از ظلمش بترسیم، نه خدا اشتباه می‌کند که ما بگوییم شاید فلان مأمور جنایتی را به ما تهمت زده و او هم که نمی‌‌داند حقیقت دارد یا نه لذا ممکن است من را مؤاخذه کند، یا دو تا شاهد عادل رفتند یک جنایتی را شهادت دادند، ثابت شده برای قاضی و ما را ممکن است مؤاخذه کند، اینها در محضر پروردگار نیست، در نماز غفلیه شما می‌خوانید وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ، تا جایی که می‌رسید وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ‌(انعام/ ۵۹) هیچ تر و خشکی نیست، حتّی آن ذرّه جانداری که در دل خاک است و روزی می‌خورد وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا (هود / ۶) خدا همه‌ی اینها را می‌داند، از دلِ ما بهتر از ما آگاه است، از رگ گردن ما بهتر از خود ما اطلاع دارد که خدا از رگ گردن نزدیکتر است، بنابراین پس ما از خدا به خاطر اینکه مبادا دوتا شاهد عادل یا اشتباهاً یا روی نادانی و نسیان ما را مؤاخذه کند نیست، پس این ترس هم نیست، ترس اینکه مبادا پروردگار خوب مالک است، بعضی از این علمای اهل‌سنت می‌گویند خدا چون مالک است اختیار ما را دارد، اختیار ما را هم چون دارد و مالک است می‌تواند ظلم بکند، می‌تواند عدالت بکند، ما می‌گوییم نه خودش فرموده است که من ظلم نمی‌‌کنم، درست است، ما مملوک پروردگاریم، ما در اختیار پروردگاریم امّا خودش ما را یک فرد حساب کرده خودش را یک فرد، من آمرم و راهنمای توام، و تو مأموری و باید از من پیروی کنی تا خودت به سعادت برسی نه آنکه فایده‌ای برای پروردگار داشته باشد، بنابراین از این چیزها ما از خدای‌تعالی نمی‌‌ترسیم پس از چه می‌ترسیم؟ از عظمت پروردگار، اللّه اکبر، خدا بزرگتر است از آنچه که تو وصفش کنی، تو درکش کنی، این اللّه اکبر را من و شما نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوییم پیغمبراکرم که «و اودعته علم ما کان و ما یکون الی انقضاء خلقک» با اینکه همه‌ی علوم اولین و آخرین را می‌داند آن چنان باعظمت است که حتی علی بن ابی‌طالب در مقابل عظمت پیغمبراکرم نه اینکه خودش کوچک باشد هر عظیمی عظمتِ عظیم دیگر را می‌بیند در مقابل عظمت پیغمبراکرم خاضع است، و می‌گوید انا عبد من عبید محمّد، من بنده‌ای از بندگان کوچکِ پیغمبرم، آن عظمت را که می‌بیند این جور خودش را کوچک تصوّر می‌کند، و پیغمبر هم در مقابل، علی بن ابی‌طالب را روی دست بلند می‌کند و می‌فرماید من کنت مولاه فهذا علی مولاه، جبرئیل با آن عظمت وارد بر علی بن ابی‌طالب می‌شود، پیغمبر می‌بیند جبرئیل خودش را کوچک کرد حالا در چه معنایی و چه وصفی بماند چون اینها توضیح دارد و الحمدلله توضیحاتش هم کاملاً واضح است، جبرئیل کوچک می‌کند خودش را، رسول اکرم می‌گوید چرا این قدر خودت را باختی در مقابل عظمت علی بن ابی‌طالب؟ می‌گوید این استاد من است، این معلم من است، یک روزی که خدا من را خلق کرد در همان اوایل خلقت ملائکه، به من فرمود: من انت و من انا، من کی ام و تو کِه هستی؟ گفتم: انا انا و انت انت، من منم و تو هم توئی، فوراً روح مقدس علی بن ابی‌طالب به من فرمود این جور نگو از بین می‌روی، عظمت خدا را منظور کن، بگو انت رب الجلیل و انا عبدک الجبرائیل، این را گفتم و خدا به من محبّت کرد، این گونه باید از خدا ترسید، پس می‌بینید هر چه انسان محبّتش به خدا زیادتر می‌شود، معرفتش به خدا زیاد می‌شود، ترسش باید از خدای‌تعالی بیشتر بشود، لذا نیمه‌های شب امام سجاد علیه الصلوه و السلام مشغول گریه‌ کردن بود، اشک می‌ریخت، این صحیفه‌ی سجادیه از آن حضرت که در نیمه‌های شب مشغول عبادت و بندگی است به دست ما رسیده، بنابراین فکر نکنید که حالا که ما می‌خواهیم از طریق محبّت وارد بشویم باید از خدا نترسیم ترس از خدا، در اثر محبّت خدا و معرفت خدا باید باشد، مطلبی که از اینجا به بعد شروع می‌شود یک جمله‌ای است که شاید بعضی‌ها کمتر به آن توجه کرده باشند؛ من از اولی که مرحله‌ی محبّت را شروع کرده‌ام این آیه را تلاوت می‌کنم ومَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ، این آیه شریفه این را بدانید به من و شما می‌گوید کسی که تقوا داشته باشد، آن قدر این کلمه‌ی تقوا را به ما گفته‌اند که ما یک معنای خیلی ظاهری به ما فهمانده می‌شود، خیلی ظاهر، تقوا داشته باش، یعنی چه؟ یعنی گناه نکن و واجباتت را هم انجام بده، گناه نکردن و واجبات را انجام دادن خوب ساده است، شما بدانید این حیوانات از آن ریزترین حیوانات تا آن درشت‌ترین حیوانات اینها بر اساس این معنا تقوا دارند، هیچ کدامشان گناه نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، هیچ کدامشان ترک واجبات نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، همین الان با همه‌ی وسائلی که فراهم شده از نظر انتقال وسائل اگر به الاغ بگویید که این‌ بار را باید از اینجا بکشی تا فلان محل اطاعت می‌کند، اطاعت می‌کند! نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوید که شما حالا ماشین دارید، هواپیما دارید ما را ول کنید! چشم. و هیچ وقت هم با آن دهان بزرگی که دارد، دندان‌های پر قدرتی که دارد شما را گاز نمی‌‌‌‌‌‌‌گیرد، لگد هم نمی‌‌‌‌‌‌‌زند، همان الاغ دویست سال قبل است، مطیع، بدون اینکه ترک واجباتش را بکند و انجام محرمات، هیچ، همان الاغ، بنده است، خدا قرارش داده که مطیع من و شما باشد، از این بالاتر شتر، أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ (غاشیه / ۱۷) خلقت شتر با همه‌ی قدرتی که دارد، قدرت فوق‌العاده‌ای شتر دارد، امّا اگر سر ریسمانش را یک بچه پنج ساله بگیرد و بکشد می‌رود عقب سرش، پس می‌بینید بندگی اگر بدون فهم و درک و معرفت باشد حیوانات هم دارند، همه‌ی موجوداتی که در عالَم هستند اینها بنده‌ی خدا هستند و مطیع خدا هستند، این خورشید را که می‌بینید یک روز نشده بگوید حالا من امروز استراحت می‌کنم، بیرون نمی‌‌آیم، با اجازه مثلاً، نه، همان مشغول کار خودش است حالا تکویناً یا تشریعاً، این انسان است که خدا به او اختیار داده و گفته ترک واجبات را نکن و محرمات را ترک کن، این را به ما گفته، تقوا از همین جا شروع می‌شود ما با اینکه نفس‌مان می‌خواهد گناه بکنیم، دل‌مان می‌خواهد گناه بکنیم ببینید فرق می‌کند، با آن تقوایی که آن اسمش حتی تقوا نیست، آنی که در حیوانات هست، تقوا یعنی آدم خودش را نگه بدارد، یک ماشینی در سربالایی خودش وای می‌ایستد، ولی یک ماشینی در سرازیری ترمزش می‌کنند این راننده می‌خواهد، آن راننده نمی‌‌خواهد، شما تقوای شما، با بندگی حتی حیوانات فرق می‌کند، اینی که یک چیزی را می‌خواهید نمی‌‌کنید برای خدا، این معنای تقواست، یک کاری را دوست دارید انجام ندهید، شب‌های کوتاه، نماز صبح اول وقت می‌خواهید انجام ندهید، می‌خواهید بخوابید، انجام می‌دهید برای خدا، این معنای تقواست، ببینید البته در دلتان به زحمت می‌افتید، ناراحت می‌شوید، شاید بعضی‌ها بگویند آخر این چه مزاحمتی دارد، چه مزاحمتی که من این موقع صبح بلند بشوم نماز صبح را بخوانم، حالا آن‌هایی که نماز شب می‌خوانند در این شبهای کوتاه که مهم‌تر، ببینید خوب فرق می‌کند، این را اسمش را می‌گذارند تقوا، یعنی نگه‌دار، یعنی ترمز، یعنی از این سرازیری را ول نکن، سرازیر به طرف شهوات و هوای نفس و گناه و غضب و امثال اینها نشو، اگر شدی با حساب پیش برو، ببینید تقوا اینجا معنایش این است، سخت هم هست باید ترمز بکنی کلّی فشار بدهید تا بتوانید تا این را در این سرازیری نگه دارید، از این بهتر، شما آمدید در مرحله‌ی استقامت، توبه کردید، تقوا را جا انداختید برای خودتان، به اصطلاح ترمز ماشینتان را خوب محکم کردید، ماشین خیلی آماده است، اینجا استقامت‌تان سبب می‌شود که شما بتوانید بهتر از دیگران کار را پیش ببرید، استقامت کردید، در راه راست حرکت کردید، می‌رسید به یک جایی که حالا اینجا، کجا می‌روید؟ چکار می‌خواهید بکنید؟ ببینید باز هم تقوا هست، من می‌خواهم متقی باشم، چرا؟ به خاطر اینکه خدا متقین را دوست دارد، خدا محسنین را دوست دارد، خدا توابین را دوست دارد، من می‌خواهم محسن، متقی باشم، خیلی خوب، اینجا باید کار بکنید روی محبّت به خدا، آقایان انسان تا وقتی که این مرحله‌ی محبّت را کاملاً خوب نفهمد و عمل نکند محال است که کارهایی که مربوط به تقوا است بتواند خوب و راحت انجام بدهد، بعضی افراد هستند یک کاری را به آن‌ها پیشنهاد می‌کنی، می‌بینی که این کار سخت‌شان است، یک مدتی انجام می‌دهند بعد آسان می‌شود برایشان، یک مدت دیگری انجام می‌دهند مخصوصاً پول و پله‌ای هم در آن باشد و درآمدی خوبی هم داشته باشد می‌بینید که کم‌کم هر چه هم می‌خواهی جلویش را بگیری، می‌گوید نه من باید بروم سر کار، باید بروم، امروز چند تا مشتری دارم مثلاً، اگر نروم از اداره بیرونم می‌کنند، ببینید اینجوری می‌شود، در اثر تقوا در مرحله‌ی یقظه و توبه و استقامت این را بدانند آقایان تقوا سخت است انجامش، ریاضت است، مشکل است، در صراط مستقیم چون جاده خوب است اگر تحت تبعیت یک فردی باشید مخصوصاً قرآن و اهل‌بیت عصمت و طهارت را اگر خودتان بفهمیدید، می‌بینید یک جاده صافی است خوشتان می‌آید در این جاده رانندگی کنید، اگر محبّت خدا در دلتان رسوخ کرد، اگر امید به خدا داشتید، امید به ثواب الهی داشتید، دیدید نه کار خوبی است، یک نماز جماعت یک رکعت می‌خوانید آن قدر خدا به شما ثواب می‌دهد که نمی‌‌توانید حسابش را بکنید، این جوری هست، یک کار خوب همین امروز یکی از آیات این بود: مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا  (انعام / ۱۶۰) شما یک کار خوب می‌کنید ده تا، ده برابر به شما اجر می‌دهند، عجب کار خوبی است، اینها را اگر بفهمید، محبّت به خدا هم داشته باشید، می‌بینید دیگر تقوا برایتان آسان که هست بماند علاوه بر این بسیار دوست دارید که اهل تقوا باشید، یک گناه  نمی‌‌کنید اینقدر خوشحالید، و خوشحالید که گناه نمی‌‌کنید، یعنی برای بعضی این را خودتان می‌توانید خودتان را آزمایش کنید، لذت‌بخش‌ترین گناهان حالا فرض کنید چون افکار مردم در لذت گناهان مختلف است، می‌گویند در یک جلسه‌ای یک عده‌ای بودند سؤال می‌شد که کدام گناه لذت‌بخش‌تر است؟ یکی از اینها گفت غیبت کردن، مثلاً، بعضی‌ها غیبت کردن برایشان لذّت‌بخش است، بعضی‌ها زنا کردن برایشان لذّت‌بخش است، بعضی‌ها هرزه‌گی کردن برایشان لذت‌بخش‌تر است، گناهان برای افراد فرق می‌کند، من می‌گویم لذّت‌بخش‌ترین گناهان برایتان عذاب‌آور باشد، یک سمّی جلویتان گذاشتند خیلی خوشرنگ و خیلی هم شیرین، تا نمی‌‌‌دانید که این سم است ممکن است بخورید، خوشتان هم بیاید، حتی در لیوان بکنید برای مهمان‌تان هم ببرید، اما وقتی که فهمیدید این سم است، آدم می‌کشد، حیاتتان را از بین می‌برد، اینجا اصلاً می‌گویید در اتاق نیاور آن را، بریز بیرون، چرا؟ به خاطر اینکه این حیات شما را از بین می‌برد، اینی که می‌بینید انبیاء معصومند آن‌ها معنا و حقیقت گناه را فهمیدند در عین اینکه گناه جلویشان هست، ولی معصومند، نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خورند، نگاهش هم نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند چون حقیقت گناه را درک کرده‌اند، اهل محبّت کسی که به مرحله‌ی محبّت رسید حقیقت گناه را درک می‌کند، لذا خیلی راحت از گناه می‌گذرد، بلکه اگر یک وقتی میلی به گناه هم پیدا کرد می‌گوید من خوب است من خودم را به دکتر نشان بدهم، به روانپزشک نشان بدهم، شاید دیوانه شده‌ام، اگر یک نفری وسوسه شد به او که این کاسه سم را سر بکش، یا داروفروش است در داروخانه برود شیشه‌های سمی را بخواهد سر بکشد، این اگر خیلی وسوسه‌اش شدید شد و به طرفش هم رفت این حتماً باید فردا برود پیش روانپزشک به پزشک خودش نشان بدهد، آقا ببین من مشکل دارم؟ و واقعاً مشکل دارد، یک شخصی که در مرحله‌ی محبّت به خدا قدم گذاشته این حتی ترک اولی هم نباید بکند، مکروه نباید انجام بدهد، و بد هم هست مکروه، درباره‌ی حضرت آدم که امروز گفتیم عبرت بگیرید با یک جمله از قضیه‌ی حضرت آدم، اینطور است که حضرت آدم نهایت چیزی که درباره‌اش فرموده‌اند اهل‌بیت عصمت و طهارت و یا مفسرین می‌گویند ایشان یک کار مکروه کرد، حرام نکرد، یک کار مکروه، اما خدا ببینید با چه شدتی، از تو؟ تو که می‌فهمی که اطاعت امر پروردگار چقدر اهمیت دارد، دویست سال گریه کرد حضرت آدم، آن هم بوسیله‌ی اهل‌بیت عصمت و طهارت خدای‌تعالی توبه‌اش را قبول کرد، ببینید، خدا می‌گوید در قرآن، در همین آیات امروز بود که از شیطان پیروی نکنید، همان طوری که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد شما که بیرون بهشتید این تعبیر من است شما که بیرون بهشتید نمی‌‌‌گذارد وارد بشوید، کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنْ الْجَنَّهِ (اعراف / ۲۷) شما را اصلاً نمی‌‌گذارد وارد بشوید، این خطر هست، بنابراین کسانی که در مرحله‌ی محبّت قدم می‌گذارند در مرحله‌ی اول باید کاری بکنند که از گناه بدشان بیاید، یعنی آن قدر ساخته شده باشند که گناه را وقتی که می‌بینند بدشان می‌آید، آدم گناهکار را بدشان بیاید از او، یعنی یک شخصی که در منظر و مراء او هست و گناه می‌کند از این آدم باید منتفر باشند، معنی تولی و تبری هم همین است، حالا یک وقتی هست ما تولی و تبرّی‌مان خوب است، از کی بدمان می‌آید؟ از آن‌هایی که به فاطمه‌ی زهرا توهین کردند، آن‌هایی که ایشان را اذیّت کردند، خوب آنکه همه بدشان می‌آید، حتّی کفار هم بدشان می‌آید، راست می‌گویی از کسی که یک گناه کوچکی هم می‌کند بدت بیاید، خودت هم اهل گناه کوچک هم حتی نباشی، کار مکروه هم نکن که اگر فهمش را داشته باشیم کار مکروه دویست سال گریه دارد و توبه می‌خواهد، همانطوری که پدر و مادرمان این طوری بودند، حضرت آدم و حضرت حوا دویست سال روایت دارد گریه کرده‌اند، و خدای‌تعالی مجازاتش کرد و شیطان هم خوشحال شد که یک کاری انجام داده، کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنْ الْجَنَّهِ، پس اگر انسان همینطور جلو برود، اوائل مشکل است، من آنچه که از دوستان می‌خواهم در مرحله‌ی یقظه باید گناه نکنند و تقوا داشته باشد، منتها خوب سخت است، بله چون حقیقت گناه را نفهمیده‌اید، عظمت پروردگار را هم متوجه نیستید، بنابراین سخت است، سخت است، ولی باید انجام بدهید، مرض‌های روحی‌مان چه، باید نسبت به مرض‌های روحی چه کنیم؟ آن که به این زودی درست نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود کنترل باید بکنید، معنای تقوا این است، مثلاً الان غضبناک شدی در باطنت ضعیفی و غضب آمده در صورتت، کنترل کن، خودت را حفظ کن، شهوت بسیار غلبه کرده، خودت را کنترل کن، به مجردی اینکه که کنترل را از دست بدهی تو تقوایت را از دست دادی، ببینید تقوا اینجا هست، وقتی که توبه می‌کنی، عهد و تعهدی با پروردگارت می‌بندی اینجا دیگر باید کنترل شدیدتر باشد، چون متعهدی، یک انسان متعهدی هستی، توبه نصوح معنایش این است که یک تعهدی را که انسان خودش را کنترل می‌کند صد درصد یک طرف خداست یک طرف  تو هستی، می‌آیی بالا، در استقامت، می‌خواهی خودتت را طوری بسازی که یک وقت کنترل از دستت در نرود، این جوری می‌شوی، در صراط مستقیم چرا قرار گرفته‌ای؟ برای اینکه من بدانم طرفم کی هست؟ با کی در صحبتم، کی من را راهنمایی می‌کند و باید چکار بکند و چطوری حرکت کنم که این مطالب را مفصلاً اگر بوده‌اید در جلسات شنیدید و گفتیم، انسان وقتی که می‌رسد به مرحله‌ی محبّت علامت یک محبّ خدا، حالا محبّ ثواب خدا باشد که باید باشد، رجاء به پروردگار داشته باشد، خوف از پروردگار داشته باشد، یا اینکه حالا یک ترسیمی آخری هست که وقتی که انسان نقاشی می‌کند آن آخرین درجه‌اش این است که انسان محبّت به خدا داشته باشد و باصطلاح هیچی را فکر نکند که این را بحثش را ان‌شاءالله برایتان می‌گویم، بهر عنوانی محبّت به خدا لازمه‌اش این است که انسان نتواند گناه بکند، نتواند، می‌شود مگر؟ بله، الان شماها هر کدامتان می‌توانید یک سیلی در صورت من بزنید، می‌توانید دیگر، می‌کنید؟ قدرتش را دارید، می‌کنید؟ نه، چرا؟ خوب دوستت دارم، تحمیلی نباشد ها! می‌دانم بعضی‌ها من را دوست دارند، همین هفته گذشته این دو روز، دو سه ساعت می‌شود گفت کسالت داشتم یا نهایت سه چهار ساعت با عقب و جلویش، چقدر دوستان اظهار محبّت کردند که من گفتم دیگر بعد از این ولو هر چی هم باشم باید این جلسه را تعطیلش نکنم و خدای‌تعالی برایم اینجوری خواسته، هی حتی تا همین امروز تلفن من هم خوب همیشه در اختیار نیست هنوز دارند می‌پرسند آقا بهترید، آنهایی که در شهرستان‌ها، این هفته هم که تهران نیستم باز خیال می‌کنند رفقا باز یک مشکلی داشتم، امروز به خاطر اینکه سالگرد مادر من خدا رحمتشان کند که خیلی به گردن من حق داشتند من هر سال مقیّدم که یک یادی از ایشان بکنم امروز هم خوب با جمعه مصادف شده و روز وفات حضرت زهرا سلام اللّه علیهاست که مخصوصاً برنامه را جوری تنظیم کردم که مشهد باشم خدمت آقایان، زیر سایه‌ی حضرت علی بن موسی الرضا و بالاخره مشهد بیشتر احتمالش هست که آقایمان حضرت بقیه‌اللّه اینجا را بیشتر مورد لطف قرار بدهند، بهرحال به هر صورت محبّت آقایان را متشکریم، تشکر می‌کنیم و حالا حاضرید یک سیلی بزنید؟ می‌گویید نه، چرا؟ دوستت داریم، چرا دوستم دارید؟ خوب خدمتگزار ما هستی، خدمتگزارتان هستم، خوب باید هم این طور باشد، علامت نمک‌شناسی همین است، ببینید دو چیز سبب شده که این کار را نکنید، یکی محبّت و یکی شناخت، این جوری است دیگر، نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنید، اگر این محبّت و شناخت را شدید طبعاً خدا با عظمت‌ترین، یعنی اصلاً ترین نمی‌‌‌‌‌شود گفت، باعظمت، این محبّت و شناخت را نسبت به پروردگار داشته باشید، ابدا، حاضرید به غضب در بیاورید خدا را؟ ابدا، حاضرید اذیّت کنید خدا را؟ ابدا، ما دوست داریم خدا لحظه به لحظه به ما محبّتش بیشتر بشود، ما بهتر بتوانیم بندگی کنیم، نزدیک‌تر به خدا بشویم، قرب به پروردگار پیدا کنیم، این معنای تقوای کامل‌تر است، این تقواست، دیگر حالا شما راحت می‌شوید هر چه بخواهید گناه کنید نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانید، نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانید ها، همین جور که نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانید یک سیلی بزنید، نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانید، قدرت دارید، اختیار دارید، دستتان هم بالا می‌رود مخصوصاً طرف هم غافل باشد جبهه نگیرد برایتان، خیلی سیلی زدن آسان است، اما نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانید، حواستان جمع باشید، گناه کردن، نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهم بگویم شما گناه نکنید، شما از این حرفهایتان گذشته است ان‌شاءالله، چون تعهد بسته‌اید با خدا که گناه نکنید، توبه‌ی نصوح کردید، امّا من می‌خواهم حقیقت تقوا را در مرحله‌ی محبّت برایتان عرض کنم، دیگر اینجا می‌شود گفت اسمش تقوا هم نباشد، ولو تقواست، الان شما خودتان را نگه می‌دارید از خوردن سم، اما چرا نگه می‌دارید به خاطر اینکه حقیقت این سم را می‌شناسید، ضررهای این سم را می‌فهمیدید، از این جهت دست به طرف ظرف سم دراز نمی‌‌‌‌کنید، همین طور یک شخصی که به مرحله‌ی محبّت رسیده، بکشند او را، قطعه‌قطعه‌اش کنند هیچ وقت این کار را انجام نمی‌‌‌دهد، به دو جهت، دو جهت هم دارد، یکی ضرر گناه، یکی هم بی‌احترامی به آن کسی که انسان دوستش دارد، این دو چیز است، حالا ممکن است یک نفری بردارد یک ظرف سمی را خودش در خانه بخورد و خودکشی بکند و زیاد هم نسبت به کسی توهینی نکرده باشد، اما اینجا دو چیز است هم خدا را به غضب آوردی هم خودت را از بین بردی، البته بیشتر خودت را از بین بردی، پس انسان در مرحله‌ی محبّت باید کوشش بکند که به هر عنوانی که هست و باید تمام عناوین هم وجود داشته باشد باید انسان گناه برایش دیگر یک جوری باشد نکند، اگر این حالت در شما پیدا شد، این معرفت در شما پیدا شد، اطاعت روی محبّت اگر در کسی پیدا شد می‌شود ولی خدا، خیلی راحت، می‌بینید چقدر راحت می‌رسید، به جایی که می‌گوید در زیارت آل‌یاسین می‌خوانید: انا ولیّ لک، خیلی ساده‌ ها! دیشب خواندید من متوجه نبودم اگر زود رفتم از آقایان معذرت می‌خواهم برای اینکه راهم دور بود، می‌گویید انا ولی لک، یعنی چه؟ یعنی من ولی تو آقا امام زمانم، ولیّ یعنی فرمانبردار روی محبّت، ولیّ امام زمان هم ولیّ خدا هست، چون نمی‌‌‌‌‌‌شود ولیّ امام زمان کسی باشد ولیّ خدا نباشد، پس از اولیاء خدا هستید، پس بنابراین خیلی کارت درست است، از همین جا شروع می‌شود ولیّ خدا شدن، ولیّ خدا هم مراتبی دارد که البته یک ولیّ خداست که می‌گوییم اشهد انّ ولی اللّه، یکی هم شمایید که دارید زیارت آل‌یاسین می‌خوانید، این یک قطره است، آن اقیانوس بی‌نهایت است، ولی در همان راهی، در همان صراطی. روز شهادت حضرت زهرا سلام اللّه علیهاست، السلام علیک یا ممتحنه امتحنک اللّه الذی خلقک قبل ان یخقلک، فاطمه‌ی زهرا را در عالَم ذر و در عالَم ارواح و شاید هم قبل از عالَم ارواح خدای‌تعالی امتحانش کرد، آزمود او را، فوجدک لما امتحنک صابره، به‌به! خدا تو را در امتحان نمره‌ات را به تعبیر ما بیست داد، قربان این فاطمه‌ بشویم، المجهوله قدرا، این فاطمه قدرش مجهول است ما نمی‌‌دانیم یعنی چه؟ در ضمن عرایضم اشاره‌ای کردم که خدای‌تعالی وقتی که آن علم ذاتی خودش را خواست به صورت معلوم بر قلب پیغمبر نازل کند آن‌جا فرمود: إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ، اهل فهم می‌فهمند چی من می‌گویم، خیلی حرف دارد اینجا، إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ، تمام قرآن در این کلمه جمع است و همین را خدای‌تعالی در قلب پیغمبر نازل فرموده، این فاطمه در دنیا اصلاً آمده به خاطر اینکه چند روزی با پیغمبراکرم باشد، والاّ نه امام است، نه پیغمبر است، به ما مردم هم کاری ندارد، ما اگر اذیّتش کردیم اگر هر چه کردیم او به حمایت علی بن ابی‌طالب بود، او برای خودش جاه و مقامی نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواست، هنوز فدکش را غصب نکرده بودند که پیغمبر او را جلو خواست، خیلی گریه می‌کرد همین نود و پنج روز، هفتاد و پنج روز جدایی از بدن پیغمبر را هم طاقت نداشت پیغمبر فرمود اول کسی که من ملحق می‌شود تو هستی والاّ این را که فاطمه می‌دانست، پیغمبر صادق مصدّق یک همچین مطلبی را به او فرموده، فدک را می‌خواهد چکار کند فاطمه‌ی زهرا؟ شما فکر کنید به همین جمله ببینید فاطمه سلام اللّه علیها اگر می‌آید در مسجد با ابی‌بکر روبرو می‌شود می‌گوید:اَترث اباک و لا ارث أبی، تو از پدر ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم، فاطمه‌ی زهرا ارث را میخواهد برای چه؟ جز این است حمایت از امام زمانش دارد می‌کند و این درسی می‌دهد به همه‌ی ما مردم که به هر قیمتی که هست باید از امام زمانتان حمایت کنید، او حجت خداست، فاطمه‌ی زهرا سلام اللّه علیها کوثر است، حجت خداست و به هیچ چیز احتیاجی ندارد همان چند روزی هم که در فراق پیغمبراکرم آن هم فراق ظاهری گذراند‌، کانت علیلهً، حضرت پهلویش شکسته بود، محسنش سقط شده بود، من اگر روز شهادتش نبود نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتم، این دنیایی که عایشه هشتاد سال عمر بکند و فاطمه‌ی زهرا هیجده سال چه ارزشی دارد که فاطمه برای این دنیا حرف بزند؟ روز شهادتش هست با این پاره‌ی تن پیغمبر چه کردند برای ریاست دنیا؟ دوستان کوشش کنید، همت کنید صفات رذیله را از خودتان دور کنید که اگر صفات رذیله وجود داشته باشد نتیجه‌اش این است که برای حفظ جاه و مقام و ریاست می‌آیند پهلوی فاطمه‌ی زهرا را می‌شکند، دَر جبرئیل را که الان هم در مدینه دَر جبرئیل معروف است در جبرئیل را آتش می‌زنند، بدون اجازه وارد می‌شوند، ولیّ خدا حبل اللّه المتین را به گردنش ریسمان می‌اندازند در مسجد می‌کشند. خدا لعنت کند آن‌هایی که به خاندان عصمت و طهارت ظلم کرده‌اند. اللّهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمّد و آخر تابعاً له علی ذلک اللّهم العن العصابه التی جاهدت الحسین علیه السلام و شایعت و بایعت و تابعت له علی قتله اللّهم العنم جمیعاً و عذبهم عذاباً الیما. بلطفک و رحمتک یا الرحم الراحمین.

نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه و یا اللّه، یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا ربّ فاطمه الزهراء یا ربّ فاطمه الزهراء یامرسل الرحمه الی ابیها یا من له الدنیا و الاخره، خدایا ما یک تقاضا داریم از تو امروز، همین امروز، همین الساعه اگر این حاجت ما را برآوری خدایا همه‌ی حوائج‌مان را برآورده‌ای، اگر این حاجتمان برآورده نشود، خدایا همه‌ی حوائجمان برآورده نشده و آن حاجت‌مان این است که امروز قلب مقدس فاطمه‌ی زهرا به ظهور فرزندش شفا مرحمت بفرما، خدایا کنار قبر علی بن موسی الرضاییم، یکی در حرم آمده بود به من می‌گفت آقا چطوری وارد حرم می‌شوند، چکار می‌کنند، نقل می‌کرد، من هم گوش می‌دادم حالا به درستی و نادرستی‌اش کار ندارم ولی هر کس اینجا می‌آید، خدایا هر کس به مکه می‌رود، هر کس به هر مکانِ شریفی می‌رود، مردمی که در این ایام و این اوقات در این گرما به مسجد جمکران می‌روند همه‌شان انتظارشان این است یک لحظه جمال مقدس امام زمانشان را ببینند، امروز دعای ندبه می‌خواندید من یک مقداری گوش می‌دادم می‌گفتید که خدایا یک جوری بشود که ما دور امام زمانمان جمع بشویم و او پرچم فتح را در دست گرفته باشد و ما بگوییم الحمدللّه رب العالمین، خدایا شکرت که به این آروزیمان هم رسیدیم، خدایا به آبروی فاطمه‌ی زهرا، به آبروی فاطمه‌ی زهرا، به آبروی فاطمه‌ی زهرا، چشممان به جمال مولایمان روشن بفرما، قلب مقدسش را از ما راضی بفرما، آنی دستمان را از دامنش کوتاه مفرما، پروردگارا دنیا و آخرتمان را بوسیله‌ی آن حضرت اصلاح بفرما، خدایا به آبروی خاندان عصمت و طهارت قسمت می‌دهیم همه‌مان را در راهمان ثابت قدم قرار بده، امواتمان، گذشتگان‌مان، پدر و مادر همه‌مان، یک جوانی تصادف کرد به نام آقای توسلی، خدایا همه‌ی اینها را غریق رحمت بفرما، شهدامان با شهدای کربلا محشور بفرما، امام راحلمان غریق رحمت بفرما، خدایا این مملکت‌ را در پناه امام زمانمان حفظ بفرما، خدایا مرض‌های روحی‌مان، مریض‌های منظور شفای کامل عنایت بفرما، عاقبت امرمان ختم بخیر بفرما، و عجل فی فرج مولانا.

 

 
لینک ویدیو در آپارات: کلیک کنید
 

جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *