۱۳ جمادی الاول ۱۴۱۲ قمری – ۳۰ آبان ۱۳۷۰ شمسی – تفسیر سوره کوثر
«أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله ربّ العالمین الصلاة و السلام علی سیّدنا و نبیّنا أبی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین لا سیّما علی سیّدنا و مولانا الحجة بن الحسن روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ * إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ».[1]
همانطور که در شبهای گذشته در مورد این سوره مبارکه عرض کردم، این سوره با حجم کوچک خود از نظر ظاهر، بسیار توأم با معجزات و کرامات است که اگر جز این سوره مبارکه هیچ دلیلی بر اعجاز قرآن نبود، کافی بود. بخشهای اول سوره را در این شبها گفتم. این جمله آخر «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ». «إِنَّ» برای تأکید است. در فارسی تقریباً وقتی میخواهند «إِنَّ» را ترجمه کنند، ترجمه فارسی ندارد. قدیمیها وقتی مثلاً «إِنَّ» را ترجمه میکردند، به درستی و تحقیق میگفتند. ولی در فارسیهای جدید میتوان «إِنَّ» را معنا نکرد. اما در عربی تحقیق را میرساند، تأکید را میرساند. خدای تعالی با تأکید فرموده است. مؤکداً این حرف حقیقت دارد که «شانئتُ». «شانئ» به معنای مبغض. کسی که آن احترامی که خدا و پیغمبر و قرآن برای فاطمه زهرا قائل بوده است و هست، برای پیغمبراکرم قائل نیست.
«شانئ» پیغمبر، مبغض پیغمبر، دشمن پیغمبر، این ابتر است. ابتر در ترجمه شب اول عرض کردم که به معنای مقطوع است. در روایات زیادی از سنی و شیعه نقل کردهاند که پیغمبراکرم فرمود: «لَا تُصَلُّوا عَلَيَّ صَلَاةً مَبْتُورَةً»[2] یا «صلاةً بَترا». اینها همه از یک مبدء است. «مبتورة»، «بتراء» و «اَبتر» یعنی مقطوع، به اصطلاح دمبریده. «قیل یا رسول الله و ما الصلاة البتراء» یا «المبتورة» چون روایات آن مختلف است. «قال أن تصلوا علیّ و لا تصلوا علی آلی» صلاة مبتوره و بتراء و ابتر این است که انسان بر پیغمبراکرم صلوات بفرستد –مانند سنیها- و بر آل پیغمبر صلوات نفرستد. مثلاً بگوید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ» و همینجا حرف خود را قطع کند. این میشود صلاة مبتوره یا بگوید: «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ» که سنّیها زیاد میگویند. که «و آله و سلم» نگویند. عجیب است خود سنیها روایات زیادی در این باره نقل کردهاند. نمیدانم تازگی اینجا بود که گفتم یا جای دیگری بود. یک کتاب قطور، تقریباً هشتصد صفحه یک سنّی مینویسد درباره اینکه اگر کسی صلوات بر پیغمبر بفرستد و آل را ضمیمه نکند، این یا مکروه است یا حرام است. چون مورد نهی پیغمبراکرم است و خود او…
عجیب است. معمولاً در یک کتاب اینطوری خیلی اسم پیغمبر برده میشود. در همهجا بعد از اسم پیغمبر نوشته است: «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ». اسم آل را نبرده است. کتاب آن را هم میتوانید… من در این کتابخانه آستانه دیدم. سعادة الدارین فی الصلاة علی سید الکونین، البته عربی است، میتوانید بگیرید و نگاه کنید، در همه جا میگوید: «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ». ولی اصل کتاب در این باره نوشته شده است. حالا یا از روی تعصب بوده، یا از روی عادت بوده، یا چاپخانه اینطور چاپ کرده است. به هر حال منظور من کلمه ابتر بود که ابتر به معنای مقطوع، کوتاه، بیبرکت است. حال تعبیرات مختلفی که میکنم، همه با این جهت تطبیق دارد. بیبرکت، بیارزش.
شما اگر پیغمبراکرم را دشمن داشتید، یا آن احترامی که پروردگار برای او قائل است، قائل نبودید. برکت از زندگی شما برداشته میشود، برکت از عمر شما برداشته میشود، برکت از مال شما برداشته میشود و برکت از روحیات شما برداشته میشود. مودّت و محبت اهلبیت پیغمبر… وقتی میگویند: اهلبیت پیغبر، خود پیغمبر را هم شامل میشود. این را بدانید «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ»[3] این «أَهْلَ الْبَيْتِ» پیغمبر است و علی بن ابیطالب (علیه الصلاة و السلام) است و فاطمه اطهر هستند و امام حسن و امام حسین و یازده فرزند علی بن ابیطالب هستند. همه اینها در این آیه شریفه: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ» وارد هستند. یعنی اهلبیت که ما میگوییم… نگوییم اهلبیت پیغمبر، البته اگر گفتیم اهلبیت پیغمبر، اینجا منظور علی و فاطمه و فرزندان ایشان است. اما هر کجا که «أَهْلَ الْبَيْتِ» ذکر شده است… هر کجا که «أَهْلَ الْبَيْتِ» در قرآن یا در روایات ذکر شده است، پیغمبر را هم شامل میشود. محبت اهلبیت، این محبت در دنیا، در آخرت و در تمام دورانهای زندگی انسان مایه برکت است.
واقعاً گاهی انسان میگوید که چرا مردم سوراخ دعا را گُم کردند؟ اظهار دوستی به خاندان عصمت و در بین همه اهلالبیت (علیهم السلام) فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است. چون در حدیث کساء که از احادیث معتبره شیعه و سنی است… خدا مرحوم آیتالله مرعشی را رحمت کند. ایشان میفرمودند که من روایات سند حدیث کساء را از کتب اهل سنت هم پیدا کردم. در آنجا خدای تعالی میفرماید: «هم فاطمة و أبوها و بعلها و بنوها» چه کسانی زیر کساء هستند؟ چه جمعی زیر کساء هستند؟ اینها فاطمه و پدر فاطمه هستند. وقتی میخواهند به یک شخصیتی یک شخصیت کاملی بدهند، بقیه محور اطراف او هستند. اینطور میگویند: فلانی است و پدر او -چون شخصیت او بارز است- و شوهرش و دو فرزندان او. «هم فاطمة و أبوها و بعلها و بنوها». خیلی عجیب است. این از نظر ادبی احترامی که خدای تعالی در این حدیث به فاطمه زهرا گذاشته است، من فکر میکنم که بالاترین فضیلت است. خیلی به حدیث کساء اهمیت دهید. در خود همین حدیث کساء دارد: «ما ذكر خبرنا هذا في محفل من محافل أهل الأرض و فيه جمع من شيعتنا و محبّينا إلّا و نفس الله کربه» یعنی اگر این حدیث ما، همین حدیث کساء در بین جمعی از شیعیان خوانده شود، «ما ذكر خبرنا هذا في محفل من محافل أهل الأرض» هر محفلی از محافل اهل ارض باشد و در آنجا جمعی از شیعیان ما جمع شده باشند «و فيه جمع من شيعتنا و محبّينا» همانطور که فرمودند شیعه باشد، یا محبّ باشد، فرقی نمیکند. چون شیعه و محب فرق دارد. «و فيه جمع من شيعتنا و محبّينا» مگر اینکه خدا همّ و غمّ آنها را رفع میکند، به شرطی که کسی با اعتقاد این روایت را بخواند. نکات عجیبی در این حدیث عظیم است.
در اینجا محور فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است. محور محبت اهل البیت، محور طهارت اهل البیت، محور نجات از همّ و غم در میان اهل البیت. حضرت رسول اکرم با آن عظمت خدمت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) میآید. در همین حدیث باز میفرماید که وقتی به منزل فاطمه آمد، فرمود: «إنّي لاجد في بدنى ضعفاً»[4] ای فاطمه، من در خود ضعفی احساس میکنم. این تعارفاتی که بین ما رسم است، در بین آنها اینطور نبوده است. فاطمه زهرا فوراً پدر بزرگوار خود را، پیغمبر با آن عظمت را… میفرماید: «اعيذك باللّه يا ابتاه من الضّعف»[5] یعنی یا رسول الله، من الآن شما را به خدا پناه میدهم و برای شما دعا میکنم که ضعف شما برطرف شود. خیلی عجیب است. وقتی کساء یمانی را روی بدن مقدس رسول اکرم میکشد و این توجه را فاطمه زهرا به خدا میکند، در همین حدیث میفرماید: «و صرت انظر الى» برگشتم، به پیغمبر، به پدر خود نگاه کردم، «فاذا وجهه يتلالأ كأنّه البدر ليلة تمامه و كماله»[6] همین آقایی که خسته شده…
این را بدانید که پیغمبراکرم دو بُعد دارد: یک بُعد بشری دارد که «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ».[7] یک بُعد الهی دارد که در رابطه با پروردگار است. در بُعد بشری تمام این مصائب، پهلو شکستنها، دست شکستنها و ضعف پیدا کردنها، همه آنها مفهوم دارد. مثل بشر، «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ». حضرت رسول اکرم زحمت کشیده، تبلیغات کرده، مردم با بیاعتنایی با ایشان روبرو شدند، سنگ به طرف ایشان پرتاب کردند، در بُعد بشری خسته شده و ضعفی در ایشان پیدا شده است. تنها کسی که باید به او پناه برد… این برای ما درس است که اگر میخواهید ضعف شما، ناراحتی شما، حتی خستگی شما برطرف شود، به فاطمه زهرا پناه ببرید. «لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[8] ای مردم برای شما در اقتداء به پیغمبر یک برنامه خوبی است. او برای شما اسوه است، اسوه خوبی است.
ببینید پیغمبر وقتی ضعف پیدا میکند، چه کار میکند؟ «إنّي لاجد». مثلاً چرا به خانه سایر همسرهای خود نرفت؟ هر کسی… قرآن میفرماید که آنها «لِيَسْكُنَ إِلَيْها»[9] مایه آرامش… زن انسان باید مایه آرامش انسان باشد، رفع خستگی بکند، دلداری بدهد. پیغمبراکرم نُه زن دارد، چرا خانه یکی از اینها نرفت؟ میخواهد به ما درس بدهد که اگر شما هم خواستید در ضعفهای روحی و جسمی خود، در ناراحتیهای روحی و جسمی خود به کسی پناه ببرید، به فاطمه زهرا پناه ببرید. به خدا قسم من این را تجربه کردم. دوستان نزدیک من تقریباً این را میدانند و به شما هم توصیه میکنم که هر وقت کسالتی، مرضی، ناراحتی پیدا کردید، اگر فرصت دارید نماز استغاثه به فاطمه زهرا را بخوانید و اگر هم فرصت ندارید، همینطور که راه میروید، بگویید: «يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِی».[10] «يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِی» به خدا قسم توجه اگر داشته باشید و با توجه این جمله را بگویید، من تا به حال… حالا گفت که شاید برای همه اینطور نباشد، تجربه من اینطور بوده است که سردرد میشدم، «يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِی» «يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِی»، سر بنده خوب میشد. این را که میگویم، نمیخواهم…
همان صبح هم برای آقایان گفتم که من نمیخواهم بدیهای خود را برای شما بگویم، به هر حال خوبیهای خود را هم بگویم. مکرر این پیش آمده است. مرضهای عمده، پیش طبیب رفتم، دکتر رفتم، اما در عین حال این جمله را میگفتم: «يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِی». یک نفر… یک زمانی یک شخصی همین جمله را میگفت و برای من نقل کرد، گفت: مدام گفتم: «يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِی». یک کسالت سختی داشتم، از کثرت درد بیهوش شدم، دیدم سر من را فاطمه زهرا در بغل گرفته و میگوید: خوب شدی. وقتی بلند شدم، قبل از عمل متوجه شدم حال بنده خوب است. به اینها اعتقاد پیدا کنید. اعتقاد پیدا نکردید، خود شما ضرر میکنید. بروید باز در زیر دست دکترها و جراحها بیفتید، چاقوهای آنها شما را خوب کند. پیغمبر میگوید: وقتی من که رسولالله هستم، «إنّي لاجد في بدنى ضعفا»[11]. حالت ضعفی، طبعاً رنگ حضرت پریده و طبعاً آثار خستگی در سیمای حضرت به وجود آمده، تا دراز کشید و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) عبا را روی او کشید. و گفت: «اعيذك باللّه يا ابتاه من الضّعف».[12] روی این جمله فکر کنید. ای پدرم، شما را به خدا از ضعف پناه میدهم. یعنی شما را از ضعف در پناه قرار دادم.
میگوید: «و صرت انظر الیه» گشتم، یعنی روی خود را برگرداندم، نگاه کردم… ببینید یک لحظه. ببینید فاطمه چه کسی است؟ به پدر خود نگاه کردم، دیدم که صورت او مثل ماه میدرخشد. رنگ پرده او، آثار خستگی او، آثار ضعف که رفته هیچ، در روایت دارد که بانشاطترین دوران زندگی رسولاکرم بعد از این جریان است که صورت مثل ماه میدرخشد و استراحت کرده. ساعتی نگذشت، یعنی یک لحظهای، فوراً علی بن ابیطالب آمد. اول امام حسن تشریف آوردند، بعد امام حسین تشریف آوردند، بعد علی بن ابیطالب آمد. تمام اینها زیر کساء رفتند. با کمال محبت در زیر یک عبا رفتند. پنج نفری آنچنان یکدیگر را در بغل گرفتند، اظهار محبت میکنند که جبرئیل طمع میکند و میگوید: اینها چه کسانی هستند؟ «هم فاطمة و أبوها و بعلها و بنوها و السرّ المستودع فيها» البته این مربوط به دعا است. اینها هستند. جبرئیل توقع میکند که من هم بروم و ششمی آنها بشوم، او هم آمد و یک حال شعفی… جبرئیل حال که تو میروی، این آیه را هم برای آنها ببر: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً».[13]
امشب میخواهم عرض کنم، محبّ فاطمه زهرا… این شخص در زمره کوثر قرار میگیرد. یعنی وجود او بابرکت است. هر کجا قدم بگذارد، قدم او بابرکت است. حضرت عیسی (علیه السلام)… در روایتی هم اشارهای بر او است که وقتی متولد شد و حضرت مریم او را در آغوش گرفته، وارد جمعیت شد و اشاره کرد که من روزه هستم «فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا»[14] من امروز با انسانی صحبت نمیکنم «فَأَشارَتْ إِلَيْهِ»[15] به فرزند خود که او از طرف من حرف میزند، او هم وقتی حرف زد این جملات را گفت. گفت: «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا * وَ جَعَلَني مُبارَكاً»[16] خدا مرا با برکت خلق کرده است، من هر کجا باشم، برکت با من است و این برکت مربوط به محبت او به خاندان عصمت و اهل البیت (علیهم الصلاة و السلام) بود. افرادی که محبّ خاندان عصمت هستند، وجود آنها با برکت است. این آیه میفرماید: «إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» ای پیغمبر دشمن شما، مبغض شما این برکت از نسل او، از تمام وجود او، از زندگی او، از مال او، از روحیات او، از همهچیز او برداشته شده است و نمونههای زیادی هم داریم. خدا نکند که ما جزء مبغضین و یا حتی کسانی باشیم که احترامات فاطمه زهرا را کاملاً حفظ نکنیم.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به قدری با فضیلت است که تمام ائمه افتخار میکردند که ما اولاد فاطمه زهرا هستیم، تمام ائمه. حتی حضرت بقیةالله (ارواحنا فداء) که یکی از افتخارات ایشان این است که من فرزند فاطمه زهرا هستم. خدای تعالی در روایتی که شیعه و سنی نقل کردند و متعدد هم نقل شده است… این روایت است که «فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى النَّارِ»[17] دامن فاطمه پاک بود، معصومه بود. خدای تعالی به خاطر فاطمه ذریه ایشان را بر آتش جهنم حرام کرده است. این روایت عجیب است، متعدد نقل شده است و سنیها هم نقل کردند و معروف هم بوده، خیلی معروف بوده است.
حتی در کتاب معانی الاخبار شیخ صدوق این روایت را معنا میکند. یک فصل روایاتی دارد که این روایت را معنا میکند. اسم فاطمه را چرا روی فاطمه (سلام الله) گذاشتند؟ «لِأَنَّ اللَّهَ فَطَمَهَا وَ ذُرِّيَّتَهَا»[18] و بعضی از روایات دارد: «وَ مُحِبِّيهَا مِنَ النَّارِ»[19] خدای تعالی او را جدا کرده است. فرزندان او را جدا کرده است، دوستان او را جدا کرده است از آتش جهنم. یعنی همانطور که… این روایت خوبی بود که خواندند، واقعاً خیلی… من حتی در اینجا با خود فکر کردم که از آنها بگیرم که محبّ فاطمه حتماً به بهشت میرود. حالا هرچند تزکیه نفس هم نکرده باشد، معصیتکار هم باشد. البته انسانی که تزکیه نفس نکرده باشد را در بهشت راه نمیدهند، ایان را بدانید. یعنی آنجا جای حرص زدن و دعوا کردن و طمع پیدا کردن و این حرفها نیست، آنجا باید همه سالم باشند، آنجا باید همه تزکیه نفس کرده باشند. منتها محبین فاطمه زهرا چون مایه اصلی را دارند، یا به شهادت از دنیا میروند… اینهایی که عرض میکنم، تحقیق شده است، دقت کنید. شهید، شهید واقعی. شهید هرچه هم تزکیه نفس نکرده باشد، در آن لحظهای که… اگر مقام شهادت نصیب او شد، این را بدانید که یکجا، یک دفعه پاک میشود و از اولیای خدا میشود، یک مرتبه. کسانی که در راه تزکیه نفس قدم برمیدارند… گاهی بعضی از دوستان بنده به بنده میگویند ما در راه تزکیه نفس قدم برمیداریم، حال اگر قبل از اینکه تزکیه نفس کنیم، از دنیا برویم؛ چه میشود؟ به ایشان عرض میکنیم که اگر شما همت خود را بکنید، در راه تزکیه نفس باشید، روایت دارد که «من مات فی طلب العلم مات شهیداً» شهید از دنیا میروید و شهید یکجا تمام مراحل کمالات نصیب او میشود، یک دفعه.
همین چندی قبل یک نفری، یک خانمی که خدا او را رحمت کند، او یکی، دو قدم از راههای تزکیه نفس را قدم برداشته بود و حتی در زمان کسالت هم این قدمها را برداشت و از دار دنیا رفت. او را مکرر دیدند که به کمالات و به مقامات عالیه در آن عالَم نائل شده است. یا در… یا به مقام شهید موفق میشود و شهید میشود. حال شهید، یا شهید در جبهه جنگ است یا در جبهه مبارزه با نفس است، یا به یک نحوی که در روایات دارد، کسانی که دفعتاً تصادف میکنند و تقصیری ندارند، اینها را جزء شهداء قرار میدهند. اینها در آن زمان تزکیه میشوند، پاک میشوند. یک عده را در عالم برزخ آنقدر عذاب میکنند تا تزکیه کنند. یک عده خیر، خود قیامت… من گاهی اوقات از برخی از دوستان که اهل تحقیق بودند، میپرسیدم که روز قیامت پنجاه هزار سال صریح قرآن است که طول میکشد، چرا اینقدر طول میکشد؟ یک عده گنهکار هستند که در عذاب میروند. یک عده هم اهل بهشت هستند که در بهشت میروند. اینها که معطلی ندارد، با دو فرمان این کار انجام میشود. یک عده هم که شفاعت میشوند. در این میان دسته سوم شفاعت میشوند. ما اصلاً فکر نمیکنیم که شفاعت یعنی پیغمبر، ائمه اطهار از خدا تقاضا میکنند که اینها به بهشت بروند و اینها با یک تقاضا به بهشت میروند. پس این پنجاه هزار سال… ظاهراً پنجاه سال.
– پنجاه هزار سال است.
– پنجاه هزار سال است؟ پنجاه هزار سال، بیشتر. این برای چیست؟ چرا اینطور است؟ در این مدت کسانی که تزکیه نفس نکردند، باید در صحرای قیامت بمانند و تزکیه نفس کنند. طولانی شدن آن برای این است و گاهی این هم کافی نیست. داریم روایت داشت که در طبقه بالای جهنم، این اعلی… آخر جهنم هرچه بالاتر باشد، سنگینی آن کمتر است. عذاب درک اسفل آن بیشتر است. «إِنَّ الْمُنافِقينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ».[20] اما در این روایت دارد که محبین فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را در طبقه بالای جهنم عذاب میکنند. یعنی آتش… آخر زیرهای آن خیلی داغ است، بالاها فقط شعله به ایشان میرسد. «كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها»[21] و هرچه که پوست بدن اینها میسوزد، فوراً خدای تعالی پوست جدیدی بر بدن اینها میآفریند «لِيَذُوقُوا الْعَذابَ»[22] برای اینکه عذاب بکشند و بعد از مدتی که خوب اینها را تزکیه کردند، آنوقت وارد بهشت میکنند. بنابراین، محبّ خاندان عصمت و محبّ اهلبیت در هر مرحلهای که باشند، وارد بهشت میشوند.
بنده یک زمانی با مرحوم استاد حاج ملا اقاجان به مسجدی که اطراف کوفه است که مسجد کوفه معروف است. یک طرف آن قبر مسلم بن عقیل است و یک طرف آن هم قبر هانی بن عروه است که گنبد و تشکیلات دارد. وقتی که وارد حرم مسلم بن عقیل شدیم، ایشان به من گفتند: بیایید، با هم برویم و یک فاتحهای هم برای مختار بخوانیم. من نمیدانستم که قبر مختار در آن گوشه حرم حضرت مسلم است. رفتیم و من در آنجا سؤال کردم که مختار چگونه انسانی بود؟ گفت: او به هر حال خدماتی کرده، محبّ خاندان عصمت است. ایشان گفت و بعد هم دیدم که روایات این حرف را تأیید میکند، آنجا اولین دفعهای بود که از ایشان شنیدم، فرمودند: مختار به علت محبت خود به خاندان عصمت و طهارت، مسلماً اهل نجات است؛ ولی به خاطر انتسابی که در گوشه دل خود با اوّلی و دومی داشت، یک محبتی هم از آنها در دل داشت. ممکن است او را در جهنم بیندازند. بعد حضرت سیدالشهداء (علیه الصلاة و السلام) او را شفاعت میکند، به خاطر خدماتی که نسبت به اهلبیت (علیه الصلاة و السلام) کرده است. البته بعد این مضمون را با همین خصوصیات فکر کردم، یعنی تحقیق کردم، دیدم اجتهاد ایشان بوده، ولی همین مسئله را روایات دیگر تأیید میکند و این مسلّم است.
محبّ خاندان عصمت به بهشت میرود. منتها ما در همین دعای کمیل که در شبهای جمعه میخوانیم، میگویید: «وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِي عَنْ قَلِيلٍ مِنْ بَلَاءِ الدُّنْيَا وَ عُقُوبَاتِهَا»[23] به تعبیر من، خدایا تو میدانی که وقتی سر ما درد میگیرد، شب تا صبح چقدر ناله میکنیم و در مقابل این عذابهای دنیا و عقوبات دنیا ضعف داریم. «وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِي عَنْ قَلِيلٍ» خیلی کم «مِنْ بَلَاءِ الدُّنْيَا وَ عُقُوبَاتِهَا وَ مَا يَجْرِي فِيهَا مِنَ الْمَكَارِهِ عَلَى أَهْلِهَا عَلَى أَنَّ ذَلِكَ بَلَاءٌ وَ مَكْرُوهٌ قَصِيرٌ مُدَّتُهُ» آیا این یک بلایی است که… به هر حال سر درد، شب بخوابید، صبح خوب میشوید. دو روز، ده روز، یک سال، خلاصه تمام میشود. این امراض و بلاها و اینها، خیلی «قَلِيلٌ مَكْثُهُ يَسِيرٌ بَقَاؤُهُ»، خیلی آسان است، بالاخره میگذرد. «فَكَيْفَ احْتِمَالِي لِبَلَاءِ الْآخِرَةِ» من چگونه بلای آخرت را تحمل کنم؟ آخرت، قیامت نیست. بعد از مرگ را آخرت میگویند، دنیا و آخرت. «فَكَيْفَ احْتِمَالِي لِبَلَاءِ الْآخِرَةِ وَ جَلِيلِ وُقُوعِ الْمَكَارِهِ فِيهَا»[24] این ناراحتیهایی که در آنجا متوجه میشود «وَ هُوَ بَلَاءٌ تَطُولُ مُدَّتُه»[25] بلایی است که مدت آن طول میکشد، حال ما در عالم برزخ میگوییم: خوب میشود، درست میشود. عالم برزخ چقدر است؟ «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَت»[26] از حالا تا وقتی که خورشید نور خود را از دست بدهد.
چند میلیون سال است؟ ببینید چقدر طولانی است. دنیا هرچه باشد، شما صد سال هم که عمر کنید، بعد صد سال هم مبتلا به سرطان شوید و درد داشته باشید، بالاخره صد سال است، تمام میشود. «وَ هُوَ بَلَاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ يَدُومُ مَقَامُهُ» این نمیشود. در همین دنیا با همین فرصتهای کوتاهی که دارید، به فکر تزکیه نفس و کمالات باشید که وقتی از دار دنیا میخواهید بروید، ملائکه بیایند و بگویند: «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ»[27] از طرف پروردگار به شما سلام برسانند. به شما اظهار ارادت کنند، تعظیم کنند، بگویند: ما منتظر مقدم شما هستیم. اولیای خدا اینطور هستند. اولیای خدا قبل از اینکه مرگ برسد، میآیند و به آنها بشارت میدهند. حضرت امیر درباره متقین در خطبه همّام میفرماید: «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ»[28] اگر آن اجلهایی را که خدا مقدّر کرده است… هر کسی یک وقتی دارد. آنها نبود و اینها را در این دنیا نگه نمیداشت، اینها به طرف آخرت پرواز میکردند. به خاطر آن شوقی که به ثواب داشتند.
جلسه گذشته عرض کردم که فاطمه زهرا وقتی که پیغمبراکرم از دار دنیا میرفت، خیلی گریه میکرد. پیغمبراکرم او را صدا زد و در گوش ایشان یک کلمهای فرمودند، بعد دیدند که فاطمه زهرا خوشحال شد. از ایشان سؤال کردند که چه گفتند؟ اگر این کلام را به ما اهل دنیا بگویند که شما زود میمیرید، همه ما را غصه میگیرد. ولی حضرت زهرا خوشحال شد. فرمود: رسولاکرم به من فرمود که شما اول کسی هستی که به من وارد میشوی و به من ملحق میشوی. خوشحال شد. در سوره جمعه است که خدای تعالی به یهود خطاب میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»[29] اگر راست میگویید علامت ولی خدا، علامت کسی که خدا را دوست دارد و خاندان عصمت را دوست دارد و بندگی میکند که هم بنده خدا است و هم به خاطر محبت خود به خدا بندگی میکند، به او ولی خدا میگویند. علامت آن این است که مرگ را دوست دارد. تمنای مرگ میکند. خودکشی نمیکند، چون خودکشی علامت ضعف است. اما از خدا میخواهد که خدایا، ما را از این دنیا و از این گرفتاریها نجات بده، از این زندان نجات بده و ما را برای ملاقات با خود ببر.
حضرت ابراهیم وقتی که… یک روز ملکالموت نزد حضرت ابراهیم آمد، حضرت ابراهیم از او سؤال کرد که تو برای قبض روح من آمدی یا برای ملاقات؟ چون ملائکه برای ملاقات با انبیاء میرفتند. گفت: این دفعه برای قبض روح شما آمدم. گفت: یک پیغامی دارم به خدا میرسانید؟ گفت: بفرمایید. برو به خدا بگو که هیچوقت دوستی دوست خود را از دنیا برده است؟ عزرائیل رفت و برگشت، گفت: خدا میگوید شده است که هیچ دوستی ملاقات دوست خود را نخواسته باشد؟ شما میخواهید به ملاقات با ما بیایید. حال شاید هم این بحثها به خاطر فهماندن مطالبی به ما است. و الّا مقام مقدس حضرت ابراهیم خیلی بالا است. واقعاً همه اولیای خدا به آن استقامت و آن ایمان حضرت ابراهیم خدا غبطه میبرند. عجیب بوده است. ولی در عین حال این قضیه را نقل میکنند و این یک حقیقتی است. آیا شده است که هیچ دوستی ملاقات دوست خود را نخواسته باشد؟ منظور من از مطالبی که به مطلب خود برمیگردم، هر جا که خواستید در زندگی خود برکتی، وسعتی باشد، به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پناه ببرید. ما در…
همه شما میدانید که سجده برای غیر خدا جایز نیست. این را همه میدانند. ظاهراً منکر هم ندارد. اما در نماز استغاثه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) روایات متعددهای هم دارد، ثابت هم هست که سر خود را به سجده بگذارید و صد مرتبه بگویید: «يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِي».[30] ای مولای من، ای فاطمه اطهر، من را پناه بده که عرض کردم این درس را پیغمبراکرم به ما داده است. « إنّي لاجد في بدنى ضعفا فقلت اعيذك باللّه يا ابتاه من الضّعف»[31] شما این کار را بکنید، خدا میداند. حتی اگر حالات عادی هم دارید، سلامت هستید، برکت هم دارید، همهچیز دارید. ولی صبح به صبح به طرف قبله رو کنید، یا هر کجا… «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»[32] وجه خدا که خاندان عصمت (علیه الصلاة و السلام) هستند که اینها را بیمدرک عرض نمیکنم. در همین دعای ندبه راجع به امام عصر (ارواحنا فداء) میگوییم: «أَيْنَ وَجْهُ اللَّهِ الَّذِي إِلَيْهِ يَتَوَجَّهُ الْأَوْلِيَاءُ»[33] وجه خدایی که اولیای خدا وقتی میخواهند به خدا متوجه شوند، به او متوجه میشوند یا وجه الله است. و لذا «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» شما پشت به قبله بنشینید، رو به قبله بنشینید، طرف راست، طرف چپ، همهجا روح مقدس فاطمه زهرا هست و احاطه علمی دارد.
رو به وجهالله الاعظم و أکبر کنید و بگویید: «يَا مَوْلَاتِي»[34] ای مولای من، ای بیبی من، ای خانم، ای بزرگوار، ای کسی که پیغمبر در مقابل شما احترام خاصی قائل است و دست شما را میبوسد و در مقابل شما تعظیم میکند «يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِي». به من پناه بده، این را اگر هر روز بگویید، من به شما قول میدهم که هیچ روزی، هیچ صدمهای نبینید. خدا میداند اگر خود من بعضی روزها فراموش کنم، آن روز وحشتی دارم که مبادا در خیابان تصادف کنم. «يَا مَوْلَاتِي يَا فَاطِمَةُ أَغِيثِينِي». فراموش هم نکنید.
امروز فاطمه زهرا از دار دنیا رفته است، طبعاً طبق وصیت جنازه فاطمه زهرا را گذاشتند، امشب دفن میکنند، امشب غسل میدهند. چون اگر امروز وفات باشد، شب که به اصطلاح ما همان شب شام غریبان است، آنجا دفن میکنند. جمعیت آمدند. وقتی خبر شدند که… شاید امروز عصر بوده که خبر شدند که فاطمه (سلام الله علیها) از دار دنیا رفته است، همه درِ خانه علی بن ابیطالب و کنار مسجد جمع شدند که جنازه فاطمه زهرا را تشییع کنند. خیلیها آمده بودند. علی بن ابیطالب دستور فرمود که به مردم خبر دهید که جنازه فاطمه زهرا امروز تشییع نمیشود. امشب هست. وصیت است، وصیت یک معصومه، یک کسی که به اصطلاح روح او متصل به روح خدا است و جز بندگی خدا هیچ برنامهای ندارد، او وصیت کرده است. در حقیقت دستورات فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دستور خدا است. علی بن ابیطالب هم بنده خدا است. باید اطاعت پروردگار را بکند. گذاشت شب یک مقداری گذشت… شما فکر نکنید که مثلاً آخرهای شب…
چون الآن از نظر ما آخرهای شب، از ساعت دوازده به بعد است. ولی شما اگر در روستا بروید، میبینید که از ساعت هشت به بعد آخر شب است. مردم چراغ ندارند، برق ندارند، تلویزیون ندارند، نمینشینند. همان نماز مغرب و عشاء خود را میخوانند و شام خود را میخورند و… گاهی ما وقتی به ییلاق و خارج از شهر که میرویم، میبینیم که اصلاً نمیتوانیم دیرتر از ساعت هشت یا هشت و نیم بخوابیم، اینطور است و آخر شب… من میخواهم اینها را بگویم برای اینکه شاید همین ساعتها شما را از نظر روحی نزدیک کنم به آن لحظهای که علی بن ابیطالب دست به کار غسل دادن فاطمه زهرا میشود. اگر شبهای زمستان بوده و اینطور شبهایی بوده است، دیگر از همین ساعات مردم استراحت کردند، خوابیدند. شهر مدینه آرام گرفته و همانطور که جلسه گذشته عرض کردم، این را بدانید که فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را در خانه دفن کردند. این روایت را حضرت صادق هم میفرماید و از نظر اهلبیت عصمت (علیهم الصلاة و السلام) هم این تقریباً نود درصد هست و مسلّم است.
مهمش آن لحظات غسل دادن و آن لحظاتی است که همین ساعات تقریباً علی بن ابیطالب باید شروع به غسل میکرد. مصیبت عظما همین ساعات است. وقتی همه خوابیدند، مردم به خانههای خود رفتند و کاملاً آرام گرفتند. حضرت امیرالمؤمنین به فرزندان خود گفت… چهار فرزند از فاطمه زهرا دارد. اینها همه داغ مادر دیدند، ممکن است صدا به گریه کردن بلند کنند. همسایههایی که حاضر نیستند گریه فاطمه زهرا را در فراق پدر بشنوند، گوش به زنگ هستند که ببینند گریههای بچهها در چه نحوی است و در چه خطی است؟ علی (علیه الصلاة و السلام) دستور داده است که اگر میخواستید گریه کنید، باید آرام گریه کنید. اینها اطراف بستر فاطمه، اطراف جنازه فاطمه زهرا نشستند. من یک زمانی در هندوستان بودم، گفتم: وفات فاطمه. دیدم که یک عده با بغض به من نگاه کردند. من متوجه نبودم، طبق فرهنگ خود وفات فاطمه زهرا را گفتم. گفتند: شما سید هستی، بگو شهادت فاطمه زهرا.
ضمناً این را هم بدانید، اگر در هندوستان کسی بگوید وفات فاطمه زهرا، خیلی ناراحت میشوند، شهادت فاطمه زهرا. فاطمه زهرا را کشتند. فاطمه زهرا را از امام حسین سختتر کشتند. سیدالشهداء یک قبل از ظهر تا ظهر، هرچه هم جراحت بر بدن نازنین او وارد شده، به هر حال مدت آن کوتاه بوده است. اما میدانید که پهلوی فاطمه زهرا از دو روز، سه روز بعد از وفات پیغمبر شکسته بود. بعد بازوی او ورم کرده بود، من نمیدانم این غلاف شمشیر چه ضربهای بر بازوی فاطمه زهرا وارد کرده بود که وقتی از امام صادق سؤال میشود که سبب وفات مادر شما زهرا چه بود؟ میفرماید: «أنّ قنفذ مولى عمر لكزها بنعل السيف»[35] قنفذ زد و فاطمه زهرا از دار دنیا رفت. آن وقت با چنین حالتی، حالا ۷۵ روز بوده یا ۹۵روز در بستر ناله میکند، حال از دار دنیا رفته است. فرزندان او اطراف او نشستهاند، آنها گاهی سر خود را روی بدن فاطمه میگذارند، اشک میریزند. گاهی صورت مادر خود را میبوسند، گاهی پای مادر را میبوسند، گاهی دست مادر را میبوسند. علی بن ابیطالب هم نشسته و به این منظره نگاه میکند، منتظر است که ساعاتی برسد که فاطمه زهرا را غسل بدهد و اینها آرام آرام گریه میکنند.
ساعاتی شد که… علی بن ابیطالب (علیه السلام) برای غسل دادن آماده شدند، اسماء هست. آنکه در روایات است، اسماء است. یک خانم بسیار محترمه است که به علی بن ابیطالب کمک میدهد. بدن فاطمه زهرا را از میان اتاق برداشتند و در حیاط منزل آوردند. این را که عرض میکنم یک سالی یکی از اولیای خدا در روایتی دیده بود. بدن را در میان حیاط میآورند که نزدیک به آب و اینها باشد و یک شمع کوچکی روشن کردند. دل من میخواهد که شما منظره را مجسم کنید. چون اگر منظره مجسم شود، اشک ریخته میشود. فاطمه زهرا وصیت کرده که من را از روی پیراهن غسل دهید، یعنی پیراهن من را درنیاورید. حال ما علت آن را نمیدانیم. چیزهای مختلفی درباره این مسئله گفتند. ولی علت آن چه بود؟ بعضی میگویند که میخواست چشم علی بن ابیطالب به بدن کبود فاطمه زهرا نیفتد. پیراهن در بر فاطمه زهرا است، روی تخت بدن فاطمه را خوابانده، اگر این ایام بوده که ماه هم میتابد، یک منظره عجیبی است. ایشان میگفت که در این شمع نصفی از صورت و نصفی از بدن فاطمه زهرا را روشن کرده بود و صورت علی بن ابیطالب هم دیده میشد که آرام آرام گریه میکند، اشک میریزد. اسماء هم گریه میکند، آب میآورد. با این حالت. و علی بن ابیطالب غسل میدهد. این را همه مکاتب نوشتند که یک وقت دیدند علی سر را به دیوار گذاشته، با صدای بلند گریه کرد.
شب شام غریبان فاطمه زهرا است. ما میخواهیم همان منظره را کاملاً مجسم کنیم. امشب محبت خود را نسبت به فاطمه اطهر نشان دهیم. یا فاطمه، یا أماه. ای مادر پهلو شکسته. سر خود را به دیوار گذاشت، گریه کرد، ناله کرد.
«نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَات»
ای فاطمه، ای کاش جان علی با نفسهایش خارج می شد! اسماء یک دستی به شانه آقا زد، گفت: آقا، «أ من فقد الزهراء تبکی؟» به خاطر وفات، شهادت فاطمه زهرا گریه میکنید؟ خیر. به خاطر یتیم شدن حسنین؟ خیر. آقا پس چرا اینطور بیتابی میکنید؟ گریه میکنید؟ فرمودند: اسماء دستم در حین غسل دادن به بازوی ورم کرده زهرا برخورد کرد.
اقاجان یا بقیة الله..! در مجلس ما تشریف دارید یا خیر؟ یک مجلس کوچکی برای عزای مادر شما، زهرا گرفتیم.
کرم نما و…
آقاجان یا صاحب الزمان در این مجلس، دوستان شما برای مادر شما زهرا گریه میکنند. از طرف امام زمان خود بگویید: یا أمّاه، یا أمّاه، یا أمّاه. یا أمّاه، یا أمّاه.
[1]. کوثر، آیات 1 تا 3.
[2]. بحار الأنوار، ج 5، ص 209.
[3]. احزاب، آیه 33.
[4]. مسكن الفؤاد، ص 153.
[5]. همان.
[6]. همان.
[7]. کهف، آیه 110.
[8]. احزاب، آیه 21.
[9]. اعراف، آیه 189.
[10]. بحار الأنوار، ج 99، ص 254.
[11]. مسكن الفؤاد، ص 153.
[12]. همان.
[13]. احزاب، آیه 33.
[14]. مریم، آیه 26.
[15]. همان، آیه 29.
[16]. همان، آیات 30 و 31.
[17]. بحار الأنوار، ج 43، ص 231.
[18]. همان، ص 18.
[19]. العدد القوية لدفع المخاوف اليومية، ص 227.
[20]. نساء، آیه 145.
[21]. همان، آیه 56.
[22]. همان.
[23]. زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص 62.
[24]. همان.
[25]. همان.
[26]. تکویر، آیه 1.
[27]. یس، آیه 58.
[28]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 303.
[29]. جمعه، آیه 6.
[30]. بحار الأنوار، ج 99، ص 254.
[31]. مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد، ص 153.
[32]. بقره، آیه 115.
[33]. زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص 306.
[34]. بحار الأنوار، ج 99، ص 254.
[35]. منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 13، ص 18.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.