۱۱ محرم ۱۴۲۶ قمری – ۲ اسفند ۱۳۸۳ شمسی – شب یازدهم محرم
اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم
بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمدللّه والصلوة و السلام علي رسولاللّه و علي آله آل اللّه لاسيما علي بقيةاللّه روحي و الارواح لتراب مقدمه الفداء و العنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.
وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماًفَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَاناًفَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِإِنَّهُ كَانَ مَنْصُوراً (اسراء / 33) اعظم اللّه اجوركم في مصيبة سيدالشهداء عليهالسلام.
روز سختي بر آل محمّد گذشت. روز بكاء و قلوب دوستان اهلبيت عصمت و طهارت امروز آتش گرفته بود، با اينكه هزار و چند و صد سال از اين جريان گذشته امّا مثل اينكه روز عاشورا همان روز عاشوراي اوّل است دل انسان نميتواند طاقت بياورد. امروز تمام كانالهاي تلويزيون ايران را كه نگاه ميكردي همه عزاداري ميكردند. دنيا عزاداري ميكند، اينها همهاش از علائم ظهور صغري حضرت بقيةاللّه است. اين آيهاي هم كه تلاوت كردند و تلاوت كردم در همين ارتباط نازل شده. وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً اگر چه عام است و معني عامي هم دارد ولو غيرمسلماني مظلوم كشته شود خدا با آن وليّاش اگر هيچ كس را نداشته باشد به روح خودش اين امكانات را ميدهد كه بتواند طلب خون خودش را بكند. فَقَدْ جَعَلْنَا، از چيزهايي است كه خدا قرار داده، خدا اراده فرموده، لِوَلِيِّهِ سُلْطَاناً، براي وليش يك سلطهاي خدا قرار داده. ديده شده كه حتّي كفّار اگر مظلوم كشته بشوند به يك نحوهاي قاتل مجازات ميشود. هر چند بخواهد مخفي كند، قاتل حتّي گاهي خودش، ميرود خودش را معرفي ميكند. خيلي از كارها انجام ميشود در دنيا كه خلاف است، مخفياش ميكنند ولي كمتر اتفاق افتاده كه قاتلي مخصوصاً مقتول مظلوم باشد بتواند مسأله را مخفي كند. حتّي در بعضي از قضايايي كه نقل شده بعضي از كفّار اينها كسي را كشتند و مظلوم كشتند اين مسأله مظلوم بودن خدا طرفدار مظلوم است، خدا مظلوم را هم در دنيا وعدهي ياري داده و هم بعد از مرگ. يك جريان مختصري از زمان مردم يزيد اتفاق افتاد، گوشهاي از بيابانهاي عراق و خوب طبعاً خيلي زود ممكن بود تمام بشود، زود ممكن بود فراموش بشود، نه درجي در تاريخ شد و زمان ايجاب نميكرد كه تمام دنيا بفهمند و بلكه دشمنها اصرار داشتند كه مسأله را مخفي كنند. حتّي وقتي كه آنها را وارد كوفه كردند اسمشان را خارجي گذاشته بودند، اسم اصحاب سيدالشهداء و حسين بن علي را نميبردند. مردم هم نميشناختند، يك نفر خروج كرده بر اميرالمؤمنين يزيد لعنة اللّه عليه و كشتند و سرش و زن و فرزندش را برداشتند آوردند نشان بدهند كه كسي اين كار را ديگر نكند. وقتي كه ميآورند نان و خرما به رسم تصدّق به اهلبيت عصمت ميدادند حضرت زينب يا حضرت سكينه اينها را از دست بچّهها ميگرفتند به مردم پس ميدادند و ميفرمودند زكات و صدقه بر ما حرام است. مگر شما كه هستيد؟ جواب ميدادند ما از فرزندان پيغمبريم. بعضيها اسم اين شهيد را ميدانستند ولي نميدانستند اين كياست. آن مسلم بن جساس ميگويد توي دارالاماره بود داشتم گچكاري ميكردم، ديدم سر و صدايي بلند شد از كارگري كه پهلوي من كار ميكرد و اهل كوفه بود پرسيدم چه خبر است؟ او در جواب گفت يك نفر خروج كرده بر يزيد و حالا او را كُشتند و وارد اين شهر ميكنند. اسم اين خروجكننده، خارجي چيه؟ گفت حسين بن علي، شما ببينيد اطلاع نداشتند. ميگويد آن چنان وقتي كه او پشت كرد و رفت بيرون، با آن دستهاي پرگچم به صورتم زدم كه نزديك بود چشمهايم از حدقه بيرون بيايد. حسين بن علي حالا خارجي شده و خروج كرده و او را كُشتند و، اين كه شهر كوفه بود كه همه حسين بن علي را ميشناختند و زينب كبري را ميشناختند. شهر شام كه اصلاً حواسشان نبود. امام سجّاد ميفرمايد ما را سه شبانه روز پشت دروازهي ساعات نگه داشتند براي اينكه چراغاني شهر به حدّ كامل نرسيده، مشغول چراغاني شهر بودند. هيچ كس اطّلاعي نداشت از جريان، يك عدهاي رفتند، حتي عدّهاي بودند در خود كربلا از اصحاب عمرسعد بعضيهايشان اطّلاع نداشتند كه حضرت ابيعبداللّه الحسين به وسايل مختلف امروز خودش را به آنها معرفي كرد. والاّ اين مطالب و اين خطبهها معنا نداشت كه آيا من را ميشناسيد يا نميشناسيد؟ در روي زمين فرزند پيغمبري غير از من مگر سراغ داريد؟ و از اين مطالب. امّا معمولاً وقتي يك سنگي در ميان يك حوض آبي، استخري مياندازند اوّل موجش زياد است بعد كمكم موج تمام ميشود و از بين ميرود. به عكس اين ماجرا، اوّل خيلي ضعيف بود امّا امروز و انشاءاللّه فردا روز ظهور، يك موجي ايجاد كرده و ميكند كه تمام عالم اسلام را فرا خواهد گرفت و فرا گرفته است. موجي است كه يك روزي امام صادق فرمود ان للحسين في قلوب المؤمنينبراي حسين بن علي در دل مؤمنها آنهايي كه با ايمانند، يك محبت مكنونهاي است. محبت عجيب، محبّت مكنونه، هيچ محبتي را نميشود با اين محبت قياس كرد. همهمان دوست داريم با حسين باشيم. اللّهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورودخدايا روزي كه ما وارد بر تو ميشويم، هيچ لياقتي نداريم كه اهل بهشت باشيم با اهلبيت عصمت و طهارت باشيم. با آنها زندگي كنيم، همانطوري كه مكرر مثل زدم، شفاعت معنايش اين است كه يك چيزي كه بهم نميخورد جورش كنند و به يكديگر متصلش كنند. اگر يك نجار يك بنّا اينها بدون مشورت يكديگر يا در بزرگتر در آمده يا پنجره كوچكتر است. يكي ميآيد اين وسط، اينها را با هم جور ميكند. اين معناي شفاعت است، جفت كردن. ما را روز قيامت بايد با اهلبيت عصمت و طهارت جورمان كنند. همهي انحرافاتمان را، انحرافات عقيدهاي، انحرافات اعمالي، انحرافات فكري، انحرافات اخلاقی، همهي اينها را بايد جور كنند اين معناي شفاعت است. اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورودخدايا ما آنجا ديگر معطل نشويم. مثل آن پنجرهاي نباشيم حالا كنارمان گذاشتند تا ببينيم چي ميشود؟ يك جوري نباشد كه ما بهشت سازگار نباشيم. آن قدر صفات رذيله نداشته باشيم كه ما را با اين صفات توي بهشت راه ندهند. الگوي ما حضرت ابيعبداللّه الحسين باشد تا ما را اجازه ورود به بهشتي كه حسين بن علي در آن زندگي ميكند قرارمان بدهد. فكر هم نكنيد منظورم بهشت خلد است. همين الان، همين الان در عالم بالا بهشتي هست. يك وقتي خودم، مرحوم حاج ملاآقاجان را خواب ديدم، گفتم كجاي بهشت هستيد؟ گفت من دربان حضرت سيدالشهدايم، الان بهشتي هست. آقا ابيعبداللّه الحسين هم در آنجا جايگاهي دارند و بزرگترين افتخار براي روضه خوانها و كساني كه مردم را به گريه وادار ميكنند براي مصائب ابيعبداللّه الحسين بزرگترين مقام در بهشت براي آنهاست. خدا رحمت كند اين مرد را، من همين امروز اتفاقاً فكر ميكردم دربارهي يكي از علماي اهل معنا، كه چرا سالگردي برايش نگرفتند، اهميت ندادند، ولي مرحوم حاج ملاآقاجان بعد از چهل و شش سال شهر زنجان تكان ميخورد در سالگردش. چرا؟ چرا اين مرد اينقدر كمكم دارد موج پيدا ميكند؟ كسي كه با حسين جور است، با حسين رفيق است. مثل حسين بن علي عليه الصلاة والسلام همين طور موجش زياد ميشود، هر چه ميگذرد بر او، موجش زيادتر ميشود. يك روزي بود كه اين مرد را در زنجان نميشناختند، يك كسي از علماي آنجا هم بود به من گفت او حالا ديوانه است، ديوانهتر از او تويي كه عقب سر او راه افتادي. اين مرد كسي بود كه مطالب خصوصي، يك مقدارش را من از آن اطلاع نداشتم كه بعد همين جناب آقاي موسوي كه رفته بودند يكي دو سه سال قبل زنجان، نوشتههاي خصوصي ايشان را آوردند من بهتم زد. چه ارتباطي با حسين بن علي داشته، ميگويد يك روز بعد از نماز مغرب نشسته بودم تعقيب ميخواندم. يك وقتي مشاهده كردم ملائكه از طرف غرب دارند ميروند طرف شرق، آن چنان از آسمان تا زمين زيادند شايد اين مطالب بعد از تعهد ديشب برايتان سنگين نباشد. ميرسيد انشاءاللّه، اگر به تعهد ديشب پايبند باشيد ميرسيد خود شماها هم به همين مطالب خواهيد رسيد. از يك ملكي سؤال كردم چه خبر است؟ گفتند آقا ابيعبداللّه الحسين ميخواهد برود زيارت حضرت رضا عليه الصلاة والسلام و اين تشريفات مال او هست و در راه پيش تو هم ميآيند. با همهي ما هستند، ميگويد من خودم را مرتّب كردم، ايستادم، مثل عبد ذليلي كه در مقابل مولايش قرار ميگيرد وقتي تشريف آوردند دلجويي كردند، محبت كردند، من سؤالاتي كردم، آن سؤالي كه من هنوز هم يادم است ميگويند پرسيدم من افضل اصحابك؟ با فضيلتترين اصحابت كه بود؟ ببينيد جواب، امامانه است. حضرت فرمودند البرير بعد الحبيب، يعني حبيب افضل است ولي برير را هم بايد فراموش نكرد. بعد هم تشريف بردند، خوب يك همچين فردي كه اينقدر آقا به او لطف دارند او بايد انتخابش كنند به درباني حضرت سيدالشهداء، آن منبري معروفي بود در مشهد، خيلي هم شوخ بود من ميشناختمش، يكي از علماي بزرگ از نجف آمده بود براي مشهد در آنجا زندگي ميكرد ميگفت من خيلي دوست داشتم در مجالس عزاي ابيعبداللّه الحسين لااقل هفتهاي يك مرتبه كه شده شركت كنم. يك مجلسي بود روضهخوانها خودشان جمع ميشدند. مجلسي بود روضه ميخواندند، دم ميگرفتند ولي گاهي يك شوخيهايي ميشد كه با شأن و علم من، با اجتهاد من كه از نجف آمدم منافات داشت. نرفتم. يك شب خواب ديدم قيامت بر پا شده تمام مردم به فكر خودشان هستند كه يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ (عبس / 34) روزي كه انسان از برادرش فرار ميكند،لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْيَوْمَئِذٍشَأْنٌ يُغْنِيهِ (عبس / 37) در آن روز، هر كسي يك گرفتاري دارد كه همان كافي هست برايش، ديگر به ديگري نميتواند برسد، حالا او پسرم است نجات پيدا كند، اون برادر من است، اون پدر من است. نه هر كسي اينقدر گرفتاري دارد خوب يك گرفتاري مهم پاك نشدن از رذائل نفساني است كه روايات متعددي دارد كه اگر كسي به قدر سر سوزني كبر در وجودش باشد بوي بهشت را استشمام نميكند. اين كم گرفتاري است؟ حالا يك عالم برزخي را گذرانده حالا اينجا سر اين مسائل مختلفي كه ما اصلاً برايش حسابي باز نكرده بوديم گرفتارمان كردند. من عالمم، من پيرمردم، من فلان شخصيت را دارم، چرا به اينها اعتنا بكنم، و از اينجور مسائل، در آن روز ديدم من را وارد كردند قيامت بود. دنبال شفيع ميگشتم، من وجودم الان با بهشت سازگار نيست. خود انسان خوب ميفهمد، ماها هم الان ميفهميم. حواسمان جمع باشد تا نمرديم خودمان را سازگار با بهشت بكنيم. ميگويد اين طرف آن طرف را نگاه كردم ديدم آن سيدي كه توي مجلس روضه، روضه ميخواند و گاهي هم شوخي ميكرد اين مثل يك باز، مثل يك پرنده ميآمد توي صحراي قيامت بعضي افراد را بر ميدارد، ميبرد آن ور صراط ميگذارد. يعني از آن تونل، از آن صراط ردشان ميكند. رفتم دست به دامنش شدم كه من را هم ببر. من اسم آن عالم را نميبرم، از علماي بسيار محترم مشهد بودند، ايشان گفت روضه خواندي؟ من چون مأموريت دارم فقط روضهخوانها را ببرم. گفتم نه، گفت حالا بيا من تا آن ور اين تونل، اين صراط، هر چه ميخواهيد اسمش را بگذاريد، همان محل عبوري كه از داخل جهنم انسان عبور ميكند، وَ إِنْ مِنْكُمْإِلَّا وَارِدُهَاكَانَ عَلَي رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا (مريم / 71) گفت از آنجا من ردت ميكنم امّا آن طرفش با خودت، چون روضه نخواندي، ما را برداشت گذاشت آنجا، آن طرف كه رفتم ديدم درهايي هست اينجا در عالم رؤيا، اينها درهاي بهشت است يك دري به من نشان داد گفت اين در مال علماست. ديدم يك صف طولاني گذاشتند، همه وايستادند، آن در مال روضهخوانهاست، خلوت است هيچ كس نيست. من بكاء او ابكاء او تباكاء وجبت له الجنه معنايش اين است وقتي كه وارد بهشت اين شخص برود ديگر معطلياش چيه؟ گفتم ما را از اين در نميتواني ببري؟ گفت نه، روضه نخواندي. سابق علماي نجف اين طور بودند چون جايي نبود كه بروند منبر، و الان هم به دوستان روحاني هم عرض ميكنم هر جوري است خدا ميداند من خودم از همهتان خستهترم. هر جوري هست برويد روضه را بخوانيد. مرحوم حاج ملاآقاجان زمان رضاخان ملعوني كه روضهخواني را ممنوع كرده بود خودش براي من نقل ميكرد گفت فكر كردم اول كاري كه بايد بكنم لقبم را در شناسنامه عوض كنم، كه اعتراض كرده بودند. لقبش را گذاشته بود مجنون، توي شناسنامهاش بود ها! تا وقتي كه من به خدمتش رسيدم توي شناسنامهاش مجنون، چرا؟ براي اينكه بروم توي بازار، يك پيراهن، پيراهن كوتاه، يك شلوار، يك عبايي هم روي دوشش بود، عبا هم كوتاه، اولين دفعه هم كه ما ايشان را ديدم همانطوري ديديم. سرش هم برهنه، توي بازار قيصريه زنجان خوب يادم است ميرفتند بعضيها احترامش ميكردند بعضيها مسخرهآميز به او نگاه ميكردند. ايشان تا ميرسيد ميديد يك جمعي دارند دور هم هستند، ميگفت تا پاسبان نيامده بگذاريد من روضه بخوانم. السلام عليك يا اباعبداللّه مردم هم عقده كرده بودند روضهاي نبود يك دفعه گريه ميكردند وقتي كه يك پليسي ميرسيد ايشان را ميگرفت ميبرد كلانتري، ميگفتند اين ملاآقاجان مجنون است ولش كنيد. روزي ميگفت هفت هشت تا روضه اينجوري ميخواندم. وقتي كه زن استاد آهنگر كه توي همين مفاتيح نوشته براي خاطر خواندن زيارت عاشورا حضرت سيدالشهداء شب اول قبرش، سه مرتبه به ديدن او ميآيند و بعد دستور ميدهند عذاب را از اهل قبرستان به خاطر بركت وجود اين زن بردارند اين مردي كه تمام زندگياش را فدا كرده، حتي شخصيتش را فدا كرده مرد عالمي بود، خيال ميكنند اينها علم است كه اينها بلدند. يادم است آن موقع من كفايه ميخواندم يك مطالبي، يك اشكالاتي به كفايه ايشان داشت كه واقعاً مبهوت ميشدم. مرد دانشمند، اگر راضي باشد من ميگويم مجتهد و اصلاً همهي وجودش حكمت بود. چيزهايي الان ايشان اشاره كرده كه من هر چه فكر ميكنم نميتوانم پيدايش كنم. يكي از همان مطالب، اين مطلب را من در تقريباً شايد جناب آقاي نعمتي و دوستاني كه از قديم با ما بودند ميدانند من آن اوائل شايد سي سال قبل، چهل سال قبل گفتم ظهور صغري مطرح شده، الان ببينيد همه دارند ميگويند. من يك كلمه از ايشان شنيدم، گفتم هم ايشان گفته. از اين قبيل مطالب علمي كه از آن جرت ينابيع الحكمه من قلبه الي لسانه ايشان تنها نبود، استادي داشت به نام آخوند ملاقربانعلي زنجاني، كه هم در سياست، هم در علم، در همه چيز استاد بود، استاد ايشان بود. استاد او مرحوم سلماسي بوده ظاهراً و استاد سلماسي مرحوم سيدبحرالعلوم بوده، اين راه اينها بوده. اينها چي ميگويند؟ ميگويند قرآن و عترت، اينها حرفشان اين است. آن وقت حضرت سيدالشهداء كي بهتر از ايشان انتخاب كند كه دربان او باشد؟ يك وقتي به من ميفرمود من تأسف ميخوردم به حال خضر كه دربان حضرت بقيةاللّه است بعدها كه من قبرش را درست كرده بودم و انشاءاللّه دوستاني بتوانند آن قبر مطهر را بيشتر از اين، چون شنيدم شبها تا صبح توي سرما، يك عده ميروند آنجا ميخوابند براي گرفتن حاجت، اگر بشود يك مقبرهاي، يك محلّي كه سرما نخوردند ارادتمندان ايشان درست بشود خيلي خوشحال ميشود او و من. ايشان فرمودند كه باركاللّه كه قبر من را درست كردي، گفتم چطور؟ توي دلم، توي خواب آمد كه ايشان معلوم است كه جاه و مقامي ميخواهد، توي دلم آمد نه اينكه به زبان بياورم. گفت نه، از آن وقتي كه اين قبر درست شده تا به حال مردم ميآيند فاتحه ميخوانند، ميآيند پيش من مثلا صلوات ميفرستند، سورهي قدر ميخوانند و ثوابش به من ميرسد من از اين طريق استفادهي معنوي ميكنم. گفتم حالا اگر قبول است يك دوسه تا حاجت داريم شما، گفت ميگويم، ميگيرم، گفتم از كي؟ گفت من قبلاً به تو گفتم كه من دربان سيدالشهدايم. آقايان يكي دو تايش مربوط به عالم آخرتم بود ولي يكياش حالا دارم ميگويم مربوط به شماها بود. آن وقتي كه من اين خواب را ديدم يكي دو سه نفري اگر با من در اين راه همگام بودند و تا به حال هم نگفته بودم اين مطلب را، حالا دارم عرض ميكنم چون متعهديد دارم عرض ميكنم. مربوط به شما بود كه انشاءاللّه يك گروه قابل توجّه تزكيه شده مطابق دستورات خاندان عصمت و طهارت تربيت شده تحويل امام زمان عليه الصلاة والسلام بدهم كه دارد به ثمر ميرسد، فقط كوشش بكنيد انشاءاللّه كه من زياد غصّه نخورم، زياد ناراحت نباشم. به مجرّد اين كه يكي از دوستان مخصوصا آنهايي كه قديمي هستند خوب ميدانم امروز گريه كرديد، همهتان قلوبتان قساوت ندارد و بلكه يك نرمي پيدا كرده عرض ميكنم آنهايي كه سابقه دارند اينها حب جاه نداشته باشند، حب رياست نداشته باشند، خودشان را بشكنند، خودشان را بكوبند، تواضع داشته باشند براي خدا. شما را به حق حق، قسمتان ميدهم كه بياييد تصميم بگيريد حالا كه ديشب آن تصميم را گرفتيد، امشب يك تصميمي بگيريد كه فكر نكنيد مثلاً من استادم، او شاگرد است. من بالاترم، او پايينتر است. من عالمم او جاهل است اين حرفها براي درگاه خاندان عصمت و طهارت زشت است. ميگويد اين سيّد، روضهخوان من را برد آن طرف، گفتم آقا ميشود يك برنامهاي تنظيم كني اين معني شفاعت را دارم ميگويداللهم ارزقني شفاعت الحسين يوم الورود، يك جوري ما از اين در برويم بيرون، گفت يك فكري به نظرم رسيده بيا آنجا بشين، گفت خودش هم نشست گفت هر چه از روضه بلدي بخوان، ما روضه نخوانده بوديم همان طور يك چيزهايي گفتيم و اين هم همين جور تباكي كرد و زد به پيشانياش گفت خوب پا شو برويم. برد ما را از دري كه حضرت سيدالشهداء پشت در نشسته، يك تختي بود بسيار سريرعالي بود، حضرت نشسته بودند يك دفتري هم جلويشان باز بود گفتم آقا يك روضه خوان آوردم، اسمت چيه؟ فلان. گفتند همچين روضهخواني ما نداريم. گفتم آقاجان به جان خودتان قسم من خودم پاي روضهاش نشستم و روضهاش را گوش كردم، حضرت تبسمي فرمودند بعد فرمودند وارد شو، حالا اين معناي شفاعت است. معني شفاعت اين است. روضه بخوانيد براي زن و بچهتان كه شده حاضرشان كنيد، همه جور حرفها، فحشها سر و صداها هست، وادارشان كنيد يك قدري برايشان روضه بخوانيد، يا خودتان براي خودتان روضه بخوانيد. بگذاريد كلام مرحوم شيخ جعفر شوشتري در كتاب، كتابي دارد هم ترجمه شده و هم عربياش هست جزء روضهخوانها باشيد. هيچ راهي نيست براي فوز عظيمي كه خدا منظور كرده جزء گريه و تباكي و روضهخواندن و گرياندن ديگران و كمكم در رديف آنهايي كه شفاعت ميشوند قرار گرفت. خدايا شب يازدهم محرم است. دورهي سال براي امشبي گريه ميكنيد چون ديشب ما چون اطّلاع از مصائب داشتيم و داريم و سالها گذشته شب عاشورا اشك ميريزيم ولي هنوز اتّفاقي نيافتاده. امّا الان برويد كربلا. توي صحراي تاريك كربلا. كفار و منافقين بدنهاي نجس خودشان را دفن كردهاند، امّا بدن حسين بن علي اگر امشب ماه را ديديد ببينيد چقدر هوا روشنايي دارد، زير روشنايي ماه خيلي ضعيف است روشنايي ماه در شب يازدهم، زير روشنايي ماه حضرت زينب آمده كنار بدن برادر، ميبيند هودجي از آسمان آمد، اينها جدي است، آقايان براي گرياندن عرض نميكنم، هودجي از آسمان آمد پياده شدند. رسول اكرم است، علي بن ابيطالب است، فاطمهي زهراست، حضرت مجتبي است. دور بدن حضرت ابيعبداللّه الحسين نشستند السلام عليك يا اباعبداللّه و علي الارواح التي حلّت بفنائك عليك منّي سلام اللّه ابداً ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم، السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين. الذين بذلوا مهجهم دون الحسين عليهالسلام. انشاءاللّه اين آيهاي را كه تلاوت كردم يك روزي در كنار حجة ابن الحسن وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماًفَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ، ولي دم، فرزندي است كه از آن كشته باقي مانده. تنها فرزندي كه خيلي نزديك است از نظر نسب و از نظر حسب و از نظر خلق و منطق به حضرت سيدالشهداء حجة ابن الحسن است. الان تنها ولي دم حضرت بقيةاللّهاست، يك سلطهاي پيدا ميكند كه هر كس توي دلش يك سر سوزن بغض ابيعبداللّه الحسين باشد از روي زمين بايد برداشته بشود. لِوَلِيِّهِ سُلْطَاناً، اسراف در قتل هم نميكند. خيال نكنيد عصباني ميشود همه را ميكشد تا زانوي اسبش خون ميآيد بالا، امام زمان شما را قسيالقلبي كه آدم كش باشد معرّفياش دشمنان نكنند. حتي اگر روايت هم باشد اين روايات را بايد كنارگذاشت. حضرت وليعصر اگر مخالفي باشد همان يك نفر را بدون اينكه حتي به زن و بچّهاش تأثيري بگذارد، ناراحتي ايجاد بشود او را به قتل ميرساند، از سر راه مسلمانها بر ميدارد. آنهايي كه شمرند و ميخواهند شمربازي در بياورند، يعني همان كاري كه شمر با حسين كرد ميخواهند با حضرت بقيةاللّه بكنند من يك وقتي خودم، با خودم فكر ميكردم حالا نميدانم اين خواب را چطور ديدم، ديدم يك چيزي اختراع شده كه يك نفري كه مخالف امام زمان و قدرت هم دارد اين با يك اشعهاي او را ميكُشند، همان يك نفر را، توي خانهاش. هنوز موبايل و اين وسائلي كه امروز هست، اين حرفي كه من ميزنم مربوط به جوانيهايم است، اينها نبود. بعد هم زن و بچّه او را راضيشان ميكنند. شما فكر نكنيد علي بن ابيطالب عليه الصلاة والسلام آن زني را كه در كوچه راه ميرفت و حضرت فرمودند كه چه ميكني؟ گفت شوهر من در جنگ كشته شده، من يك مشت بچهي يتيم دارم هم بايد به آنها برسم، هم آب بايد برايشان ببرم، حضرت رفتند كمكش كه نان را ايشان پختند، معروف است قضيهاش اين شخص فكر نكنيد كه مسلمان بوده، نه اين از همان خوارج بوده كه كشته شده در جنگ با علي بن ابيطالب، زن و فرزند او را راضيش كردند با اينكه در تقيّه بودند. حضرت بقيةاللّه زن و فرزند آن شخص هر كه باشد آنها كه گناه نكردند، آنها را راضيشان ميكند. اسراف در قتل نميكند، امام زمانتان را مهربانترين مهربانها بشناسيد و هست، خدايا تو شاهدي كه من از باب اينكه وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَفَحَدِّثْ (ضحي / 11) اينقدر من بدي كردم كه حساب ندارد و آنقدر ايشان محبّت به من كردند كه حساب ندارد و به شماها هم همينطور، كي اين راه صاف و ساده و مطابق با فكر و عقلتان، من الان اعلام ميكنم. اگر يك چيزي من گفتم كه با عقلتان مخالف بود شما به من اعتراض كنيد، بگوييد، من اشتباه شايد كرده باشم. در مراحل تزكيه نفستان تجربه كنيد. تجربه كردند، بحمداللّه حدود بيست سال است از اين مسأله ميگذرد افرادي بودند كه خودشان تجربه كردند اگر من جزواتشان را بياورم كه سر است پيش من كه چه بودند و چه شدند و چه تجربهاي از اين راه پيدا كردند شما تعجّب ميكنيد. حالا كه اينطور است خوب لطف حضرت بقيةاللّه است. شماها را خواسته، شماها را طلب كرده، دعوتتان كرده، والاّ ديشب من فكر ميكردم با آن تأكيدي كه پريشب كرده بودم كه هر كس نميخواهد تهعد بدهد نيايد. باور كنيد فكر ميكردم يك عده نيايند، ديدم نه بيشتر، حتي از امشب هم بيشتر بودند. اينها لطف الهي است. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِيهَدَانَا لِهَذَاوَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ (اعراف / 43) لطف حضرت ابيعبداللّه الحسين است، من زياد دارم طول ميدهم. حالا انشاءاللّه آقاي نعمتي و آقاي فاني ديگر باصطلاح حقشان را به ما واگذارند، فرداشب من به عكس ميكنم. آقاي بخشيزادهام كه حقشان را به آقاي مقدم دادند كه واقعاً استفاده كرديم و اينطوري است. شكر كنيد خدا را. كجا داشتيم يك جمعيتي كه اكثرشان، من ايني كه ميگويم اكثر نه اينكه فكر كنيد بعضيها را نه قبول ندارم. من اكثر قريب به اتفاقتان را عادل ميدانم و پشت سرتان نماز ميخوانم. چقدر جمعيت هستند؟ از جزواتمان استفاده ميشود سه چهار هزار جمعيتند. الحمدللّه. خدا را شكر، اگر يك وقتي هم ديديد كه، ديديد بعضي وقتها ماشين يك همچين ريپ ميزند، اگر يك وقتي ديديد اينجوري هستيد زود خودتان را، كاربراتتان را نگاه كنيد، گوشه و كنارتان را نگاه كنيد، چي آمده اينجوري آن ماشينتان را به اين وضع انداخته؟ زود برسيد به آن.
نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان يا اللّه يا اللّه يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه. انشاءاللّه فردا شب هم اين مجلس هست و احتمالاً شب وفات امام سجّاد باشد يا رحمن يا رحيم، يا غياث المستغيثن، يا اله العالمين عجل لوليك الفرج، عجل لمولانا الفرج، خدايا فرج آقايمان، امام زمانمان را برسان، همهي ما را از بهترين اصحاب و ياورانش قرار بده، قلب مقدسش را از ما راضي بفرما، خدايا به آبروي وليعصر گرفتاريهاي مسلمين را برطرف بفرما، خدايا به آبروي وليعصر اين انقلاب را به انقلاب حضرت مهدي متصل بفرما. خدايا به همهي ما علم و حكمت مرحمت بفرما. توفيق تزكيه نفس به همهي ما عنايت بفرما. پروردگار ما را از عزاداران ابيعبداللّه الحسين قرارمان بده. خدايا ما با اينكه نه به سر زديم، نه به سينه زديم، نه زياد گريه كرديم امّا طمع اين را داريم كه ما را از عزاداران خوب امام حسين عليه السلام قرارمان بده. خدايا قلب امام زمان را از ما راضي بفرما. پروردگارا به آبروي وليعصر قسمت ميدهيم مرضهاي روحيمان شفا مرحمت بفرما.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.