۱۱ محرم ۱۴۱۴ قمری – شام غریبان امام حسین (علیه السلام)
شام غريبان امام حسين (ع)
«أعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمين باري الخلائق أجمعين و الصلاة و السلام علي سيدنا و نبينا ابی القاسم محمد و علي آله الطيبين الطاهرين لا سيما علي سيدنا و مولانا حجة بن الحسن رُوحي و الأرواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علي أعدائهم أجمعين من الآن إلي قيام يوم الدين
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً»[1]
اين آيه شريفه به انسان بعد از روز عاشورا و شب يازدهم محرّم يك آرامشي ميدهد وإلّا مگر ممكن است بر شيعه عاشورا بگذرد و زنده بماند. عاشورا يعني روزي كه بدن پارهپاره سيدالشهداء در ميان گودي قتلگاه افتاده است، از حلقوم نازنين او اين پيام براي شما شيعيان فرستاده شد: «شِيعَتِي مَا إِنْ شَرِبْتُمْ ماء عَذْبٍ فَاذْكُرُونِي»[2] شيعيان من هر وقت آب گوارايي خورديد من را ياد كنيد «أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِيبٍ أَوْ شَهِيدٍ فَانْدُبُونِي» اگر شنيديد يك غريبي از وطن آواره شده است، تنها مانده است، دشمنان دور او را گرفتهاند، من را ياد كنيد. «ليتكم في يوم عاشورا جميعاً تنظروني» اي كاش همه شما در روز عاشورا ميبوديد و من را نگاه ميكرديد، يا أبا عبدالله امروز با چشم دل همه ما تو را نگاه كرديم. «كيف أستسقی لطفلي فأبوه أن يرحموني» براي طفل شيرخوار خود از اين مردم آب خواستم آنها به من رحم نكردند. امشب شب موعظه و مسائل نيست، اينكه ماها خواب هستيم و در خواب غفلت يك مقدار براي شما بايد حرف زد.
امشب شام غريبان أبي عبدالله الحسين هست و بايد از سرشب چراغها را خاموش ميكردند آن حالات داخل خيمهها به وجود ميآمد، اين خيمههاي تاريك، حالا هم چراغها را خاموش كنيد حال عزا به خود بگيريم، ما شيعه هستيم آقا، حجة بن الحسن، دلهاي ما امروز پر از غصه بوده است، اين آيه شريفه آرامش ميدهد، خداي تعالي در قرآن ميفرمايد: «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً» اگر كسي مظلوم كشته شد، ما براي وليّ دم، فرزند عزيز او يك تسلطي قرار داديم «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» آقا جان يا حجةالله ديگر دلهاي ما طاقت ندارد، تا چه موقع مولا «إِلَى مَتَى أَحَارُ فِيكَ يَا مَوْلَايَ وَ إِلَى مَتَى»[3] يا بقيةالله خدا براي شما… يا صاحبالزمان شب جمعه است، شبي است كه تعلق به شما دارد، شب يازدهم محرّم است، اگر اشك چشم شما امشب تمام شود براي جد غريب خود حسين خون گريه ميكنيد، يا بقيةالله تا چه موقع صبر كنيم؟ تا چه موقع پرچم سرخ روي گنبد أبي عبدالله الحسين در اهتزاز باشد، مسلمين منتظر فرزند او باشند، شيعيان منتظر فرزند عزيز او، حجة بن الحسن باشند كه بيايد طلب خون پدر را بكند. «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» به خدا قسم، امشب شب جمعه است كه ميدانيد، تنها علي بن ابيطالب و فاطمه زهرا نميآيند، خود آقا حجة بن الحسن هم هست، شايد ائمه ديگر هم باشند، در اين خوني كه امروز ريخت همه سهيم هستند، همه حق دارند، همه وليّ دم هستند، متأسفانه ما آمادگي نداريم، ولي امروز يقيناً طبق رواياتي كه هست اگر به قدر بال مگسي هم امروز و ديشب اشك ريخته باشيد از گناهان پاك شدهايد. من شب يازدهم، به خصوص اگر مثل امسال شب جمعه هم قرار بگيرد، خيلي اميدوارتر از شب عاشورا هستم، به جهت اينكه شب عاشورا هنوز پاك نشديم، هنوز تميز نشديم، هنوز لايق زيارت و ملاقات با امام زمان خود نگشتيم، اما امروز شما حدوداً دو ساعت با حسين بن علي و خداي تعالي حرف زديد، گفتيد: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ»[4] با خدا حرف زديد گفتيد: «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» كمتر كسي است در ميان شما كه امروز لااقل زيارت عاشورا را نخوانده باشد و با حسين و با اصحاب سيدالشهداء حرف نزده باشد، پاك شديد، من امشب مثل ديشب به شما توصيه نميكنم كه خود را از گناه پاك كنيد، اگر كسي هنوز گناهكار باشد نميخواهم عرض كنم بايد مأيوس باشد، اين مُردهاي در جامعه است، مُرده متعفن كه حتي روز عاشورا هم در او اثري نميگذارد. اگر امروز به فكر بيدار شدن از خواب غفلت نيفتاده باشيد، اگر امروز تصميم نگرفته باشيد كه با حسين باشيد، اگر امروز شما هنوز هم بنا داشته باشيد كه گناه كنيد، قطعاً و يقيناً بدانيد كه ديگر از خواب غفلت بيدار نميشويد، مُردهاي هستيد كه در بين زندهها در حركت هستيد. خداي تعالي به پيغمبر اكرم ميفرمايد: «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ»[5] تو نميتواني حرف را به مُرده بفهماني، خدا نكند در بين ما يك نفر هنوز باشد كه اهل گناه و معصيت باشد، از خواب غفلت بيدار نشده باشد، امروز شما مكرر به أبي عبدالله الحسين گفتيد «يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ» من در مقابل آن كسي كه شما در مقابل او تسليم هستيد من هم تسليم هستم، آنها در مقابل خدا تسليم هستند، تو هم بايد در مقابل خدا تسليم باشي، و جنگ ميكنم با آنهايي كه با شما جنگ ميكنند و شما با آنها جنگ ميكنيد. يك نفر يك وقتي با من در مسافرت بود، اين شخص حتي با من هم كه بود گاهگاهي نماز خود را نميخواند، من خيلي او را نصيحت ميكردم، تقريباً در حدود بيست سال قبل در مسافرت من به او ميگفتم: چرا اينقدر بيانصاف هستي؟ چرا براي خدا احترام قائل نيستي؟ چرا ما خدا را اينقدر مظلوم قرار داديم كه خدا گاهي بفرمايد: «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ»[6] آيا نوبت من نشد، اي بدبخت بشر، چه موقع ميخواهد زندگي تو، چه موقع ميخواهد برنامههاي تو به خداي تعالي منتهي بشود؟ خداي مظلوم، خدايي كه گاهي انسان تصور ميكند كه ما هيچ نوبتي براي خدا نگذاشتيم. اين خدا را ما تا اين حد به او ظلم ميكنيم. «حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاكُم» نكند ما جزء آن كساني باشيم كه حسين بن علي را كشتند و بدن مبارك او را زير سُم اسبها پايمال كردند. امروز لعنت ميكرديم آنهايي را كه تابع بنياميه هستند و گناه و معصيت ميكنند و ظلم به خاندان عصمت و طهارت ميكنند. يك روايتي از علي بن أبيطالب هست كه من نميخواهم معنا بكنم به جهت اينكه شايد شما فكر كنيد در مقابل چنين گناه كوچكي، چرا علي اين جمله را فرموده است؟ ميفرمايد: اگر كسي آن گناه -شايد گناه صغيره هم باشد- انجام بدهد مثل اين است كه علي بن ابيطالب را هفتاد مرتبه كشته باشد. آن عالم جليل گفت: من وارد حرم علي بن موسي الرضا شدم، ديدم بدن مقدس علي بن موسي الرضا در وسط حرم، پا به قبله دراز شده است و يك ملاحفه سفيدي هم روي بدن مقدس ايشان كشيده شده است، باد حركت كرد اين ملحفه را عقب زد، ديدم بدن علي بن موسي الرضا سوراخ سوراخ است، عرض كردم: آقا ما شنيده بوديم شما را با سمّ شهيد كردند، اين جاي تيرها كه در بدن مبارك شما هست، چيست؟ حضرت فرمودند: اين گناهكاران -يك گناه مخصوصي را گفتند- اينها وقتي وارد حرم من ميشوم مثل اين است كه تيري به بدن ميزنند. يكي از علماي بزرگ ميفرمود: اگر يزيد در مقابل خود سر سيدالشهداء را گذاشته بود و اطراف آن گناه ميكرد، ما بدن علي بن موسي الرضا را در وسط گذاشتيم و صداي موسيقي ما، صداي بدبختي ما به حرم مطهر علي بن موسي الرضا ميرسد. ما چقدر بايد بدبخت باشيم، الحمدلله خدا وسيلههاي نجات از معصيت را به ما مرحمت فرموده است، كسي كه بر حسين بن علي اشك بريزد گناهان او بخشيده ميشود، اما كسي كه هنوز هم تصميم داشته باشد گناه بكند، به اين دنياي دنيِ پست وابسته باشد، اين مُرده است، ديگر فرقي براي او نميكند.
امشب خيمههاي سيدالشهداء سوخته و نيمهسوخته، آن شخص گفت، خود او راوي سخن است، ميگويد: عصر عاشورا كه خيمهها را آتش زديم، ما سه نفر بوديم، به طرف يكي از اين خيمهها حمله برديم كه غنيمت جمع كنيم، وارد خيمه شديم، ديديم يك طفلي، يك دختربچه كوچكي، اين دست خود را به عمود خيمه گفته است، رنگ او پريده است، بدن او ميلرزد كه يك گوشواره در گوش او هست، اين دارد تكان ميخورد، يك نفر از ما سه نفر خم شد، شمشير به پهلوي اين طفل كشيد، اين طفل نقش بر زمين شد، در آن كتابي كه من ديدم، اظهارنظر كرده بود كه اين شخص خود همين ملعون بوده است، اين گونه با فرزندان حسين رفتار كردند. زينب كبري امروز عصر خدمت پسر برادر آمد، آقا تو امام زمان ما هستي، ما از حالا تحت اوامر شما هستيم، خيمهها را آتش زدند، وظيفه ما چيست؟ بايد در خيمهها بمانيم و بسوزيم يا فرار كنيم؟ امام سجاد فرمود: «عليكنّ بالفرار» همه شما فرار كنيد از ميان خيمهها خارج بشويد. آن شخص ميگويد: ديدم يك خانمي وارد يك خيمه نيم سوخته ميشود و خارج ميشود، گفتم: خانم از اين خيمه فرار كن، الآن آتش تو را ميسوزاند. فرمود: پسر برادر من امام سجاد داخل خيمه است. هشتاد نفر زن و بچه امشب در ميان صحراي كربلا متفرق، زير اين بوتههاي خار از ترس دشمن پنهان شدهاند، سي هزار لشكر كه به احدي رحم نميكنند، شنيديد گوشوارهها را از گوشها بيرون ميكردند و گوش پاره ميكردند و اگر بچهها يك مقدار سستي ميكردند با تازيانه آنها را ميزدند، اينها فرار كردند، امشب سر شب، شب يازدهم محرّم است، شب يازدهم ماه معمولاً هوا نيمه روشن است، ماه در سرشب هست. زينب كبري در ميان اين بيابان گردش كرد، زنهاي ديگر را هم وادار كرد كه در بيابان بگردند، اطفال اهلبيت عصمت را جمعآوري كنند. همينطور كه ميگشتند، اطفال متفرق شده بودند، هر كس هر چه توان داشت از خيمهها فاصله گرفته بود، شما ميدانيد زينب چه مسئوليت بزرگي به عهده دارد. هشتاد نفر زن و بچه را جمع كرد، يك قسمت از بيابان را اختصاص داد بچهها را در وسط گذاشت، خانمها را دايرهوار دور اينها نشاند و خود او هم سرپرستي همه را ميكرد، گاهگاهي هم ميآمد كنار گودي قتلگاه كنار بدن برادر، اما يك دفعه كه آمد يك منظرهاي ديد كه اي كاش زينب نميآمد. منظره اين بود كه نگاه كرد ديد ساربان دست أبي عبدالله الحسين را به خاطر انگشتر از بدن جدا كرده است. يك منظره ديگر هم كه آمد ديد هودجي… إنشاءالله اين هودج امشب بايد با نالههاي شما در اين مجلس وارد بشود. هودجي كنار گودي قتلگاه به زمين آمد، پيغمبر اكرم با قد خميده بيرون آمد، علي بن ابيطالب بيرون آمد، حضرت مجتبي بيرون آمد، زير بغلهاي فاطمه زهرا را گرفتند، آمدند دور گودي قتلگاه نشستند، زينب نگاه ميكند ديد فاطمه زهرا ميگويد: فرزند من حسين، عزيز مادر حسين، مظلوم مادر حسين. زينب كبري رو كرد به پيغمبر اكرم عرض كرد: آقا يا جداه
اين كشته فتاده به هامون حسين توست اين صيد دست و پا زده در خون حسين تو است
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ السَّمَاءِ هَذَا حُسَيْنٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ»[7] اگر شب يازدهم نبود دوستان ميدانند من هيچوقت اين روضه را نميخوانم اما روايت صحيح دارد و شب يازدهم محرّم است، شام غريبان أبي عبدالله الحسين است. روز عاشورا بعد از آنكه حسين بن علي را شهيد كردند، سر مبارك او را روي نيزه بلند كردند، ده نفر، ده نفر اسبسوار…، يا أبا عبدالله چطور اين جمله را من در مقابل فرزندان تو، در مقابل امام زمان بگويم؟ يا بقيةالله عذر ميخواهم، اگر اين منظره را در مكاشفه نديده بوديم، اگر اين منظره واقعيت نداشت، اگر اين جريان حقيقت نداشت، من أبدا تفوّه به آن نميكردم، اما خود حسين بن علي در همان كلمات كه از حلقوم مبارك صادر شده است، ميگويد: «وبجرد الخيل بعد القتل عمدا سحقوني» نميدانم ترجمه بكنم يا نه؟ يا أميرالمؤمين عذر ميخواهم، يا فاطمةالزهرا از شما معذرت ميخواهم. اين ده نفر آمدند اطراف گودي قتلگاه يك مرتبه با يك فرمان آنچنان بدن أبي عبدالله را پايمال اسبها كردند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.