۱۱ صفر الخیر ۱۴۲۵ قمری – ۱۴ فروردین ۱۳۸۳ شمسی – ۲ آوریل ۲۰۰۴ میلادی – انحراف از صراط مستقیم-تقیَه

۱- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَاسِیَّمَا عَلَی بَقِیَّهِاللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ.

 

۲- عبارت قرآنی آغازین (بقره/ ۴۷)

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ»([1])

 

۳- برنامه و اصول تهیه جزوه برداشت از قرآن (افراد معیل باید دو جزوه بگیرند)

چند جمله مربوط به برنامه‌ها ؛ اول اینکه به خاطر تنظیم کار، کسانی که کارت ندارند تقاضای گرفتن جزوه را هم نداشته باشند که تعداد جزوات برای تهیّه مشخص شود و آن‌هایی که کارت دارند حتماً باید جزوه بگیرند مگر زن و شوهری باشند که یکی از آن‌ها یا هر دوی آن‌ها مستمند و فقیر و حتّی بی‌غذا باشند. این‌جا اشکال ندارد که یک جزوه برای دو نفر باشد

 

۴- برداشت‌های قرآن انسان را به حقیقت اسلام می‌رساند، به آن اهمیت بدهید

و همان‌طوری که قبلاً هم گفته‌ا م و در مقدمه‌‌ی همه‌ی جزوات نوشته شده این جزوات تنها برای تجارت و استفاده‌ی شخصی نیست، این برداشت‌هایی که شده کلّی رویش مطالعه شده و با تفاسیر یا حالا آنچه که در ذهنمان بوده و یا مراجعه شده و نوشته شده، اهمیت گوش دادن به این برداشت‌ها از تمام سخنرانی‌های من و امثال من اهمیّتش بیشتر است و ان‌شاءالله خوب دقّت کنید، در دراز مدّت شما همه‌تان به حقایق اسلام و دین و اخلاق ان‌شاءالله با همین مختصر گوش دادن آیات اگر چه ممکن است خدای نکرده، خدای نکرده خسته شوید ولی اهمیّت بدهید؛ من ساعت را دقیقاً نگاه کردم سی آیه با آن‌که آیات اوّل قرآن غالباً بلندتر است بیست دقیقه بیشتر طول نکشید و خدا را شکر می‌کنیم که خدا بیست دقیقه با ما حرف زد. من یادم می‌آید یکی از علما و اولیای خدا دعای کمیل می‌خواند قبل از این‌که برسد به این آیه‌ی شریفه در دعای کمیل، «أَ فَمَنْ کَانَ مُؤْمِنا کَمَنْ کَانَ فَاسِقا لا یَسْتَوُونَ»([2])، قبل از آنخدا را شکر کرد که ما با خواندن این مقدار از دعا کلام الهی را داریم می‌شنویم، اهمیّت بدهید. اگر می‌خواهید رستگار بشوید اهمیّت بدهید. بیست دقیقه انسان دو زانو، با ادب بنشیند و کلام الهی را گوش بدهد و فکر نکنید برداشت‌هایی که گفته شده این‌ها خارج از آیات قرآن است و ان‌شاءالله در دلتان هم نباید خطور کند که طول کشید، اگر خطور کرد خودتان را اصلاح کنید و از خودتان نزد خدا شکایت کنید و شیطان که «یَعِدُکُمْ الْفَقْرَ»([3]) وعده‌ی فقر و ناتوانی و خستگی به شما می‌دهد از او تبرّی کنید.

 

۵- تغییر ساعت جلسه و وضعیت آن از نظر حضور و بحث

مطلب دوّم، بنا بود جناب آقای بختیاری بگویند ولی من اشاره‌ای می‌کنم به خاطر یک مطلبی که شاید  به ایشان نگفته‌ام و نگویم، از هفته‌ی آینده یعنی این دوشنبه‌ای که می‌آید نه، دوشنبه بعد این جلسه عصرهای دوشنبه یک ساعت و نیم به اذان مغرب شروع می‌شود و نماز مغرب و عشاء را اینجا می‌خوانید و تشریف می‌برید، تمام دوستانی که اینجا می‌آیند لازم نیست کارت داشته باشند ولی طبعاً یک جلسات خصوصی و کلاسی تشکیل می‌شود که آن جلسات حتماً کارت می‌خواهد. در اینجا همه تشریف بیاورند شاید این جلسه‌ای که من صحبت می‌کنم یا دوستانم اگر من موفق نشدم، صحبت می‌کنند جلسه‌ی درسِ کاملی باشد که هم یقظه‌ای ایجاد کند و هم ان‌شاءالله مطالبی درباره‌ی همین آیات سخن گفته شود

 

تقاضای استاد از اهل علم تزکیه شده مبنی بر همکاری جهت آماده کردن افراد تحت برنامه برای ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه

و ضمناً ما در هفته‌ی گذشته از کارهایمان این بود که عدّه‌ای از دوستان اهل علممان و از کسانی که این راه را پیموده‌اند جمع کردیم و از آن‌ها سؤال کردیم می‌توانید به شهرهای دور و مکان‌هایی که از راه‌های معمولی مشکل است رفتنش، بروید برای کمک دوستان، در عین اینکه من خیلی از شما متشکرم، خوشحالم و از همه‌تان ممنونم در عین حال، تا اینجا با مسامحه ما عبور کردیم، مخصوصاً نسبت به عدّه‌ی زیادی، یعنی بعضی سؤالات را خوب جواب نداده بودند ما قبول کردیم، بعضی‌ها ننوشته بودند ما قبول کردیم، بعضی‌ها بد نوشته بودند باز هم قبول کردیم به امید این‌که این‌ها قابل اصلاحند و بعد از آن امتحان استقامت به این‌ها کارت دادیم و ان‌شاءالله امیدواریم که بتوانیم در این جلسه و در جلسات خصوصی که در شهرهای مختلف تشکیل می‌شود که اگر از ده نفر بیشتر بودند برایشان مبلّغ می‌فرستیم، افرادی را می‌فرستیم که آن‌ها بتوانند مشکلاتشان را از این‌ها سؤال کنند و شما که در تهرانید بحمداللّه دوست عزیزمان جناب آقای مسعودی، جناب آقای کاشانی، دوستانی که واقعاً اگر خدای تعالی به من لطف کند من را خدمتگزار این‌ها قرار بدهد، تشکر می‌کنم از ذات مقدس پروردگار و ان‌شاءالله شهرهای مختلف دیگر هم برایشان بخصوص با درخواست خودشان مبلّغ می‌فرستیم و ان‌شاءالله مطالب باید جا بیفتد تا اگر حضرت بقیه‌اللّه ارواحنافداهظاهر شدند، یک عدّه تزکیه‌ی نفس شده، آماده، صبور، با استقامت، در صراط مستقیم تحویل داده شوید. این دو تا مطلبی بود که عرض کردم.

 

۶- انحراف از صراط مستقیم بر سه قسم می‌باشد

امّا مسأله صراط مستقیم، صراط مستقیم در زمان ما دچار یک بریدگی‌های بعضی‌اش خطرناک و بعضی از آن‌ها ملامت‌انگیز و بعضی‌هایش مورد زحمت واقع شده.

 

تقیه کار افراد عاقل است

خطرناکِ ظاهریش را ائمه اطهار علیهم الصلوه و السلامـ که خدا ان‌شاءالله سایه‌ی مقدس آخرینشان را بر سر ما مستدام بدارد ـ این چاله‌های خطرناک را علاج کرده‌اند؛ یعنی یک کنار گذری برایش درست کرده‌اند که با آهستگی از آن طرف می‌شود عبور کرد و اسمش را «تقیّه» گذاشته‌اند، تقیّه از مسائلی است که عاقلانه‌ترین کارهایی است که یک انسان می‌کند، هر کس بگوید: «تقیّه من نمی‌‌‌‌‌‌‌‌کنم، تقیّه کار درستی نیست»، دلیل بر بی‌عقلی او از همین جمله‌اش استفاده می‌شود.

 

قسم دوم انحراف از صراط مستقیم عدم استقامت می‌باشد

مسأله بعدی یک چاله‌هایی است که احتیاج به کنار گذر ندارد، بلکه احتیاج به استقامت دارد، اگر یک ماشینی باشد که به اندازه‌ی پنج سانت اگر در گودالی افتاد، کف آن گیر کرد یا شکست می‌گویید: این ماشین به درد نمی‌‌‌خورد؟ درستش می‌کنید، فنرهایش را، استقامتش را، که استقامت را بحمداللّه بیان کردم و آن‌هایی که تازه‌ واردند به وسیله نوار گوش می‌دهند.

 

عواملی که سبب قسم دوم انحراف از صراط مستقیم می‌شود ابتدا باید تشخیص داده شوند و آن‌گاه به آرامی از آن عبور گردد

ماشینی دارید که می‌خواهید در سیر و سلوک به سوی پروردگار با آن حرکت کنید، استقامتتان کامل، این چاله‌های مختصری که مثل سیزده بدر و چهاردهِ نمی‌دانم چه و عید نوروز و شب چهارشنبه سوری و مجالس عروسی منحرف و امثال این‌ها را شما با آهستگی «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا»([4])، که خدا در قرآن به پیغمبرش فرموده، با آرامی، با نیکی، با سلامت و شرح‌صدر عبور می‌کنید و از صراط مستقیمِ خودتان خارج نمی‌‌شوید.

 

قسم سوم انحراف از صراط مستقیم بسیار اهمیت دارد که بواسطه نفسانیت انسان ایجاد می‌شود

آنچه مهم است که خیلی اهمیّت دارد، چاله‌هایی است که نفس خودمان برای راه خودمان به وجود آورده، این بسیار اهمیّت دارد، نفسانیّت‌ها، دلخواهی‌ها، آنچه را که شیطان می‌خواهد، آن انحراف‌هایی که از صراط مستقیم انسان بوسیله اعمال خودش بوجود می‌آورد؛ بچه‌ی خردسال را پشت فرمان نشانده‌ای عیناً این‌طور است که هیچ درک ندارد که کجا می‌رود و به کجا برخورد می‌کند و چه خطری او را تهدید می‌کند، فقط فرمان را گرفته آن هم نه فرمان بلکه یک دایره‌ای را احساس می‌کند در دستش است و خوشش هم می‌آید به هر طرف بچرخاند و گاهی پا روی گاز می‌گذارد و گاهی کلاج می‌گیرد و گاهی ترمز سخت می‌گیرد.

 

کسی که نفس بر او حکومت می‌کند از بچه بچه‌تر است (خصوصیات راننده)

آنچه که شما را امروز بیشتر از هر چیز، هر چیز تهدید می‌کند، این بچگی‌ها است. نگویید: من بزرگ هستم. نه! اگر هوای نفس بر شما حکومت کرد از بچّه بچه‌ترید، چون بچّه عقلش، فکرش به جایی نمی‌‌رسد ولی تو فکرت به جایی هم می‌رسد، ما یک وقتی با یک نفر مسافرت رفته بودیم من دیدم این یک کارهایی می‌کند که به حوادث نزدیک می‌شود، گفتم: چرا این کار را می‌کنی؟ می‌گفت: من از حادثه خوشم می‌آید ! بعضی‌ها این‌طورند. حادثه خطرناک است، آقا چرا این کار را می‌کنی؟ دلم می‌خواهد. این مسأله خیلی در راه خطرناک است، هیچ گاه آدم دیوانه را پشت فرمان ننشانید، اگر خودش نشست شما سوارِ ماشینش نشوید، افرادی که بی‌باکند، از خطر نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترسند با آن‌ها مسافرت نکنید، افراد ضعیفی که هنوز امتحان رانندگی نداده‌اند، با رانندگی آن‌ها به مسافرت نروید، چرا؟ به خاطر این‌که این‌ها شما را به خطر می‌اندازند، خودشان را هم به خطر می‌اندازند، در همین روز سیزده‌ای که دیروز گذشت، خوب بعضی بودند برای دلخوشی بچّه‌هایشان ماشین را دادند به بچّه یا خودشان که ماشین را به آن بچه دادند، بچه‌تر از آن بچه هستند ـ برای این‌که فرزندشان خوشحال بشود ـ تصادف‌هایی انجام شد، به بعضی می‌گویم: آقا چرا تو مثلاً محاسنت را کوتاه کرده‌ای؟ می‌گوید: زنم گفته، بچه‌ام گفتم، تو مگر پیر شدی.

 

با وجود نصب تمام علائم راهنمایی و رانندگی در اتوبان صراط مستقیم اما این راه می‌تواند بسیار خطرناک باشد

صراط مستقیم خیلی خطرناک است در عین اینکه اتوبان بسیار پهنی است، صراط مستقیم بسیار انسان را ممکن است پرت کند با اینکه تمام علائم راهنمایی و رانندگی را برای او نصب کرده‌اند.

 

قرآن در تمام زمینه‌ها موارد احتیاج را راهنمایی کرده است

شما همین آیاتی که امروز خوانده شد ببینید این آیات از سوره‌ی بقره هست، آیات هفته گذشته هم از سوره‌ی بقره بیشترش بود، آیات هفته‌ی آینده‌تان هم از سوره‌ی بقره است، در این سوره ببینید خدا چقدر علائم راهنمایی را برای شما بیان کرده در ارتباط با تزکیه‌ی نفس فقط. ما آیات اعتقادی را گذاشته‌ایم برای بعد، آیات احکام را گذاشته‌ایم برای مرحله‌ی سوّم، این‌هایی که خوانده می‌شود همه‌اش مربوط به آیاتی است که اخلاق شما را درست کند، نفس شما را تزکیه کند، راهنمای شما به سوی خدا باشد، ماشینِ وجودتان انحراف پیدا نکند، روحتان دارای انحراف نباشد، همه برای همین است.

 

بازی کردن با فرمان در صراط مستقیم بسیار خطرناک و سبب اصطکاک با اطرافیان می‌شود

خطراتی از این قبیل، یک نفر پهلوی‌ شما نشسته، شوخی‌تان گرفته فرمان را می‌پیچانید طرف راست، طرف چپ، دفعه اوّل شاید فقط طرف را ترسانده‌اید یا خنده‌ای نهایت کردید امّا دفعه سوّم و چهارم یا در پرتگاه می‌افتید یا به ماشین بغلی می زنید. این مثال این‌طوری است، به ماشین بغلی زدن همین اصطکاک‌هایی است که شما با مردم پیدا می‌کنید.

 

برای جلوگیری از اصطکاک و انحراف از صراط مستقیم هر کس باید طبق قوانین در جاده حرکت کند

تو راه خودت را برو، هر کس هم در راه با تو باشد، با تو حرکت کند، طبق علائم و راهنمایی‌های انبیاء حرکت کند، درگیری ندارد، به قول آن بزرگ فرمود: اگر یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر در یک جا جمع بشوند با هم کوچک‌ترین اختلافی ندارند، اختلاف برای چه هست؟ مال این است که تو ویراژ رفتی. اختلاف و دعوا مال چه هست؟ برای این است که می‌خواسته سمت راست حرکت کنی سمت چپ حرکت کردی. اختلاف و اشکال در کجا است؟ در این است که به وظیفه‌ات عمل نکرده‌ای، حتّی سرعت باید محدود باشد، حتّی باید کم‌سرعتی هم محدود باشد، یک نفر به من می‌گفت: در خارج علامت کم سرعتی محدود دیگر از اینجا به بعد شما نباید کمتر از هفتاد کیلومتر در ساعت حرکت کنید زیادتر است تا این‌که سرعت ممنوع، این تابلویش بیشتر است، یک حدّ متوسط،

 

ریاضت شرعی، تعادل در صراط مستقیم است

یک چند روز آمده، نماز شب می‌خواند، نماز صبح می‌خواند، نافله می‌خواند، قرآن می‌خواند، یکی از دوستانِ ما که من دیگر با او ارتباط کمتری دارم دستور داده بود که صبح زیارت عاشورا، عصر زیارت عاشورا و با صد لعن و صد سلام و کارهای بسیار سنگین من به او اعتراض کردم که چرا این‌طور می‌کنی؟ مردم را بیزار از دین می‌کنی؟ گفت که مگر نه این است که باید ریاضت شرعی کشید؟ ریاضت شرعیِ شما «صراط مستقیم» است، سرعت زیاد کنترلش مشکل است. اکثر افراد مقدّسی که شب و روز کار می‌کنند و دعا می‌خوانند و عبادت را فقط فکر کرده‌اند نماز خواندن است و تنها هزار رکعت نماز امیرالمؤمنین – که حالا چه معنایی دارد – آن را به رخ می‌کشند و از اولیای خدا یا از متصوفه خودشان را معرفی می‌کنند و مردم را از دین خارج می‌کنند. شما واجباتت را انجام بده، محرمات را ترک کن، به مقداری که مرحله‌ات ایجاب می‌کند مستحبات را هم انجام بده، کافی است، بعضی‌ها از من می‌پرسند: ما نماز شب بخوانیم یا نه؟ می‌گویم: در مرحله‌ات هست؟ ما قرآن بخوانیم یا نه؟ در دستورات مرحله‌ات هست؟

 

هر چه کمالات بیشتر شود عبادت اصطلاحی کمتر می‌شود

همین دو سه روز قبل من به دوستان گفتم – به همان دوستانی که اکثراً مراجعه به این‌ها از نظر من درست است – که سخت نگیرید، هر چه کمالات انسان بیشتر می‌شود عبادت اصطلاحی‌اش می‌تواند کمتر باشد، بعضی‌ها هستند که این‌طوری هستند، فقط وقت نماز متوجه خدا هستند این‌ها باید نماز بخوانند، اما یک کسی، به قول باباطاهر که می‌گوید: خوشا آنان که دائم در نمازند! بعضی‌ها هستند دائم در نمازند، وجودشان می‌گوید: سبحان‌الله. وجودشان می‌گوید: اللّه‌اکبر. تمام فکرشان خدا است و نعمت‌های خدا. تمام حرکاتشان در صراط مستقیم است. این‌ها همان واجبشان را بخوانند هم خدای‌تعالی بیشتر از این از آن‌ها نخواسته هم ائمه اطهار. اگر بنا بود که طبق مراتب و مراحل روحیِ انسان عبادت‌های اصطلاحی انجام بشود می‌خواست ائمه اطهار در شبانه‌روز اگر بیست و چهار ساعت وقت دارند، با معجزاتشان بیست و چهار ساعت را مثلاً بیست و چهار هزار ساعتش کنند و همه‌اش عبادت کنند باز هم کم است، مربوط به مراتب و مراحل نیست؛ عبادت باید مثل غذا باشد برای انسان، این مستحبات، مثل دوا باشد برای انسان، هر کس بگوید که این مستحبات، مثل دوا نیست برخلاف آیات و روایات حرف زده، حتی اسماء پروردگار دوا است، «یَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفَاءٌ»،شما اسم پروردگار را به زبان جاری می‌کنید دارو دارید می‌خورید، وقتی که یاد خدا در قلبتان سیطره پیدا کرد و تمام دلتان را یاد خدا گرفت، دلتان شفا پیدا می‌کند «وَ ذِکْرُهُ شِفَاءٌ، طَاعَتُهُ غِنًى»، اگر می‌خواهی ثروتمند واقعی باشی بندگی خدا را بکن، این‌ها کلمات علی بن ابی‌طالب است، از دعاهایی که مسلم در مسلم علی علیه الصلوه و السلامبیان فرموده همین «دعای کمیل» است، «ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلاحُهُ الْبُکَاءُ»([5])،ما زوری نداریم، ما فشاری نداریم.

 

ذره‌ای افراط و تفریط در صراط مستقیم می‌تواند سبب سقوطی جبران ناپذیر شود

نه افراط داشته باشید نه تفریط. این‌ها کلّیِ مطلب است والاّ انگشت خواهم گذاشت روی مسائل افراط و تفریط‌هایی که همین الان ما داریم و ان‌شاءالله رفع خواهد شد و باید رفع بشود. نه افراط نه تفریط.

شما در اتوبان دارید با سرعت می‌روید به طرف راست بپیچانید، پرت می‌شوید به طرف چپ هم بپیچانید پرت می‌شوید، حتی گاهی یک میلیمتر به طوری که بغل دستی نفهمد فرمان را طرف راست بپیچانید و این را برنگردانید، همین طور نگه دارید سر یک کیلومتری می‌افتید در درّه، نیست این‌جور؟ از مو باریکتر، یعنی همین، مو را رفیقتان می‌بیند ولی این پیچاندن شما را نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بیند، صراط این است. و از شمشیر تیزتر، شمشیر را اگر به شما بزنند یک تکّه از پا یا دستتان خونی می‌شود یک برش بیشتر ندارد امّا اگر از آن ارتفاعی که ائمه اطهار می‌دانند چه ارتفاعی است، در کجا شما دارید حرکت می‌کنید؟ از آن ارتفاع بیفتید پایین، چه می‌شود؟ «أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»([6])، یک چاقو نیست به پایتان خورده باشد، یک شمشیر تیز نیست که به حتی گردن‌تان زده باشد و سرتان قطع بشود. این تمام می‌شود امّا از همین الان که شما در انحرافید امام اگر می‌توانست،- یعنی ما می‌فهمیدیم – که تیزتر از شمشیر را معرفی بکند آن را می‌فرمود. ما آمد و کافر شدیم! – همین آیات امروز بود –

 

قرآن در هر زمینه‌ای باید خوب فهمیده شود

لذا به دوستان گفتم از همین آیات تجاوز نکنید. بگذارید همین‌ها را خوب دوستان بفهمند، درک کنند، یک دوره که تمام شد خوشحالید، آن‌ها هم خوشحالند. شما وظیفه‌تان را انجام دادید، آن‌ها هم وظیفه‌شان را انجام دادند.

 

کسی که در دره‌ی شقاوت بیفتد در دنیایش هم بدبخت است

اگر افتادید در دره‌ی بدبختی و شقاوت، دنیایتان بیچاره‌اید. شماها نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانید و نباید هم بدانید و خدا کند هم ندانید که این‌هایی که منحرفند از راه راست، چه بدبختی‌هایی در مادیّاتِ دنیایشان حتی می‌کشند و چه گرفتاری‌هایی دارند. دیروز ما از دفتر می‌رفتیم منزل در راه می‌دیدم، این بیچاره‌ها دیوانه شده‌اند، خانه‌ی تمیزشان را گذاشته‌اند آمده بودند پهلوی پهن‌های کنار منزل ما آن‌جا فرش انداخته بودند نهار می‌خوردند! عجب! این چرا؟ چرا شما این‌جور نیستید؟ که ان‌شاءالله نباشید، برای این‌که سبزه است! خوب! سبزه، بسیار خوب، بعدش؟ خدا گفته؟ دین گفته؟ غیرتتان اجازه به شما می‌دهد، نه خدا داریم، نه دین داریم، نه غیرت؛ چه می‌شود اسمش؟ «أُوْلَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»([7])، بلکه از انعام هم گمراه‌ترند، چون حیوانات وقتی که می‌بینند اینجا پهن ریخته است اقلاً آن‌جا علف‌های آن‌جا را نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خورند، چه بگوید آدم؟ افراط و تفریط داریم، این افراط و تفریط باید درست بشود. باید کوشش کنید که به هیچ وجه نه طرف راست بپیچید نه طرف چپ.

 

وسواس داشتن یعنی گوش به حرف شیطان دادن

یک عده هم باز آن قدر وسواسی هستند که لوله‌کشی آب آمده در حوض، دستشان هم پاک است سه دفعه می‌کنند در این حوضِ با لوله‌کشی، چرا این کار را می‌کنی؟ وسواس دارم ! – خودش هم می‌گوید – وسواس داری یا الهام داری؟ تو باید الهام داشته باشی، تو انسانی، از روز اول که خدای تعالی تو را خلق کرد با تو حرف زد، الهام به تو کرد، «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا»([8])، حالا رسیدی به وسواس؟ من دیدم در مستراح دارد یک کسی حرف می‌زند ! در مستراح که هست؟ وقتی آمد بیرون گفتم: با که صحبت می‌کردی؟ گفت: با شیطان، هر چه می‌گویم: بس است می‌گوید: باز هم بشوی! صدایش می‌آمد ها! من لذا مکرّر هم گفته‌ام. دوستان هم خبر دارند اکثراً، به آدم وسواسی ولو سر سوزنی وسواسی باشد برنامه نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهم. معنا ندارد. وسواس یعنی گفتار شیطان.

 

وسواسی‌ها به محیط زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهدقت کنند

پیغمبراکرم در مکّه حالا شما بنشینید همین الانش هم می‌توانید حساب کنید، خدا درباره‌ی رسولش کاری کرده که همیشه در تمام زمان‌ها می‌شود حسابش را کرد، شهر مکه چه طور جایی بود؟ یک شهری است، یک چاه آبی دارد همین چاه زمزمی که الان هست منتها حالا عمیقش کرده‌اند، کار کرده‌اند رویش. ولی همان یک چاه است دیگر هم قابل چاه زدن در هیچ جای مکّه نبوده چون همه‌اش سنگلاخ است، یک چاه بود، آن زمان با سطل آب چاه را می‌کشیدند، سگ هم داشتند، مشرکین بدتر از این حیوان. آن‌جا اصلاً مال آن‌ها بود، پیغمبراکرم هم آن‌جا ده سال زندگی کرد، یک دفعه نگفت که من با نجاست و طهارت چه کار کنم؟ شما بروید روایات را نگاه کنید، یک دفعه نگفت و اگر ماها را بگذارند یک همچنین جایی نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانیم زندگی کنیم، آخر از چاه با سطل انسان آب بکشد و نه خودش، بچه هست، حیوانات هستند، کفار و مشرکین هستند و خدای‌تعالی هم می‌گوید: «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ»([9])، همه‌ی مشرکین نجسند، خوب چه کار می‌کرد؟ حالا تو از پیغمبر هم مقدس‌تر شدی؟

 

نمونه‌هایی از افراد وسواسی و نتیجه کار آن‌ها

آب لوله‌کشی در اختیارت است، آب می‌آید هر جا که آب بریزد پاک است، پاک‌کننده است، حتی اگر روی عین نجاست، شما با فشار آب ریختی، آن برگشت از نجاست به بدنت ریخت، این که به بدنت ریخته پاک است، این افراط و تفریط‌ها یعنی چه؟ یک آقایی ما خانه‌اش رفته بودیم گفت: شما دست به در و دیوار دست تَر نزنید، عرق هم داشته باشد نزنید، چرا؟ نقاشی ما داشتیم این مراعات نجاست و طهارت را نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرده اینجا را نقّاشی کرده، حالا بیا درستش کن ! خودش هم دست نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زد! زن و بچه‌اش هم دست نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زدند. یک رفیقی یک وقتی داشتیم ما را مثل این بچه‌ها، هم حجره، طلبه بودیم. می‌گفت: اگر می‌خواهی با تو ناهار بخورم باید دست‌هایت را بروی سر حوض آب بکشی بعد این طوری جایی هم دستت را نزنی بیایی در اتاق بروی سر سفره تا من با تو غذا بخورم. خدا مبتلایتان نکند، وقتی که شیطان پالان را گذاشت روی دوش انسان و انسان مبتلای به وسواس شد دیگر رهایت نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند، از آن‌هایی است که پیاده نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، وقتی که سوار شد شما هر کارش بکنید پیاده نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، اوّل نجاست و طهارت، بعد در نماز من در مسجد صاحب‌الزمان مشهد نماز می‌خواندم، یک نفر می‌آمد به اصطلاح می‌آمد پشت سر ما نماز می‌خواند که حمد و سوره را نخواند – نه برای ثواب جماعت- در تکبیرهالاحرام آن قدر معطل می‌شد که من می‌رفتم رکوع ولی او هنوز تکبیرهالاحرامش را نگفته بود ! یک روز در راهپیمایی می‌گفت: اللّه اکبر، گفتم: یک اللّه اکبر هم آن‌جا بگو، گفت: آن‌جا نمی‌‌آید، راست می‌گوید. نخندید، گاهی می‌شود در دهان انسان را شیطان می‌گیرد، نگذارید به وسواس مبتلا بشوید، بعد در نماز بعد درباره‌ی زن و فرزندش وسواس دارد، مواظب باشید سوءظن «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»([10])، زنش از دَرِ خانه رفته بیرون، می‌رود پشت سرش ببیند کجا می‌رود؟ زن پاکِ عفیفه، بعضی‌ها که آن قدر بی‌غیرتند که هر جا می‌خواهد برود برود امّا در جلسات دینی مخصوصاً جلسات تزکیه‌ی نفس نرود، آن‌ها که هیچ. امّا نه. شماها یک وقتی ممکن است همین شیطان می‌آید اتفاقاً می‌بینی زنت یک جایی رفت که بیشتر سوءظن تو را تشدید کرد، هی تشدید می‌کند، تشدید می‌کند، به وسواس می‌افتی کم‌کم بیچاره را متهمش می‌کنی. در آیات قرآن کسانی که زن‌هایشان را، زن‌های پاکشان را متهم می‌کنند با سوء ظن، آیه قرآن است این‌ها «لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»، عذاب دردناکی، کم‌کم به بچه‌ات سوءظن پیدا می‌کنی، این سوءظن‌ها همه‌اش وسواس است، کم‌کم به دینت، آن آخریش را می‌خواهد شیطان، از کجا معلوم، همین دیروز یک کسی می‌گفت به من که نستجیرباللّه شوهرش گفته بود یا زنش گفته بود، جون نقل کردند، گفته بود امام حسن مجتبی برای اینکه پولدار بشود، راحت باشد صلح کرد با معاویه. به اینجا می‌رسد؛ «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَ‌ى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ»([11])، معنای تکذیب به آیات خدا همین است.

 

راه علاج وسواس

راه مبارزه‌ی با وسواس چه هست؟ چون امروز می‌خواستم درباره‌ی همین وسواس صحبت کنم – راه مبارزه با وسواس این است که یک قدری مثل همه باشید.

 

تصور نمایید که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهزندگی می‌کنید

خودت را بردار بگذار در مکّه به جای پیغمبر، نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویم به جای اصحاب پیغمبر، شاید آن‌ها بی‌بند و بار بودند، به جای خود پیغمبر و آن‌جا ده سال زندگی کن نه اینکه بروی آن‌جا، همان‌جا فکر کن من آن‌جا هستم، این‌طوری باید باشد. اگر دیدی یک جایی احتمالاً نجس است، نرو بشوی. آقا! حالا شستن که کاری ندارد! کاری ندارد، ولی پدرت را در می‌آورد. این را بدان.

 

قضیه مرد وسواسی در عصر حضرت علی علیه السلام

یک روایت من یک وقتی دیدم بعد متأسفانه پیدایش نکردم ولی از نظر حکم شرعی همین است که یک وقتی علی بن ابی‌طالب علیه الصلوه و السلامدر زمان حکومتشان یک شخصی آمد خدمت حضرت، گفت: آقا من وارد خانه شدم یک سگ بیرون آمد از خانه، در خانه باز بود سگ رفته بود داخل، بیرون آمد این لب و لوچه سگ ماستی بود، رفتم و ظرف ماست را نگاه کردم دیدم بله! رویش به هم خورده چه کار کنم؟ ببینید این که می‌گوید: چه کار کنم؟ یک احتمال می‌دهد که ماست از جای دیگر بهم خورده این لب سگ هم از جای دیگر ماستی شده، والاّ نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید بگوید چه کار کنم، مسأله‌ای ندارد، حضرت فرمود: اسراف نکن، ماست‌ها را بخور. ان‌شاءالله – به قول ما- ان‌شاءالله پاک است، این باورش نشد، ماست‌ها را رفت ریخت دور. ظرف را هم آب کشید. قصّاب بود. یک روز گوسفند کشته بود، خوب طبعاً خون جهندگی دارد، به بدنش ریخت، دستش خونی بود، چاقوی خونی در دستش بود، ادرارش گرفت. رفت یک خرابه‌ای بود پهلوی منزلش. رفت آن‌جا دستشویی کند، دید آن‌جا یک نفر را تازه کشته‌اند، الان دارد خون از حلقش می‌آید بیرون، یادش رفت که دستشویی دارد دوید بیرون، گرفتند او را، بردند پیش علی بن ابی‌طالب علیه السلام، خوب همه‌ی شواهد می‌گوید: این کشته مربوط به این آقا است با این چاقوی به دست، هیچ ! حضرت به او فرمود: قضیّه ماست درست است یا نه؟ گفت: بله آقا قربانت بشوم. بله، درست است. حضرت فرمود: این او را نکشته آزادش کنید، این طوری است جریان.

 

هر چیزی که ۹۹ احتمال متنجس بودن و یک احتمال پاک بودن دارد پاک است

ما دیده‌ایم و در شماها بخصوص نباید باشد که هر چه را که نود و نه احتمال می‌دهید نجس شده، یک احتمال می‌دهید که پاک است، بگویید پاک است و استفاده از آن بکنید، حالا ولو اسراف نباشد چرا؟

 

با مرض وسواس مبارزه کنید و درمان نمایید

به جهت این‌که، مرضِ وسواس در شما پیدا نشود. ببینید اگر یک سوزنی به پایتان زدند خون آمد با این سوزن هی این را سوراخش را گشاد کردید، گشاد کردید کم‌کم زخم می‌شود، کم‌کم می‌بینی همین مرکز میکروب شد، سوزن اصلاً نزن، اگر هم زدی، زود یک چسبی چیزی بچسبان که دیگر اضافه نشود، تا می‌توانید کاری بکنید که وسواس دور و برتان نیاید، «إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ»([12])، تو بر بندگان من ای شیطان نمی‌‌توانی تسلط پیدا کنی، تو وسواس داری آن وقت می‌گویی من اهل تزکیه‌ی نفس‌ام و مراحلم را هم گذرانده‌ام حالا وسواس دارم؟ وسواس در تمامِ چیزها می‌آید، یک کسی یک وقتی رفته بود پیش طبیب، گفته بود: آقا من سرطان دارم معالجه کن. گفته بود: جایی‌ات درد می‌کند؟ گفته بود: نه! غده‌ای داری؟ نه! لاغر شدی؟ نه! پس از کجا می‌گویی؟ می‌گوید: فکر می‌کنم من [سرطان دارم]! تازه آن‌هایی هم که باصطلاح طبیبند و حاذقند و همه چیز دارند بعد از آزمایش، باصطلاح نمونه‌برداری می‌کنند – بعد از آزمایش – شاید آن هم درست بگویند، شاید دروغ بگویند، آدم در مرض به وسواس افتادم، این هم نباید باشد.سالم هستید. هر وقت مرض‌تان بر سلامتی‌تان غلبه پیدا کرد، آن وقت نوبت معالجه است. خدا حفظ کند این آقایانی که در رادیو و تلویزیون هی علائم امراض مختلف را می‌گویند، آدم وقتی می‌نشیند گوش می‌دهد ها می‌بیند همه‌ی این علائم را که می‌گوید در من هست ولی من این مرض را ندارم، خوب همه‌ی علائم، علائم است. دهانت خشک شد مثلاً فلان مرض را داری، خوب آب بخور دهانت تَر بشود،  این‌هایی که من می‌گویم اساسی است، کارهای اساسی است، شیطان این فرمان شما را گرفته می‌کشاند به طرف درّه، این‌جوری است. این فرمانتان را به دست دشمن ندهید، «انه عدو لی و عدو لکم»، خدا می‌گوید که این دشمن من و دشمن شما است. تو می‌خواهی بیایی به طرف من؟ آمده کنارت نشسته بلکه روی دوشت نشسته و فرمان را هم از دستت گرفته و مستقیم دارد می‌برد تو را در جهنم، خودت می‌دانی، حتی در مرض، در عبادت، در نجاست و طهارت، مبارزه بکنید با وسواس. همین قدر یک کارشناسی باصطلاح تشخیص داد که تو وسواس داری مبارزه باید بکنی. یک نفر آمد پیش من وسواس داشت –شاید در یکی از کتاب‌هایم فکر می‌کنم نوشته باشم – گفتم: از چه وسواس داری؟ گفت: از نجاست و طهارت، گفتم: یک دست لباس نجس باید دائماً بپوشی، اصلاً نجس برای او یعنی جهنّم، چون خود این تلقین مسأله‌ای است،

 

نجاست و طهارت اعتباری است

نجس چیزی نیست اصلاً، نجس اعتباری است که خدای‌تعالی اعتباراً گفته یک چیزی نجس است دوری کنید از آن، اعتباراً گفته که یک چیزی پاک است به طرفش بروید.

 

طهارت و نجاست خون

این خونی که الان در بدن شما هست این خونی که الان هست این خونش الان نجس نیست اگر بیرون آمد نجس است، آن هم نه از راه دهان و امثال این‌ها، شما در دهانتان دندانتان را کشیده‌اید، نجس شده، دهانتان باصطلاح خونی شده یک جوری که به لبتان نخورد – با احتیاط می‌گویم والاّ مسأله شاید غیر از این‌ها باشد، احتیاط چون ان‌شاءالله در صراط مستقیم باید عمل به احتیاط بکنید – همین طور آب دهانتان را انداختید بیرون، از حلق‌تان اخلاط آمد انداختید بیرون دیدید خونی است، دهانتان پاک است، هیچ کس نگفته نجس است، با احتیاط می‌گویم پاک است.

 

طهارت و نجاست سوزنی که در بدن فرو رفته است

یک سوزن در دستتان فرو کردید بیرون آوردید خونی نبود سوزن، حتماً به خون برخورد کرده و خون هم بیرون نیامد مثلاً حالا نهایتش، این سوزن پاک است و امثال این‌ها، حالا نظرات مراجع تقلیدتان را ببینید چه هست و آن‌ها را عمل کنید.

 

قضیه ابن ابی یعفور

ولی آنچه که با استدلال قوی، شما یک گوسفند کشتید آخر یک نفر آمد – ابن ابی‌‌یعفور است – می‌آید خدمت امام صادق صلوات اللّه علیهعرض می‌کند: آقا! این‌قدر من مطیع شما هستم که این انار را اگر نصفش‌ کنید نصفش را بگویید: حلال، نصفش را بگویید: حرام من هم همین را می‌گویم، حضرت گفت: بارک‌اللّه، گفتیم: ما هم همین طوریم، شما گوسفند می‌کشید در بدن گوسفند یک خونی هست، همه‌اش هم وارد قلبش می‌شود -می‌گوییم خون‌ها بر دو قسم است که خون بر دو قسم نیست- وارد قلب می‌شود و بعد در تمام رگ‌ها جریان پیدا می‌کند، گوسفند را می‌کشید، آنچه که بیرون ریخته نجس آنچه که در داخل بدن است پاک. نیست این‌جور؟ اگر این طوری نباشد که جگر را باید آن قدر مالش داد که از بین برد آن را، همه‌اش خون است، ما هم همین طوریم، این از خون،

 

بیشتر خون‌ها پاک است (نجاست بول و غائط و شراب نیز اعتباری است)

بیشتر خون‌ها پاک است، بیشتر خون‌ها پاک است، خون حشرات مطلقا پاک است، حیواناتی که وقتی‌که یک جایی از آن‌ها را می‌برید خون یک دفعه بیرون نمی‌‌‌‌‌‌‌زند – جهنده می‌گویند یا سرشان را می‌برید با فشار خون بیرون نمی‌زند نمی‌‌‌‌‌‌‌پرد این‌ها خونشان پاک است، خونِ داخل در بدن، همین الان پاک است، حالا ببینید این خودش خیلی خون می‌شود فقط یک نوع خون نجس است و آن خون مربوط به حیوانی است – چه انسان باشد چه حیوانات دیگر- که وقتی شما یک چاقو به او می‌زنی خون می‌بینی با فشار می‌آید بیرون، آن‌که بیرون آمده نجس است. فقط همین. آن هم نه آن طور نجسی که بول و غائط و این‌ها نجس است. تا یک درهمش در بدن باشد نماز می‌شود با آن خواند، معلوم است نجاستش باصطلاح ضعیفتر است. اگر خون مشکوکی بود نمی‌‌‌‌‌‌دانید این خون مال حیوان جهنده است یا غیرجهنده، بگو: پاک است، این‌ها را عمل کنید تا به وسواس مبتلا نشوید. امیدوارم ان‌شاءالله خدای تعالی ما را از صراط مستقیم خارج نکند. نجاست بول و غائط و این‌ها هم اعتباری است یعنی اگر شما علم به آن پیدا کردی که نجس است، نجس است. اگر علم پیدا نکردی، پاک است. یعنی با علم تو بول، بول است فرقی نمی‌‌کند، شما یک شیشه شراب اینجا هست خیال می‌کنی آب است می‌خوری، مستت هم می‌کند، حتماً هم شراب است، امّا کار حرامی انجام ندادی، اعتباری است این‌ها. این‌ها را خدای‌تعالی اعتبار کرده، یک واقعیتی نیست که در مقابل پروردگار قرار گرفته باشد خدا می‌‌گوید: پاک است، تو بگو: نه نجس است، این بول است چطور می‌شود که نجس نباشد؟! نه، خدای‌تعالی اینجا را گفته پاک است اینجا را گفته نجس، خون‌های داخل بدن حیوان، پاک. خون‌هایی که خارج می‌ریزد نجس، خون حیوان مثل مار و امثال این‌ها که خون جهنده ندارند همان رنگ و همان گلبول‌های سفید و قرمز همه را دارند امّا پاکند. خونی که در روز عاشورا از زیر هر سنگی که بلند می‌کردند، می‌دیدند خون دارد می‌آید. حالا چه علامتی بود بحثی دارد این‌ها بماند- این خون نجس است یا پاک؟ پاک ! که از بهترین خون‌ها است، متبرّک است، خونی که از درخت‌ها می آید، یک درختی هست می‌گویند: در زرآباد روز عاشورا یک شاخه‌اش می‌شکند و خون می‌آید، فیلم هم گرفته بودند. من برگ‌هایش را دیده‌ام. خودم نرفته‌ام ببینم، اطراف قزوین این خون حالا اگر حتّی گلبول سفید و قرمز هم داشته باشد و خون واقعی هم باشد پاک است، دیگر حالا بعضی‌ها که مورد اختلاف است من نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویم. خون تخم‌مرغ چطور؟ این‌ها دیگر اختلافی است.

 

کوشش کنید افراط و تفریط پیدا نکنید

کوشش بکنید ان‌شاءالله خودتان را با این مسائل آشنا کنید، افراط، تفریط نداشته باشید وقتی که درباره‌ی مثلاً خون یا بول، امثال این‌ها افراط و تفریط داشتید، آن وقت می‌بینید در دین‌تان هم افراط و تفریط پیدا می‌شود نمی‌توانیم کنترلش کنیم خودتان را نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانید کنترل کنید، وقتی که پشت فرمان ماشین نشسته‌اید، یک دفعه فرمان را عقب و جلویش کردید بعد کنترلش مشکل می‌شود تا کنترلش کنید باز بیندازید آن را در جاده اگر سقوط نکرده باشید می‌بینید به زحمت افتادید، مستقیم حرکت کنید، راه راست، صراط مستقیم، «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ»،چون این‌هایی که انحراف پیدا می‌کنند چه طرف راست حرکت کنند طرف راستی‌هایشان باصطلاح ضالین هستند و طرف چپی‌هایشان مغضوبند، «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ».

 

۷- مناسبت‌های ماه صفر (ماهی که فرح و حزن دارد)

خوب ماه صفر است. در این ماه هم اتفاقات خوبی افتاده هم اتفاقات مصیبت‌باری افتاده، در روز اوّل این ماه زید بن علی بن الحسین را که حضرت رضا صلوات اللّه علیهخیلی تعریفش را کردند، حلیف القرآن بود، بسیار بزرگوار بود، آن قدر عظمت داشت که بعضی‌ ایشان را بر امام باقر ترجیح دادند، که زیدیه، چهار امامی هستند و حال اینکه خود حضرت زید این‌طور نبود و هیچ وقت ادّعای امامت نکرد، روز اوّل این ماه صفر ایشان را شهید کردند، بدنش را به دار آویختند، مدت‌ها روی دار، بدن صحیح و سالم، بعد از طرف حکومت دستور دادند که دار را با بدن ایشان آتش بزنند و خاکسترش را بر باد بدهند، خیلی مصیبت بود برای شیعه. در روز پنجم این ماه بنا به قولی تولد امام باقر و در روز هفتم این ماه که گذشت تولد حضرت موسی بن جعفر علیه الصلوه و السلامبود. البته در روز هفتم صفر شهادت حضرت مجتبی را هم نوشته‌اند ولی چون دو تا قول دارد شهادت حضرت مجتبی، در روز بیست و هشتم ماه صفر عزاداری می‌کنند و بیشتر هم به آن معتقدند ولی تولد حضرت موسی بن جعفر فقط یک قول هست و آن روز هفتم ماه صفر است. روز اربعین هم هست در این ماه. و شهادت حضرت رسول اکرم و علی بن موسی الرضا و امام مجتبی هم هست، می‌بینید یک ماهی هست که هم شادی در آن دارد هم حزن دارد. امیدواریم جزء آن‌هایی باشیم که: «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»([13])،در خوشحالی‌شان خوشحال باشیم در حزنشان محزون باشیم.

 

۸- ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام

و از مسائلی که شاید حزن انسان را زیاد کند این ایّام ایامی است تا لااقل اربعین اهلبیت عصمت و طهارت را یک راهی بسیار طولانی از کربلا به کوفه و از کوفه به شام که طبعاً در راه شهرهای زیادی مثل حلب و شهرهای مختلف مثل حُمْصْ و این‌هابوده، این‌ها را سیر دادند، خیلی مصیبت زیاد است، آدم فکر می‌کند من یک دفعه روی این جریانی که همه‌تان خیلی به سادگی برخورد می‌کنید من نشستم فکر کردم نزدیک بود واقعاً قالب تهی کنم، که سر مقدس سیدالشهداء را چطور روی نیزه قرار دادند، یعنی چه؟ آخر شما تصوّرش را اصلاً من که نمی‌‌‌‌‌توانم تصور بکنم که چه طور نیزه را چه کردند؟ اصلاً، عجیب است. تا چه برسد به اینکه حدود چهل روز یا بیشتر بعضی می‌گویند: اربعین دوّم بوده که اهل‌بیت کربلا آمدند و برگشتند، یعنی سال بعد بوده، این‌ها یک مسائلی است یا بیاورند در مقابل یزید بگذارند. سر، آیه قرآن بخواند، یزید بن معاویه لعنه اللّه علیهمست شراب باشد و انکار دین مقدّس اسلام و انکار رسالت را بکند. خدایا! به آبروی امام زمان دست ما را بگیر از این لغزش‌ها، از این انحرافات، از این کفرها، از این ناسپاسی‌ها ما را نجات مرحمت بفرما.

 

۹- دعای ختم مجلس

نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یا اللّه و یااللّه و یا اللّه و یا اللّه یا اللّه یا اللّه

خدایا! فرج امام زمان ما را برسان.

ما را از بهترین یاران و اصحابش قرار بده.

قلب مقدسش را از ما راضی بفرما.

ایمانِ ما را کامل بفرما.

ما را در صراط مستقیم دینت قرارمان بده.

از هر انحرافی، وسواسی خدایا! ما را حفظ بفرما.

پروردگارا! به آبروی امام عصر قسمت می‌دهیم گرفتاری‌های مسلمین برطرف بفرما.

امراض روحی‌مان برطرف بفرما.

مریض‌های بدنی اسلام مرضشان را رفع بفرما.

مریض‌های منظور، الساعه! لباس عافیت بپوشان.

امواتمان، شهدایمان غریق رحمت بفرما.

عاقبتمان ختم بخیر بفرما.

و عجل فی فرج مولانا.



[۱]– بقره/ ۴۷

[۲]– سجده/ ۱۸، کافی: ۲/ ۳۱، مصباح کفعمی: ۵۵۹

[۳]– بقره/۲۶۸

[۴]– مزمل/۱۰

[۵]– بحار: ۸۷/ ۶۱، مصباح کفعمی: ۵۵۹، مفاتیح الجنان، ص: ۴۸

[۶]– بقره/۳۹

[۷]– اعراف/۱۷۹

[۸]– شمس/۸

[۹]توبه/۲۸

[۱۰]– حجرات/۱۲

[۱۱]– روم/۱۰

[۱۲]– حجر/۴۲

[۱۳]– وسائل‏الشیعه: ۱۴/ ۵۰۷، بحار: ۱۰/ و ۴۴/ ۲۸۷

 

 

لینک ویدیو در آپارات: کلیک کنید

 

 

جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *