۱۱ ذی الحجه ۱۴۲۳ قمری – تقوا

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله والصلاة و السلام علي رسول الله و آله اجمعين لاسيما علي بقية الله في العالمين روحي وارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا‌‌‌ء و اللعنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

درباره‌ي متقين شبهاي قبل و مرحله تقوي و اينكه حالات متقين را كه انسان مطالعه مي‌‌كند مي‌‌فهمد كه راه و روش چيست؟ يك جمله‌اي را من قبل از اين عرايض عرض كنم كه خواندن حالات اولياء خدا علاوه‌ي بر آنكه انسان را به راه حق هدايت مي‌‌‌‌‌‌كند انسان مي‌‌‌‌‌‌فهمد كه آنچه را كه ائمه‌ي اطهار دوست دارند چيست؟ اگر يك افرادي يك كاري كردند به يك نتيجه‌اي رسيدند تجربه است و ما هم اگر آن كار را بكنيم به همان نتيجه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسيم لذا خيلي اهميّت دارد خواندن و شنيدن و مطالعه كردن حالات اولياء خدا ما در همين كتاب پرواز روح شايد متجاوز از هزار نفر افرادي را كه كاملاً منحرف بودند و با خواندن شرح يك ولي‌ّ خدا از انحراف نجات پيدا كردند. و افرادي هم كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهند سدّ عن سبيل‌اللّه بكنند گاهي انسان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بيند كه تنها حسادت و تنها حرف زدن نيست، گاهي يك فردي كه مثلاً 46 سال قبل فوت كرده و الان هم خوب باشد و بد باشد هيچ ضرر و نفعي براي زنده‌ها ندارد ما كه معتقد به عالم آخرت زياد نيستيم همين دنيا را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسيم در اين دنيا هم كه او فوت كرده و ضرري بهشون ندارد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نشينند انتقاد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند بد به او مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند، چرا؟ اگر فكر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد يا اينها افراد نادانِ جاهلي هستند و يا اينكه واقعاً مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهند راه خدا را ببندند كه خداي تعالي مي‌‌‌فرمايد:

انّ الَّذينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ اعراف، 45، مكرر هم هست در قرآن كساني كه سدّ عن سبيل‌اللّه مي‌‌كنند عذاب چطور؟ جهنم چطور؟ چون افراد معصيتكار يك عده هستند كه خودشان نشستند توي يك خانه‌اي دارند گناه مي‌‌‌‌‌‌‌كنند و لذت مي‌‌‌‌‌‌‌برند و خوشند و به كسي هم كاري ندارند، اينها را خدا زود ممكن است بيامرزد. امّا اگر انسان سبب شد كه افرادي را از راه خدا منحرف كرد، الان نتيجه اينكه آن شخص بگويد كه حاج ملاآقاجان يك حقّه‌باز بوده «نستجيرباللّه» يا مثلاً يك لاتي بوده و يا امثال اينها اين نتيجه‌اش چي مثلاً؟ انسان يك بررسي بكند نتيجه‌اش اين است كه خوب طبعاً كتاب پرواز روح را نمي‌خوانند همين؟ نه!

آن افرادي هستند كه وقتي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانند، من فردي را، نه فرد، عرض كردم هزار نفر كه اين حداقل بود كه گفتم ولي نمونه‌اش كه تمام گناهان را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرده حتي من را برد توي خانه‌اش نشان داد اين گناهان من بوده و با خواندن اين كتاب تمام اينها را كنار گذاشته، با خواندن حالات متقين متقي شده خوب اين آدمي كه اين حرفها را مي‌‌‌‌‌‌‌‌زند،  افرادي كه اين حرفها را مي‌‌‌‌‌‌زنند جز اين نظري نمي‌توانند داشته باشند مگر عقل نداشته باشند، ديوانه باشد، نظري جز اين نمي‌توانند داشته باشند كه اين آدم كه صد درصد معصيت‌كار است همينطور به معصيتش ادامه بدهد. چرا علي‌بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام فرمودند، چرا مرحوم سيد رضي رحمةاللّه عليه اين خطبه را بيان كرده علي عليه‌السلام و او هم نقل كرده به ما چه؟ متقون اينطورند، اينطورند، خوب ما چه كار كنيم كه حالا آنها آنطورند؟

جوابش اينكه شما هم تحت تأثير واقع شويد، تحت تأثير انسان واقع بشود و همانطوري مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود كه آنها هستند. مثلاً در همين نجا به اين مطلب رسيديم كه حالات متقين را خداي تعالي آنچنان آنها را جذب كرده كه در شب قرآن مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوانند به آيات عذاب كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسند مثل اينكه جهنم را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌بينند و در گوششان صداي زفير و شهيق جهنم صدا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند و اصحاب بهشت را، بهشتي‌ها را مي‌‌‌‌‌‌‌بينند كه اينها متنعمون هستند، شب تا صبح متقين اينطوري هستند با خدا انس دارند به روز قيامت فكر مي‌‌‌كنند، به بهشت فكر مي‌‌‌كنند، به جهنم فكر مي‌‌‌كنند، خوب شما هم همينطور باشيد.

با شمائي كه سر شب شام كه مي‌‌خوري چشمهايت مي‌‌رود روي هم و بعد از اذان صبح بيداري مي‌‌شوي خيلي فرقش است، آنها فرق دارند با شما اين نتيجه اين نقل حالات متقين است.

علي عليه الصلوة و السلام بعد مي‌‌فرمايد وَ اَمَا النهار، روز چه جوري هستند متقين؟ فَحُلَماء علماء ابرار اَتقياء، كار روزشان اين است كه حليم‌اند، حلما‌ء هستند، حلم مي‌‌‌‌‌كنند ناگواري‌هايي را كه مشاهده مي‌‌‌‌‌كنند، علماء هستند علمشان را، از علمشان استفاده مردم مي‌‌كنند يك عالم وقتي كه توي مردم راه مي‌‌رود از حركاتش مردم راهنمايي مي‌‌شوند، از گفتارش راهنمايي مي‌‌شوند، از حتي وقار و سكوتش مردم راهنمايي مي‌‌شوند، علماء هستند.

ابرار هستند، نيك‌اند، خوبند، تا مي‌‌خواهند از شما بپرسند آقا يك آدم خوب چه جوري است، فلاني، فلان فرد متقي اين آدم خوبي است، خوب شما ببين تو هم مثل او هستي خوبي، مثل او هستي نه.

ابرار، اتقياء مواظبند يك گناه نكنند، خدا رحمت كند يكي از دوستان ما در مشهد اين همينجور كه راه مي‌‌رفت قبل از انقلاب بود زنهاي بي‌حجاب بودند عجيب بود، مثل اينكه تا چشمش به يك زن بي‌حجاب مي‌افتاد مثل فنر گردنش مي‌‌پيچيد به آن طرفي كه آن زن نباشد و نبيند يك حالاتي اتقياء دارند كه تقوايشان از وجودشان پيداست، از حركاتشان پيداست، اتقياء قد بَراهُمُ الخوف بَرْيَ القِداحْ آنچنان اينها از ترس خدا رياضت مي‌‌كشند كه لاغر شده‌اند ينظر اليهم الناظر فيحسبهم مرضي، وقتي كه يك نگاه كننده‌ايي به اينها نگاه مي‌‌كنند گمان مي‌‌كند كه اينها مريضند و ما بالقومِ مِن مرض، مرضي ندارند ولي از خوف خدا آب شده‌اند و يقول لقد خولطوا و لَقَدَ خالَطَهمُ أمر عظيم، بعضي‌ها مي‌‌گويند اينها ديوانه‌اند، اينها حواسشان پرت است ولي يك امر عظيمي اينها را گيجشان كرده، اينجور ناراحتشان دارد، لا يرضون من اعمالهم القليل، اينها از عمل كم‌شان راضي نيستند، نه اينكه حالا از دعا خواندنشان، نماز خواندنشان، اصلاً از اعمال خوب كمي كه خيال مي‌‌كنند دارند اينها راضي نمي‌شوند، آقا تو خيلي داري خدمت مي‌‌كني، كاري نكرديم ما. مي‌‌گويد تو خيلي كار كردي نه از نظر شما كار زيادي است تو خودت را خسته مي‌‌كند، نه در مقابل خاندان عصمت عليهم الصلوة و السلام، پيغمبراكرم كه شب و روز مشغول بندگي بود، اعمال خوب انجام مي‌‌داد تا جائي خداي تعالي خطاب به او فرمود: طه (1) مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى طه/1-2، خودت را به مشقت انداختي، قرآن بر تو نازل نشده كه تا اين حد خودت را به مشقت بيندازي، و لا يستكثرون الكثير، كارهاي زيادشان را كثير و زياد نمي‌شمارند، هيچوقت عُجب آنها را نمي‌گيرد، هيچ وقت نمي‌گويند ما كاري كرديم همه‌اش توفيق الهي بوده اگر كاري هم كردند همه‌اش لطف الهي بوده تو چكاره‌اي؟ فهم لانفسهم متهمون، اينها هميشه خودشان را متهم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند، متهم به اينكه خدمتي در راه خدا نكردند و من اعمالهم مشفقون، و نسبت به اعمالشان خيلي علاقه دارند، اظهار علاقه نشان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند، كارهاي خوبشان را خوب انجام مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند و اذا زكّي احدهم منهم خاف ممّا يقال له، كه اگر تزكيه‌ي نفس كرده باشند مي‌‌‌‌‌‌ترسد كه مردم بنشييند زياد تعريفش را بكنند، تمجيدش را بكنند و وقتي كه تعريف و تمجيدش را كردند فيقول انا اعلم بنفسي من غيري، من خودم مي‌‌‌‌‌‌دانم كه چي هستم؟ شماها نمي‌دانيد من چه هستم و ربّي اعلم بي مني بنفسي، باز خدا بهتر از من باز مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داند كه من چي هستم، اللّهم لا تواخذني مما يقولون، خدايا مرا مواخذه نكن از آنچه كه اينها مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند، مردم تعريفت را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، بله تو هم باورت آمده از تو بهتر كسي نيست، تو هم از اولياء خدا هستي شما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوئيد بله ما هم از اولياء خدا هستيم، بله بهتر از ما كي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند باشد، اينجوري نبايد انسان خودش را تصور كند، بايد بگويد اللّهم لا تواخذني مما يقولون، خدايا من تقصير ندارم، من كاري نكردم كه مردم خوب مرا  بدانند، خودشان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند به خاطر آنچه كه اينها مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند مرا مواخذه نكن، و اجعلني افضل مما يظنون، خدايا مرا بهتر از آنچه كه اينها گمان مي‌‌‌‌‌‌‌‌كنند قرارم بده، و اغفرلي ما لا يعلمون،خدايا از آنچه كه اينها نمي‌دانند كه من كيم در آن دعاي بعد از زيارت حضرت رضا عليه الصلوة و السلام عرض مي‌‌‌‌‌‌كنيم كه خدايا لو أعلمت الارض بذنوبي لساحت بي، اگر زمين بداند كه من كيم، من را به خودش فرو مي‌‌‌‌برد، او الجبال لهدّتني، كوهها اگر بدانند مرا از بين مي‌‌برند، او السموات فختطفتني، اگر آسمانها بدانند به سر من فرو مي‌‌آيند و مرا فرو مي‌‌برند اينجوري بايد انسان باشد، مغرور نشود، دو تا خدمت شما عرض نماز شب خواندي دو تا كار خوب كردي حالا خيال كردي طاووس عليين شدي و اغفرلي ما لا يعلمون،خدايا من را بيامرز از آنچه كه آنها نمي‌دانند، خيلي مهم است اين مسائل، اين حالات براي انسان لازم است كه انسان در خودش ايجاد كند واقعاً بگويد اللّهم لا تواخذني بما يقولون و اجعلني افضل ممّا يظنون، اين سه جمله را اگر يك وقت تعريفتان را كردند بگويند هيچ اشكالي ندارد اقلاً آهسته توي دلتان بگوئيد خدايا لا تواخذني بما يقولون و اجعلني افضل مما يظنون و اغفرلي ما لا يعلمون، از اينجا شروع مي‌‌كند حضرت علائم اهل تقوا را بيان مي‌‌كند.

فمن علامة احدهم انك تري له قوة في دين، در دينش خيلي قوي است و حزماً في لي، با كمال ملايمت همه چيزها را، در مقابل همه چيزها بردبار و ايمانا في يقيني، در ايمانش يك آرامشي دارد در آنچه كه به آن معتقد است، آرامش دارد و حرصاً في علم، خيلي حريص است كه دانشمند بشود، عالم بشود و علماً في حلم، علم كه درش حلم است اينها دارا هستند، علم بايد باهاش حلم باشد، انسان اگر عالم نباشد حلم زياد نمي‌تواند بكند، معنا ندارد اصلاً، امّا خيلي چيزها را مي‌‌داند، يك جاهلي هم ‌‌آمده وسط ميان‌دار شده اينجا انسان بايد حلم كند، حليم باشد مثلاً در يك جايي گاهي پيش مي‌‌آيد شايد براي شما هنوز خيلي پيش نيامده باشد شما حقايق را مي‌‌دانيد، مسائل را مي‌‌دانيد همه خصوصيات را مي‌‌دانيد خدمت شما عرض شود يك جاهلي آمده دارد سخنراني مي‌‌كند همه مسائل و واقعيّتات را برده زير سؤال و شما اينجا نمي‌توانيد با او مبارزه بكنيد، حلم مي‌‌كنيد ما يك وقتي در يك جلسه‌اي شب نيمه ماه رمضان بود شب تولد حضرت مجتبي يك از اين بچه مدرسه‌ايي‌ها به من گفت من درباره حضرت مجتبي يك مقاله‌ايي نوشتم شما اجازه مي‌‌دهيد من بخوانم؟ ما هم فكر نمي‌كرديم اين توهين مي‌‌‌‌خواهد بكند به امام مجتبي، و واقعاً توهين كرد ولي آدم شب نيمه‌ي ماه رمضان، شب تولد يك جوان مسلمان بگويد من مقاله‌ بخوانم براي حضرت مجتبي، خوب انسان مي‌‌گويد كه بخوان، خواند، جسارت كرد، اينجوري از اينجا شروع كرده بود كه پيغمبراكرم با «لا» كلامش را شروع كرد علي ابن ابي‌طالب با «لا» ولي امام مجتبي با بله، اين كلام را از يكي از اين دكترهاي بي‌سواد نقل كرد بعد هم خودش شروع كرد كه ايشان با مماشات و با موافقت با ظالم و از اين حرفها راجع به صلح حضرت.

 يكي دوستي داشتيم از روحانيون از علماء ديدم واقعاً بدنش دارد مي‌‌لرزد هي مي‌‌خواهد پا شود يك چيزي صحبت كند اگر او پا مي‌‌شد و حلم نمي‌كرد او يا ما، واقعاً شايد دعوا مي‌‌شد بعدها فهميديم از طرف ساواك ايشان مأموريت داشته كه مجلس را بهم بزند من به اين اشاره كردم هيچي نگو بگذار حرفش را تمام كند، تمام كرد بعد من درباره‌ي صلح حضرت مجتبي صحبت كردم كه الحمداللّه نگذاشتيم مجلس تشنجي پيدا كند چون چند نفري هم همراه او بودند. انسان عالم است خوب ما مي‌‌دانيم امام مجتبي عليه الصلاة و السلام چه فضيلتي دارد، چه عظمتي دارد، باور كنيد و باور هم مي‌‌كنيد  اگر توضيح داده بشود صلح امام مجتبي از شهادت سيّدالشهداء بالاتر باشد يعني اگر آن نبود اين نبود اگر اين صلح نبود آن فايده‌ايي كه از شهادت حضرت سيدالشهداء دنيا دارد مي‌‌برد آن نبود حالا بحثش مفصل است. بايد انسان حلم داشته باشد در عين اينكه علم دارد يعني در علمش حلم باشد، يا در حلمش علم باشد البته در علمش حلم باشد و قصداً في غنا اينها از خصوصيتشان اينست كه وقتي ثروتمندند ميانه‌رو هستند بعضي افراد را آدم مي‌‌بيند وقتي بي‌پول‌ هم مي‌‌شوند مي‌‌شود انسان مي‌‌فهميد كه اين بي‌پول است امروز، وقتي هم پولدار مي‌‌شوند باز مي‌‌فهمند كه اين پولدار است يك راه و روش وسطي ندارد كه هميشه يك جور باشد و خشوعاً في عبادة، يك قلب خاشعي دارد وقتي كه عبادت مي‌‌كند، بعضي‌ها خوب وقتي عبادت مي‌‌كنند يك حالت عُجبي پيدا مي‌‌كنند كه در مقابل پروردگار، در مقابل مردم آن خشوع را ندارند. من اين جريان را زياد گفتم يك وقتي در بالاي سر حضرت معصومه رفته بوديم قبل از اذان نماز مي‌‌خوانديم يك آقايي هم پهلوي من نشسته بود گريه مي‌‌كرد، روي مفاتيحش پر اشك شده بود، خيلي واقعاً حال خوشي داشت، منهم خوشم آمده بود ازش، اذان گفتند. من سجّاده‌ام را مي‌‌خواستم جمع كنم بروم پشت سر يكي از علماء كه از مراجع بود نماز بخوانيم. به من گفت كجا مي‌‌روي؟ گفتم اينجا چون جماعت نمي‌شود مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روم آنجا به جماعت. گفت: نروي پشت سر اين گردن كلفت نماز بخواني همين جور! گفتم: چه طور؟ گفت: ببيني اين تا حالا خوابيده ما كه از دو ساعت به اذان صبح مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آييم مشغول عبادتيم، ما برويم پشت سر اين نماز بخوانيم؟ حالا آن موقع سنم كم بود كه من هفده ساله بودم، آمدم قم گفتم: آقا چرا غيبت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كني؟ گردن كلفت اين حرفها چيست؟ گفت: بله ما برويم پشت سر ايشان نماز بخوانيم، چشمهايش را نگاه كن پف كرده، هر چي ما مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيم فرار كنيم از غيبت كردنش هي ما را گرفته، گفت: ببين تقوا اين است روي مفاتيحش را نشان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داد، اشكش ريخته بود و تقوا اينست. ما برويم پشت سر اين آقا؟ گفتم: حالا شايد اينجوري كه مستحب است، ما بر خلاف استحباب عمل كرديم آمديم توي جمعيّت نماز شب خوانديم آن جوري كه مستحب است ايشان نماز شبش را توي خانه خوانده حالا آمده اينجا. گفت: نه اينها مفت‌خورند، ديگر شروع شد، ما اوقاتمان تلخ شد و پا شديم اينجا به اين نكته رسيدم: نكته‌ايي كه اينجا خشوعاً في عبادته، در عبادت انسان خاشع باشد، خاشع نه اشك بريزد چون هر چه او اشك بريزد با دو تا پياز خُرد كردن مي‌شوداشك ريخت، اشك تنها مسئله‌اي نيست، بعضي‌ها هستند همينجور مفت گريه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنند، بعضي‌ها هستند هر چه حزن‌شان زياد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود اشكشان نمي‌آيد، اشك آمدن يك چيز خيلي ساده‌ايي، همچين مهمي نيست.

عرض كردم با پياز خرد كردن اشك انسان در مي‌‌آيد اينكه ارزش دارد آن كه دل انسان در مقابل مصائب خاندان عصمت محزون بشود، دل انسان خوشحال بشود با مناجات با پروردگار، در اثر خشوع، در عبادت انسان دلش خاشع بشود، نه اشكش جاري بشود و وقتي كه يك هدايتي بهش مي‌‌رسد يك نشاطي پيدا مي‌‌كند و نشاطاً في هدي، يك نشاط فوق‌العاده‌اي رفتي توي يك جلسه‌اي نشستي يك چيزي بلد نبودي براي پيشرفتت به آن چيز رسيدي و بلد شدي نشاط پيدا مي‌‌كني، به‌به چقدر خوب شد ما مثلاً در اين جلسه نشستيم و اين سخنان را از مثلاً جناب آقاي موسوي امروز استفاده كرديم ها! استفاده كرديم چقدر خوب است. نشاط انسان پيدا مي‌‌كند. نشاط انسان پيدا مي‌‌كند در وقتي كه هدايت مي‌‌شود راهنمايي مي‌‌شود. انسان گاهي ممكن است بعضي از چيزها را، بعضي از گمراهي‌ها را خودش متوجه نباشد، دارد كار مي‌‌كند يك كسي مي‌‌رسد دستش را مي‌‌گيرد از انحراف نجاتش مي‌‌دهد از افتادن توي دره نجاتش مي‌‌دهد اين نشاط پيدا مي‌‌كند. اميدواريم خداي تعالي ما را از آن متقيني قرار بدهد كه اين صفات درباره‌ي آنها هست و ما را از بندگان خوبش قرار بدهد كه بتوانيم آن جوري كه امام زمانمان دوست دارد باشيم.

خدايا به آبروي ولي‌عصر فرج امام زمان ما را برسان و همه ما را از هدايتي كه خودت ما را مي‌‌كني داراي نشاط قرار بده. و صلي اللّه علي سيّدنا محمّد و آله اجمعين.

جهت دانلود و یا پخش آنلاین کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *