۱۰ محرم ۱۴۲۶ قمری – ۱ اسفند ۱۳۸۳ شمسی – شب عاشورا

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمدللّه والصلوة و السلام علي رسول‌اللّه و علي آله آل اللّه لاسيما علي بقيةاللّه روحي و الارواح لتراب مقدمه الفداء و العنة الدائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم، وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتاًبَلْ أَحْيَاءٌعِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ. (آل عمران / 170).

همه‌ي حقايق را پروردگار متعال در قرآن بيان فرموده و مطلبي نيست بخصوص در اعتقادات كه در قرآن وجود نداشته باشد. يكي از مطالب مهمي كه بايد همه‌ي ما معتقد باشيم اين است كه خداي تعالي ما را براي اين دنيا خلق نفرموده. اين دنيا در يك بُعد همانطوري كه فرمودند دانشگاه، حوزه و بالأخره محل درس و يك در بُعد ديگر ما درسهايمان را در عالم ارواح گرفته‌ايم و سالها درباره‌ي آن‌چه ياد گرفته‌ايم پابند بوده‌ايم و براي اين‌كه هميشه موادّ امتحاني بايد مخفي باشد و از فكر شخص محصّل استفاده بشود و بايد يك امتحاني گذاشته شود و قبل از امتحان يك فاصله‌اي با درسي كه خوانده است پيدا بشود تا امتحان تحقّق پيدا كند. اگر يك درسي را همين الان به شما دادند و همين الان هم امتحان بخواهند از شما بگيرند اين امتحان نيست. دنيا در اين بُعدي كه من مي‌‌خواهم عرض كنم دار امتحان است، محل امتحان مطالبي كه براي زندگي ابدي ما نه إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ (محمد صلي اللّه عليه و آله / 30) ارزشي ندارد كه ما در اين دنيا به فكر زندگي باشيم. زندگي اگر ان‌شاءاللّه معنايش را بفهميم يك مختصر در زمان ظهور خواهد بود در اين دنيا و بقيّه‌اش در عالم آخرت است. هر كس معتقد نباشد كه آخرتي هست كافر است. دهها و بلكه مي‌‌شود گفت صدها آيه قرآن و روايات به آخرت، به زندگي بعد از اين دنيا اشاره كرده‌اند و همه‌ي آن‌ها به ما مي‌‌فهماند كه ابدي است آن زندگي. اگر دو هزار سال طبق روايات تعليم دادن زندگي براي ما طول كشيده و هزارها سال آن تعليمات تجربه شده يك جلسه امتحان بسيار كوتاهي در اين دنيا براي ما گذاشتهاند. لذا اميرالمؤمنين مي‌‌فرمايد: نگوييد كه خدايا ما را امتحان نكن. بلكه بگوييد كه خدايا ما را از مضلات فتن حفظ كن. مضلات فتن، امتحان فتنه است. فتنه يعني آزمايش. آزمايش با دردسر، آزمايشي كه اگر همه چيزش روشن بود و معلّم كمك كرد و، بلكه به جاي شاگرد او امتحان داد اين‌كه امتحان نشد كه. هر چه قوي‌تر است. هر كه در عالم ارواح و عالم ذر بهتر درس خوانده در اين دنيا امتحانش سنگين‌تر است. بچّه‌ي كلاس اول يك امتحان دارد و يك نحوه امتحان بسيار آسان، ولي يك جواني كه در حوزه يا دانشگاه درس خوانده و فارغ‌تحصيل شده او يك امتحان قوي‌تري دارد. يك امتحان بسيار سختي از نظر كلّي دارد. ما يعني اين جمعيتي كه الان صداي من را مي‌‌شنوند ما به سايرين كاري نداريم. سايرين شايد به آن‌ها گفته نشده كه براي چه به دنيا آمده‌ايد و براي چه در اين دنيا هستيم و كجا خواهيم رفت؟ از اعمالشان استفاده مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود كه اين اعتقاداتشان در اين ارتباطات درست نيست. ولي شماها اكثرتان اين‌ها را به شما گفته‌اند، در آيات قرآن، در ترجمه‌ي قرآن در برداشت‌هايي كه الان خود شماها مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نويسيد و مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرستيد. در ذاتتان، در فطرتتان به هر نحوه‌اي كه بوده اين اعتقاد است كه ما در اين دنيا و براي اين دنيا ساخته نشدهايم. براي زندگي ابدي ساخته شدهايم. اين چند روز دنيا با اين رنج و زحمت، من گاهي گفته‌ام كه خيلي زندگي دنيايي حيوانات با خوشبختي بيشتري از زندگي انسانها دارد. زندگي آن‌ها خيلي ساده انجام مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، بدون درد، بدون مرضهاي مختلفي كه امروز به سر بشر ريخته. بسيار با فهم، با شعور، بهتر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانند غذاهاي خود را تهيّه كنند. زندگي كنند. ولي ما از لحظه‌اي كه بچّه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهد متولّد بشود. از آن لحظه‌اي كه هنوز در رحم مادر است. كه خدا هم در قرآن مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمايد كه خداي تعالي انسان را خلق كرد وقتي كه مادر او را حمل مي‌‌‌‌‌‌‌‌كرد حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاًوَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً (احقاف / 16) با كراهت، كراهت يعني با ناراحتي اين بچّه را متحمّل شد و وقتي هم كه وضع حمل كرد با ناراحتي. بيمارستان چطور، قابله چطور، مسائل مُلكي‌اش بسيار سخت‌تر از همه‌ي حيوانات است. حالا يك معناي تفسيري و تأويلي دارد كه شايد موفق شوم امشب عرض كنم. ولي معناي ظاهر آيه اين است كه انسان وقتي خواست متولّد بشود همه‌ي ناراحتي‌ها را داشت. از ضعف، از فشارهاي مختلف، اگر به بچّه‌ي انسان وقت تولّد يكي دو روز نرسند، مي‌‌ميرد. بدن انسان وقتي كه روح از آن خارج مي‌‌شود آن قدر بي‌ارزش مي‌‌شود كه فرزندان از او فرار مي‌‌كنند، مي‌‌ترسند مكرّر ديده شده كه اگر سر شب پدر از دنيا برود بچّه‌ها مي‌‌خواهند اين جنازه را ببرند توي مسجد بگذارند كه جلوي چشمشان نباشد. امّا يك گوسفندي را اگر بكُشند و لاشه‌اش را در يخچال بگذارند هيچكدامتان نمي‌ترسيد. اين را خدا قرار داده براي اين‌كه به شماها و من و همه بفهماند كه انسان با روحش انسان است نه با بدنش، انسان وقتي انسان است كه از تعليماتي كه در عالم ارواح به او دادهاند استفاده كند آن ها را به كار ببندد در مقابل آنها متعهد باشد عالم ذر كه شايد هزارها سال طول كشيده و براي آيندگان بيشتر طول ميكشد تمامش براي ميثاق است عالم ميثاق اسم دوم عالم ذر است عالم تعهد است اين كه ميبينيد هر سال و يا طبق دستور هر روز بايد با امام زمانتان متعهد بشويد و تعهّد كنيد به خاطر اين است كه دائماً بايد ما با اين تعهّد، با اين سرمشق تعهّد، زندگي بايد بكنيم. شما در نمازِ هر روزتان كه پنج دفعه خوانده مي‌شود و ده مرتبه لااقل در نماز واجبتان بايد اين جمله را بگوييد، تعهّد است. اياك نعبد و ايّاك نستعين، اگر خدا مي‌‌گويد به ما كه اياك نعبد و ايّاك نستعين بايد اين تعهّد را از كلام خدا استفاده كنيم. اگر ما مي‌‌گوييم اياك نعبد و ايّاك نستعين تعهّدي است كه ما با خدا مي‌‌بنديم. اگر در نماز حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه چه در مسجد جمكران و چه در غير مسجد جمكران صد مرتبه مي‌‌گوييم اياك نعبد و ايّاك نستعين اين تعهّد در يك ربع ساعت كه نماز مي‌‌خوانيم صد مرتبه تعهّد مي‌‌دهيم. فكر نكنيد تعهّد يعني چه؟ انسان است و تعهدش. بزرگترين نشانه‌ي انسانيّت انسان تعهّدش است. شما ببينيد در قرآن مجيد، مكرر در مكرر خدا وقتي كه مؤمنين را ياد مي‌‌‌‌كند درباره‌ي تعهّد آن‌ها سخن مي‌‌‌گويد. آدم بي‌تعهّد، چه نسبت به مردم بي‌تعهّد باشد چه نسبت به خدا، يك شاهي ارزش ندارد و علاوه شايد از حيوانات هم پست‌تر باشد. شما ببينيد در اين دنيا انواع حيوانات و حشرات هستند هيچ يك از حيوانات يا حشرات به جان يكديگر نميافتند يعني گرگها مثلا همديگر را بدرند سگها همديگر را بدرند حيوانات مختلف يك زنبور بيايد يك زنبور ديگر را نيش بزند ابدا، يك تعهدات فطري در وجود حيوانات است فطرتا همه حيوانات متعهدند كه به يكديگر آسيبي نرسانند همه غذايشان متعهدانه از آنچه كه خدا قرار داده استفاده ميكنند در معالجاتي اگر در اثر يك ميكروبي كه وارد بدنتان مي‌‌شود اگر بخواهند معالجه‌ خودشان را بكنند متعهدانه اين كار را مي‌‌كنند. در ميان تمام جاندارهاي زمين اين تعهداتي كه عرض كردم شما ميبينيد. خيلي كم پيدا مي‌‌شود كه غافل بشوند يا فشاري روي آن‌ها بيايد كه يكديگر را اذيت كنند يعني يك نوع هم نوع خودش را اذيّت كند. اين انسان، انسان بي‌تعهّد، انساني كه نه مي‌‌داند غذايش چيه؟ نشستند و چند جلسه برخاستند كه آيا انسان جزء حيوانات گياهخوار است يا گوشتخوار، هر كدام يك استدلالي كردند. امّا اگر يك گربه اگر از گرسنگي بميرد گندم نمي‌خورد. براي چه؟ چون جزء حيوانات گوشتخوار است. تعهّد دارد. من مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهم زود بروم به مطلبي كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهم عرض كنم برسم. اين‌ها مقدمه‌ است. شما كربلا را در نظر بگيريد. اسم اين جمعيتي را كه در صحراي كربلا جمع شدند و بهترين فردِ از بشر را آن چنان اذيّت كردند كه مصيبتي مانند آن مصيبت به وجود نيامده و نخواهد آمد حضرت اميرالمؤمنين علي عليه الصلاة والسلام اسم اين‌ها را يك جانوري كه از هر جانوري بدتر نامگذاري كرده. يك روز در مسجد كوفه اميرالمؤمنين فرمود كه سلوني قبل  ان تفقدوني از من سؤال كنيد تا جواب شما را بدهم قبل از آن‌كه من را نبينيد، از فقد استفاده كرده، از فقد استفاده كرده. چرا؟ براي اين‌كه مُردن در كار نيست. نشناختن در كار است، اين مطلبي است كه در پاياني عرايضم مي خواهم امشب به شما بگويم و همه‌تان بايد اين مطلب را ياد بگيريد. مردن، جدا شدن روح از بدن است حالا در چند دقيقه، ولي هميشه ما هستيم. من را بين خودتان را ديگر نبينيد. اين جمله را فرمود اي واي بر مردمي كه حتّي سؤال كردن را هم بلد نيستند. چون امام فرمود حسن السوال نصف العلمخوب سؤال كردن خودش نيمي از علم است. كوشش كنيد سؤالاتتان طوري باشد كه خودش معلوم كند كه شما چقدر فاضليد. سعد وقاص گفت سر و صورت من چند مو دارد؟ حضرت اميرالمؤمنين فرمودند كه رسول اكرم به من همين جرياني كه الان واقع دارد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود خبر داد. فرمود پاي هر مويي از سر و صورت تو شيطاني نشسته كه تو را از انسانيّت دور مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند و يك بچّه‌ حيوان حالا تعبير من است توي خانه‌ات است به نام عمر كه حسين من كه اين‌جا نشسته اين را خواهد كشت. من مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواستم از اين جمله علي بن ابي‌طالب استفاده كنم عمرسعد انسان كه نبود، از نوع حيواناتِ دوپا هم نبود، چون حيوانات به همديگر كاري ندارند. يك موجودِ عجيبي بود، فوق‌العاده قسي‌القلب، فوق‌العاده دور از انسانيّت، آن قدر عجيب است و همه‌ي بدي‌هاي او يك جا جمع مي‌‌‌‌‌شود. امشب كوشش كنيد آن يك نكته‌اي كه در او پيدا شده در ما پيدا نشود و آن نكته اين است از آن بچّگي دوست و دشمن به او مي‌‌‌‌‌گفتند اين كار را نكني، دوستان خوب دوست داشتند حسين بن علي را، نمي‌خواستند حسين كشته بشود، دشمنان هم مي‌‌‌‌گفتند اگر كُشتي حسين را، يقين بدان كلام اميرالمؤمنين اثبات مي‌‌‌شود و يك معجزه‌اي براي او ثابت مي‌‌شود لذا چند شب قبل كه هنوز به كربلا نيامده بود مشاورينش را خواست، چكار كنم؟ أاترك ملك الري و الري منيتي من مُلك ري را ترك كنم، اين آخرين آرزوي من است يا بروم امام حسين را بكشم؟ همه گفتند نكن، تو نكن. به همين دليلي كه عرض كردم. تو نكن، آخرش هم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانيد چه گفت؟ فما عاقلاً دوستان معني عقل را از روايات استفاده كنيد، هر چه را ما اسمش را عقل و عاقل گذاشتيم فكر نكنيد درست است. اين مرد نامرد، گفت فما عاقل باع الوجود بدينيمي‌‌‌گويند آخرتي هست، مي‌‌‌‌گويند نباشد. نگوييم مي‌‌گويند آخرتي هست. بگوييم معتقديم كه آخرتي هست. همه‌ي كارهايتان را روي حساب اينكه يك روز بايد زندگي راحت و طيّبه‌اي داشته باشيد كار بكنيد. گفت مي‌‌گويند آخرتي هست اگر بود من توبه مي‌‌كنم، اگر هم كه نبود، اگر نبود چكار مي‌‌كنم؟ چند روز دنيا را خوش گذراندم، شدم والي مُلك ري و زندگي راحت با كمال رياست كرده‌ام. اين معنا و اين فكر توي مغزمان نيايد، همين، همه‌ي حرف من امشب اين است. به خدا قسم اگر اين كار را تصميم بگيريد كه اين طوري باشيد كه اين فكر توي مغزتان نباشد كه آخرش توبه ميكنيم كه ما كاري جوري حركت بكنيم كه شك داشته باشيم، مثل يك شاكّي كه مي‌‌خواهد نسبت به يك چيزي كه مشكوك است عمل كند. اعمال ما اينطوري است، تعارف نداشته باشيم. خوب توبه مي‌‌كنيم، توبه نصوح هم مي‌‌كنيم، يك چند دفعه توبه نصوح كرديم باز هم توبه مي‌‌كنيم. شاعر هم كه مي‌‌گويد صد بار اگر توبه شكستي باز آي، راه را باز كردند ولي بدان تا وقتي كه فكرت را عوض نكني پشت سر عمرسعدي، با عمرسعد، حالا نماز بخوان، مگر عمرسعد نماز نمي‌خواند؟ اين‌هايي كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويند اين‌ها نماز نمي‌خوانند، نمي‌دانم مشغول موسيقي زدن بودند امثال اين‌ها، همه‌شان اينجوري نبودند يا اگر همه‌شان بودند به خاطر همان فكرِ اين‌كه فما عاقل باع الوجود بديني است. والاّ يك مسلمان، در كجاي قرآن حتّي اگر سوره‌اي را در قرآن بخواهيد نگاه كنيد مخصوصاً سوره‌هاي كوچك، همه از آخرت صحبت كردهاند، إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا وَ قَالَ الْإِنْسَانُمَا لَهَا يَوْمَئِذٍتُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَي لَهَا (زلزال / 1 6) ترجمه را برويد نگاه كنيد، اكثر سوره‌هاي آخر قرآن مربوط به قيامت است. مربوط به تعهّدات شماست. چند روزي آمديد توي دنيا براي اين‌كه امتحان بدهيد، هم به يادتان مي‌‌‌‌‌‌آورند، اني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي، اين‌ها قرآن براي يادآوري است كه إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ (حجر / 9) و پيغمبر مذكّر است، إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ (غاشيه / 21) يادمان ميرود ما يادمان رفته. كمك‌مان آمدند بكنند، بوسيله قرآن و انبياء كمك مي‌‌خواهند بكنند كه شما از امتحان بد بيرون نياييد. فقط همين، حضرت سيدالشهداء كه شهيد شد و فردا عاشوراي حسيني است كه همه‌ي مردم حتّي غير مسلمانها من ديدم نسبت به اين فاجعه عظيم متأثّرند اين‌ها درسي بوده براي ما، كه ما امتحانمان را خوب بدهيم. چه امتحاني؟ چه كار كرد؟ در عالم ارواح به ما گفتند ظالم را بر سر خودتان مسلّط نكنيد، در عالم ارواح به ما گفتند خوبي‌ها چيه؟ بدي‌ها چيه؟ انسانيّت چيه، اخلاق چيه؟ اين‌ها را به ما گفتهاند. خيلي چيزها گفتند. توحيد اعظم مسائلي است كه آن‌جا مطرح شد و در فطرت ما همه‌ي اين‌ها هست، يك محصلي كه با سواد است هيچ وقت يادش نيست كه اين چهار عمل اصلي را مثلاً در چه روزي از مدرسه كه مدرسه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفته ياد گرفته، يادش رفته ولي خود چهار عمل اصلي را بلد است. ماها همه‌ي اين‌ها را بلديم، چرا شما به يزيد لعن مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد و حضرت ابي‌عبداللّه الحسين را اين قدر احترام مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد به جهت اين‌كه آن‌جا خوانديد و گفتند براي شما كه ظلم بد است و مهرباني خوب است، جهل بد است علم خوب است. ناتواني و تنبلي و جدّي نبودن در كارها بد است امّا جدّي بودن، حساب داشتن، در صراط مستقيم بودن خوب است. من چرا امشب مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهم از شماها تعهد بگيرم؟ ديشب هم گفتم، فكر نمي‌كردم امشب خيلي بياييد ولي معلوم است ان‌شاءاللّه متعهديد، من سالهاي گذشته را نمي‌گفتم، يكدفعه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتم هر كه نمي‌خواهد پا شود برود، الان هم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويم ولي آن‌هايي كه اين‌جا هستند ديشب گفتم كه بايد امشب تعهد بدهيد، تعهد چي؟ اصحاب حضرت ابي‌عبداللّه الحسين ما اصلاً مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيم همان وقت را كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا اين‌جا كه كنار مسجد جمكران است و امام زمانمان اين‌جا زياد زيارت شده، الان اين زمين، كل يعني هر زميني، هر جا كه بنشيني با خدا تعهد ببندي كه ديگر گناه نكني اين‌جا برايت زمين كربلاست. و پشت سرش عمل كردن است، و كل يوم عاشورا، فرق عاشورا با روزهاي ديگر چه بوده؟ روزهاي ديگر مردم عادي بودند ولي در عاشورا هفتاد نفر بر يكديگر سبقت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرفتند كه زودتر امتحانشان را بدهند. زودتر عملاً امتحانشان را بدهند. همه جا بايد همين باشد، خدايا تو شاهدي من گفتم گريه كردن شما ثواب دارد، من به اين روايت معتقدم و در كتاب هم نوشتم كه من بكا او ابكا او تباكا وجبت له الجنه اكثراً قبول ندارند ولي من قبول دارم. به قدر بال مگسي اگر گريه كنيد بر حضرت ابي‌عبداللّه الحسين روز قيامت كلّي كفّه‌ي ترازوي شما سنگين مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود امّا اين را به شما بگويم اگر خداي نكرده يك سر سوزن كبر، يك سر سوزن نفاق، يك سر سوزن صفات رذيله در شما باشد گريهي بر سيدالشهداء هر چه بكنيد و اين پاك نشود ما معتقديم ان‌شاءاللّه پاك مي‌‌‌‌‌شود، ولي اگر آمد پاك نشد شما را با همه‌ي اين حرفها وارد بهشت‌تان نمي‌كنند. پس يك فكر اساسي بايد كرد. فكر اساسي همين است كه ما خودمان را پاك كنيم، تزكيه نفس كنيم. اسماً نه، ما اهل تزكيه نفس‌ايم. افرادي را من سراغ دارم كه مراحل را گذرانده‌اند خيلي از صفات رذيله هنوز در آن‌ها رشد هم كرده علاوه بر اين‌كه كم نشده رشد هم كرده تازه مدّعي هست كه مثلاً من دوران تزكيه نفس را گذرانده‌ام حالا بايد همه بيايند در مقابل من تعظيم كنند. چرا؟ عالم هر چه علمش بيشتر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود سرش فرودتر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد من تواضع للّه رفعه اللّه، كسي كه تواضع براي خدا بكند خدا بالايش مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برد. تو اگر مراحل را گذرانده‌اي بايد پاك پاك باشي حضرت سيدالشهداء آن قدر متواضع است آن شخصيّتي كه درباره‌اش هم خدا گفته، هم پيغمبر گفته، هم ائمه كه ارادة الرب في مقادير اموره تحبط عليكم و تصدر من بيوتكم، مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانيد اين يعني چه؟ ارادة الرب، هر چه خدا اراده مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند اوّل مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد توي خانه‌ي شما، اين در زيارت حضرت ابي‌‌عبداللّه الحسين است. مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد در خانه‌ي شما و از خانه‌ي شما صادر ميشود يعني من كه الان اين‌جا دارم  صحبت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنم خدا اراده كرده كه من بتوانم حرف بزنم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد اوّل توي خانه حضرت ابي‌عبداللّه الحسين، خانه ابي‌عبداللّه الحسين كجاست؟ دلهاي محبّينش. همه جاست، خدا در قرآن فرموده فِي بُيُوتٍأَذِنَ اللَّهُأَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ (نور / 36)  اينها همان خانه هست. در اذن دخول كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيد در باز كه اذن دخول نمي‌خواهد وارد حرم ائمه بشويد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بينيد كه در آن‌جا به ما دستور دادند با اين معرفت وارد حرم بشويد. چه معرفتي، كه اگر خدا مجسم ميشود، اي اهل‌بيت عصمت و طهارت، اي ائمه اطهار، اگر خدا بود بنا بود مجسم بشود مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد شما، كه خوب خدا بي‌نهايت است، مجرد است، و اين مسأله محال است، ولي حالا اگر الحمدللّه الذي منّ علينا بحكام يقومون مقامه لو كان حاضرا في المكان، خدا را شكر مي‌‌كنيم كه خداي‌تعالي يك حكّامي براي ما فرستاد، حكّامي كه تا قيامت با ما هستند. همين الان هم هستند، فقط اين فطرتي است كه واقع شده بين زمان حضرت عسكري و حضرت ولي‌عصر كه ظهور خواهد فرمود، اين يك مدتي ما خيال مي‌‌كنيم كسي در كار نيست ولي هست والاّ اين‌ها حكّامي هستند. حكومت‌كنندگاني بر ما هستند كه اگر خدا بنا بود مجسم بشود، يقومون مقامه لو كان حاضرا في المكان  خوب اين‌ها مي‌‌گوييد روايت است شايد درست نباشد، آن ناداني كه علي بن ابي‌طالب را افضل از ابي‌بكر نمي‌داند خيلي عجيب است من يك بحثي را ديدم از يك سني و شيعه داشتند بحث مي‌‌كردند، او ميگفت علي بن ابي‌طالب افضل از ابي‌بكر نيست، من يكطرفه بود نمي‌توانستم جوابش را بدهم، آخر فضيلت به چيه؟ نه، حالا همه‌ي ما اين جمعيت سني و شيعه فرض كنيد با هم نشستيم، فضيلت به چيه؟ فضيلتي كه خدا توي قرآن فرموده به دو چيز است. يكي علم، يكي تقوا، نيست اينطور؟ از نظر عقل شما هم اينطور است هر كه عالم است فضيلت دارد، هر كه جاهل است آن فضيلت را ندارد. هر كس با تقواست فضيلت دارد، هر كه بي‌تقواست فضيلت ندارد. اين طور نيست؟ هر كه مخالف است اعلام كند. شما نمي‌گويم روي تعصّب برويد ببينيد علي يعني چه؟ سيصد آيه سني‌ها نقل كردند كه در فضائل علي بن ابي‌طالب نازل شده، اين نهج‌البلاغه و كلمات علي بن ابي‌طالب را برويد بررسي كنيد كه تمامش علم است. عصمتش هم حالا ما نمي‌گوييم معصوم، پاكيش، پاكيش هم درهمين بس كه كوچكترين خطايي نه در دوران عمرش، چه قبل از اسلام، چه بعد از اسلام نكرده. شما مگر شير چي خورديد كه اينجور فكر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد؟ حالا باز هم بعضي از علماي گذشته‌شان كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتند كه يكي گفته الحمدللّه الذي فضل المفضول علي الفاضل، خدايي را شكر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيم كه يك آدم پستي را بر يك آدم با فضيلتي تفصيل داده اين‌ جوري، آيات قرآن وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ(يس / 12) وَ قُلْاِعْمَلُوافَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ (توبه / 105) اين‌ها هست. من هر چه فكر كردم توي اين روايات و آيات كه اسم اين را چي بگذارم هميني كه به دوستان عرض كردم كه چهارده معصوم، معصوم از جهلند. اين اسم، تعريف خوبي است، حسين بن علي معصوم از جهل است. واي بر ما شيعه كه بعضي‌هايمان، بعضي‌ از دانشمندانمان حتي نتوانستند بفهمند حسين يعني چه؟ در يك كتابي ديدم نوشته بود كه حضرت سيدالشهدا‌ء آمد كه حكومت تشكيل بدهد، اشتباه كرد و كشتند او را. از روز اول مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانست، بهرحال شما الان اين‌جا نشستيد من اين اعتقاد را دارم و هر كس اين اعتقاد را نداشته باشد خيلي از آيات قرآن و روايات را طبعاً قبول نبايد داشته باشد. و آن اعتقاد چيه؟ فرقي نمي‌كند. شما الان پهلوي امام زمانتان نشسته باشيد يعني بايد اين اعتقاد را داشته باشيد يا الان در اين‌جا نشسته باشيد، از نظر مكاني نمي‌گويم ها! هر جا، توي خانه‌تان، هيچ فرقي ندارد. همان اندازه‌اي كه وقتي پهلويتان به پهلوي امام زمان هست، كميل نشسته روي اسبي كه علي بن ابي‌طالب نشسته و حضرت اميرالمؤمنين را توي بغل گرفته آن‌جا، با الان كه شما اين‌جا نشستيد اگر ما معرفت به مقام امام داشته باشيم نبايد براي‌مان فرقي كند همانطوري كه براي خدا هم فرقي نمي‌كند. اين‌ها مظهر خدا هستند. شما وارد كعبه بشويد از آن دَر برويد تو، داخل كعبه خداي آن داخل، با خداي هر جاي ديگري كه تصور كنيد يكي است. مكان كه نمي‌تواند اين مسائل را داشته باشد، چرا؛ مكانهاي متبرّكي هست كه خود آن‌ها به آن بركت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند. با اين توجّه الان كجا نشستيد؟ توي خانه، خوب، امام حسين شما را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بيند؟ اگر بگوييم نمي‌بيند چندتا از آيات قرآن را منكر شديم. خوب دقّت كنيد به عرايضم، امام زمان چطور؟ امام زمان زندگي ما را دارد اداره مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند، آن نفسي كه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كشيم با اراده‌ي امام زمان است. ارادة الرب في مقادير اموره تحبط عليكم و تصدر من بيوتكم ، او كه همه جا هست. احاطه‌ي علمي‌اش بر همه هست. اگر نيست چرا شب جمعه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويي السلام عليك؟ سلام بر تو، سلام بر تو يعني چه؟ غلط است. شما اگر يك دوستي داشته باشيد توي خانه‌اش باشد اين‌جا مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيد با او صحبت كنيد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد؟ نه، سلام مي‌‌‌‌دهيد به او؟ نه.السلام عليك يا داعي اللّه و ربانيه آياته، مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييد ديگر، همه‌تان هم مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوييد، اگر حرفي مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنيد كه معنايش را نمي‌فهميد كه متأسفيم. اگر معنايش را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌فهميد و احساس مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌كنيد اين به چه معناست، طبعاً ديگر بايد معتقد باشيد من نبايد به شما امشب وقتتان را بگيرم و اين اعتقاد را بخواهم توي مغز شما فرو كنم. پس اين را معتقديد. حالا كه معتقديد جدّاً باور كنيد. حالا نمي‌دانم اين جمله مال امام باشد يا مال بعضي خوبان باشد. حرف خوبي است، كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا، الان فرض كنيد توي خيمه‌هاي ابي‌عبداللّه الحسين نشستهايد، معلوم نبود  اصحاب سيدالشهداء، وقتي توي خيمه حضرت سيدالشهداء نشسته بودند گريه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردند، من ملزمتان نمي‌كنم گريه كنيد، ولي تعهّد مي‌‌‌‌‌‌‌‌بستند. اگر مي‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيد شايد با گريه، با توجّه اين مسأله را انجام بدهيد چراغها را خاموش كنيد، همان طوري كه سيدالشهداء چراغها را خاموش كرد. ما امشب مي‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيم حالا ولو اينكه ممكن است من خسته باشم ولي از حضرت ابي‌عبداللّه الحسين امشب خواستم كه بتوانم با شما صحبت كنم. يا ابي‌عبداللّه آقاجان، يا اباعبداللّه، آقايان تصوّر كه اشكالي ندارد و بايد هم معتقد باشيم كه الآن در خيمه‌هاي حسين بن علي نشستهايم. آقا هم يك گوشه‌اي نشسته‌اند. سرشان را پايين انداختهاند، آن‌هايي كه نمي‌خواهند متعهد باشند بروند. رفتند و پشيمان شدند. اين كلمه هم كه مي‌‌فرمايد و معروف است كه بيعت را از شما برداشتيم چون در عرب رسم بود من نمونه‌هايش را هم در اوايل انقلاب ديدم. رسم بود كه وقتي يك قسمي مي‌‌خوردند، يك بيعتي مي‌‌كردند، بيعت به معناي فروختن همه‌ي اختيارات به طرف، اين كار را مي‌‌كردند خيلي پايبند مي‌‌شدند، رودرواسي پيدا مي‌‌كردند، والا هيچ وقت ما از امام زمانمان نمي‌توانيم بيعتمان را بكَنيم و از بين ببريم. اين را توجّه داشته باشيد، حضرت سيدالشهداء فرمود براي جنگ، فردا هر كس اين‌جا بماند كشته مي‌‌شود. براي جنگ و كشته شدن من يك ارفاقي مي‌‌كنم والاّ همانهايي هم كه رفتند تحت بيعت ديني حضرت سيدالشهداء بودند، ما در امشب الان فكر كنيد كه در خيمه‌ي مجاور خانم‌ها نشسته‌اند، حضرت زينب دارد گوش مي‌‌دهد، حتّي نگاه مي‌‌كند. پيغمبراكرم، فاطمه‌ي زهرا، علي بن ابي‌طالب، تمام چهارده معصوم و از همه مهم‌تر خداي تعالي دارد نگاه مي‌‌كند، كه چه؟ كي با وفاست؟ كي انسان است؟ كي هم از انسانيّت و فهم و درك دور است؟ يا اباعبداللّه، ما معلوم است كه رفتني نيستيم. همه‌مان مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مانيم. امشب دستور بده فرزندت بيايد ببيند ما متعهد هستيم يا نه؟ چه مي‌‌‌‌‌‌‌شود فردا هم ما در محضر امام‌مان باشيم، حضرت سيدالشهداء امشب را مشغول عبادت بود. لما اصبح الحسين يوم عاشورا و صلّي باصحابه صلاة الصبح قام خطيباً ايستاد صحبت كردن، يك صفي بستند هفتاد و دو نفر بيشتر نماندند. حالا هر چه مي‌‌‌‌‌بودند گاهي مي‌‌‌‌‌شود انسان يك چيز خوبي را كه مي‌‌‌‌‌خواهد از لاي آشغالها جمع بكند غربالشان مي‌‌‌‌‌كند. اگر خاك و سنگ و امثال اين‌ها توي اين حبوبات باشد از غربال مي‌‌‌‌‌يزند پايين. حسين بن علي امشب غربالشان كرد. هزار و بعضي بيشتر از هزار نفر نوشتند كه در كربلا بودند. چراغها را خاموش كرد. سرش را پايين انداخت، بعد از مدتي كه فهميد و با علم امامت متوجّه شد كه رفتني‌ها رفتند، چراغها را روشن كردند ديدند هفتاد و دو نفر بيشتر نماندند. شما هم مي‌‌‌توانستيد برويد. به به ، امام مي‌‌‌فرمايد كه من نديدم اصحابي بهتر از اصحاب ابي‌عبداللّه الحسين، و بعد از آن‌ها اصحاب حجةبن الحسن است كه كأنهم بنيان مرصوص، و ان شاءالله امشب مي‌خواهيم كه ما جزء آنها باشيم. آقاجان اگر هفتاد مرتبه من را بكشند، آتشم بزنند باز زنده بشوم دست از ياري شما بر نمي‌دارم. كجا بروم؟ بهشتم تويي، يا دنياي و آخرتي، يا نعيمي و جنّتي، دنيايم شماييد، آخرتم شماييد، بهشتم شماييد، همه چيزم شمايي. كجا بروم؟ شما هم به امام زمانتان همين كلمات و جملات را بگوييد. آقاجان ما كجا برويم كه دست از دامن تو برداشته بشود؟ وقتي چراغها روشن شد اين‌ها اين سخنان را گفتند، به خدا قسم اگر شماها هم جدّي بگوييد بهشت‌تان را مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بينيد، حضرت به آن‌ها مقاماتشان را كه فرداشب كه شب يازدهم محرّم بود اين‌ها در آن‌جا بودند ديدند امشب. تا آن‌جا اين‌ها يقينشان كامل بود كه آن شخص مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد كه يك نفر با من شوخي كرد، گفتم حالا وقت شوخي است؟ گفت من در عمرم شوخي نكردم، امشب آن قدر خوشحالم كه فردا شب همين ساعتها من در بهشت كنار پيغمبراكرم، كنار علي بن ابي‌طالب ، كنار معصومين عليهم الصلاةو السلام در محضر سيدالشهداء هستم. حالا اگر اينطور است يا اباعبداللّه، كلهم نور واحد، همه‌شان يكي هستند، مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهي بگو يا اباعبداللّه و شايد خود سيدالشهداء هم بهتر بخواهد كه ما بگوييم يا بقيةاللّه ، يا صاحب‌الزمان. چون امام زمان ما حجة بن الحسن است. آقاجان دستتان را دراز كنيد با شما بيعت كنيم، تعهد كنيم، تعهد كنيم كه ديگر گناه نكنيم. تعهد كنيم كه به تزكيه نفس ان‌شاءاللّه موفق بشويم. تعهد كنيم مردم‌آزاري نكنيم. اولياء خدا را اذيّت نكنيم. تهمت به كسي نزنيم. دروغ نگوييم و عفّت‌مان را حفظ كنيم. آقاجان يا بقيةاللّه اين جمع اگر تعهد بكنند قول مي‌‌‌‌‌دهيد كه تعهّد بايد بكنيم، شما قول داديد كه اگر براي خدا كاري را ما كرديم به آن‌جا مي‌‌‌رسد كه وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَي حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً (دهر / 8) تا ورود در بهشت. تعهد مي‌‌دهيم، قول مي‌‌دهيم آقاجان، تعهدمان هم اين است. از اين لحظه ديگر گناه نكنيم، اگر قبول داريد بعد از اين‌كه اين چند ماده را من گفتم دستتان را به صورتتان بكشيد و خودتان را متعهد در نزد امام زمانتان نشان بدهيد. اوّل گناه نكنيم و واجباتمان را صحيح و درست و اول وقت انجام بدهيم. دوّم نسبت به هر كس كه قراري گذاشتيم، عهدي كرديم، اعمّ از نوشته دادن، و يا اين‌كه زباناً ما به او تعهّدي داديم عمل كنيم. ولو به قيمت جانمان تمام بشود. سوّم، كوشش كنيم كه با بندگان خدا با اخلاق خوب برخورد كنيم. كينه‌اي كسي را در دل نداشته باشيم. با كسي دشمن نباشيم، مخصوصاً با دوستان هم‌مسلكتان و آن‌هايي كه اهل تزكيه نفس‌اند و پنجم اين‌كه دست از توسّل به شما خاندان عصمت و طهارت در دنيا و آخرت بر نداريم. همين‌هات. آهسته يك صلواتي بفرستيد، دستتان را به صورتتان بكشيد. اميدوارم كه امام زمان به شما كمك كند و ان‌شاءاللّه هميشه اين چند چيز را متعهد باشيد حالا روضه را دوست عزيزم، براي شما مي‌‌خواندند اداي عزاداري را، يعني عزاداري را ادا كنيد، از همه التماس دعا دارم. خدايا به آبروي ولي‌عصر اين جمع را موفق به آن‌چه كه تعهد كردند بفرما.

لینک ویدیو در آپارات: کلیک کنید

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *