۱۰ ربيع الاول ۱۴۲۵ قمری – ۱۱ ارديبهشت ۱۳۸۳ شمسی – صراط مستقیم، حدیث ثقلین

1- خطبه

اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَي رَسُولِ اللهِ وَ عَلَي آلِهِ آل الله لَاسِيَّمَا عَلَي بَقِيَّةِاللهِ رُوحِي وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِينَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَي اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِينَ مِنَ الْآنِ اِلَي قِيَامِ يَوْمِ الدِّينِ.

 

2- عبارت قرآني آغازين (حمد/ 6-7)

«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ»([1])

 

3- بررسي مضامين حديث ثقلين

موضوع بحث ما درباره‌ي صراط مستقيم، آن صراطي كه به مردمي كه خدا نعمت عنايت كرده و آن‌ها را برتري داده، بود. در مدت زماني كه پيغمبراكرم در اين دنيا زندگي مي‌كرد بسيار و مكررّ اين روايت را و اين كلام را براي مردم گفته -آنچنان كه شايد اكثر شما حفظ باشيد- كه فرمود: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ  الثَّقَلَيْنِ – الثِّقْلَيْنِ – كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»([2])، مضامين اين روايت مختلف است ولي همه‌ي معانيش و همه‌ي مطالبش به يك معنا منتهي مي‌شود.

 

Cروايت «ثقلين» در بعضي از موارد بجاي «عترتي» «سنتي» دارد كه هيچ فرقي در مفهوم ايجاد نمي‌كند

در بعضي از روايات آمده‌اند – شايد هم حقيقت داشته باشد – كه فرموده است: «كِتَابَ اللهِ وَ سُنَّتِي»([3])،كه اگر منظور از سنّت روايات پيغمبراكرم باشد، بهترين سند آن روايات و بهترين كساني كه از نظر مورد وثوق بودن نقل كرده‌اند، اهل بيت عصمت و طهارتند. پيغمبراكرم كه فرمود: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي»، منظور بدنهاي اهل‌بيت عصمت نبوده، طبعاً سخنان آن‌ها بوده است، سخنان اهل‌بيت بوده است و اگر فرموده: «وَ سُنَّتِي»، باز هم سخنان پيغمبر را اهل‌بيت نقل كرده‌اند و منظور كلمات آن‌ها است، فرقي نمي‌ كند چه بگويم اگر در اين مجلس مثلاً يك شخصي را تعيين كنند بگويند فلاني براي منبر و سخن گفتن براي شما مي‌آيد يا بگويند كلمات ما را براي شما نقل مي‌كنند، هر دو يكي است.

 

Cآيا «ثَقَلَين» صحيح است يا «ثِقْلَين»

در اين روايت كلمه‌ي «ثَقَلَيْن» هم ذكر شده و «ثِقْلَيْن» هم گفته شده و با تحقيقي كه من همين صبحي كردم بهتر اينست كه بگوييم: «ثِقْلَيْن» چون مفردش كه ثِقل اكبر و ثِقل اصغر است، تثنيه‌اش ثِقلين مي‌شود و ثَقلين هم گفته‌اند در معنا يك مقدار تفاوت دارد ثَقلين و ثِقلين. ثَقَلين به معناي «زاد و توشه و حشمي» است كه يك مسافر دارد و ثِقْل و ثِقْلين به معناي چيز سنگين و پُربها است. با اين جمله كه «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ»، من گذارنده هستم در ميان شما، زاد و توشه مسافرت را مسافر كمتر باقي مي‌گذارد. ولي اگر گفتيم ثِقْلين، يعني «دو چيز سنگينِ پُر بها» با معنايي كه منظور پيغمبراكرم «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ»،با اين معنا بهتر سازش دارد. به هرحال هم ثَقلين گفته‌اند -كه اكثر كتابها و تفاسير ثَقَلَين گفته‌اند- و ثِقْلَين هم مي‌توان گفت.

 

Cمنظور از «ثِقْلَين» كتاب خدا وچهارده معصوم عليهم السلاماست

و بالاخره يكي از اين دو چيز سنگين كتاب خدا است كه در بعضي از روايات دارد كه اين كتاب خدا اكبر است، بزرگتر است، ثِقل اكبر كتاب خدا است.

 

cبيان ثقل اكبر و ثقل اصغر (معرفت امام عليه السلام)

بعضي از افراد فكر مي‌كنند كه چطور مي‌شود دوازده امام اينها ثقل اصغر باشند و قرآني كه در منزل ما است كه گاهي نگاهش مي‌كنيم و از او چيزي نمي‌‌فهميم ثقل اكبر باشد؟ بايد عرض كنم كه ائمه اطهار عليهم الصلوة و السلام، انوار مقدّسه‌شان همانطوري كه در روايات متواتره دارد و در زيارت جامعه نقل شده است: انواري بودند خداي تعالي آن‌ها را در ابتداي خلق همزمان و با وحدت عجيبي با نور پيغمبراكرم خلق فرمود تا وقتي كه علم الهي به صورت معلومات بر قلب پيغمبراكرم و ائمه‌اطهار نازل نشده بود، اينها ثقل اصغر بودند. البته زماني نگذشت. شايد همزمان بوده ولي اگر زماني، لحظه‌أي آن‌ها را جداي از قرآن بدانيم و [جدا] از آن علم پروردگار بدانيم همان لحظه را مي‌گويم، اگر شما بلاتشبيه سرسفره‌اي نشسته باشيد ظروف زيادي گذاشته باشند امّا خالي ! شما اين سفره را با اين ظرفها إذا نمي‌‌‌‌‌‌‌‌دانيد، چيز مهمّي نمي‌‌‌‌‌‌‌دانيد امّا اگر آمدند تمام اين ظرفها را پُر از غذاهاي انرژي‌زايِ پُر ويتامينِ صحيح كردند و به شما دادند مي‌گوييد حالا سفره كامل شد. كداميك مهمتر است، ظرف يا غذا؟ همه مي‌‌گوييد: إذا مهمتر است. چون ظرف را كه انسان خالي از إذا نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند از آن استفاده كند؛ اگر ما آن ظروفي كه خدا از ارواح خاندان عصمت خلق فرمود در ابتداي خلق يك قوّه‌أي درّاكه‌ي بسيار قوي كه همه‌ي علم پروردگار آن مقداري كه ممكن است در مخلوق پايين بيايد و نازل شود اگر آن علم را در نظر بگيريم، آن ثقل اكبر است و قرآن است و حقايق قرآن. و اگر اين ظرفهايي كه با همان عظمت كه گفتم، بسيار پُرظرفيت كه علي عليه الصلوة و السلامفرمود: اين دلها ظرف است، «فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا»([4])،بهترينش آن ظرفي است كه ظرفيّتش بيشتر باشد، ظرفيّتها فرق مي كند. يك ظرفيتي هست مثل ظرفيّت سلمان كه اگر به او جسارت هم مي‌كنند با كمال شرح صدر از آن عبور مي‌كند يك ظرف هم هست مثل ظرف ما كه دو نفر گوشه مجلس نشسته‌اند با خودشان آهسته صحبت مي‌كنند ما دلگير مي‌شويم كه شايد پشت سر ما حرف بزنند! «إنّمَا النَّجْوَى مِنْ الشَّيْطَانِ ليَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا»([5])يك ظرفيّت هم هست كه همه‌ي علوم قرآن را، همه علومي كه خدا براي بشر آفريده يا نازل فرموده همه‌ي آن‌ها را مي‌تواند در اين ظرف جاي دهد و بلكه ظرف هم هنوز خالي مانده و بايد پُر شود، ظروف ائمه اطهار عليهم الصلوة و السلاماين طوري بوده حالا اگر اين ظرف را از اين علوم جدا كنيم اين كوچك است، اين ظرف كوچك و آن علم بزرگ، قرآن بزرگ است، ثقل اكبر است، اهل‌بيت ثقل اصغر. ولي اگر اين دوتا با هم شدند در اين ظرف پُرعظمت تمام آنچه كه بشر بلكه عالَم تكوين از علوم الهي به آن احتياج دارد در اين ظرف ريخته شد هم ظرف داريم هم قرآن، هم اهل‌بيت داريم هم قرآن و لذا علي بن ابي‌طالب كه قرآن ناطق است هم قرآن است هم اهل‌بيت، امام عصر ارواحنافداه-كه ان‌شاءالله بيايد و آن ظرف بزرگ الهي را ببينيم- هم قرآن است، هم ثقل اكبر است و هم ثقل اصغر و بنابراين اگر گفتند: «اَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ آخَرَ»([6])، يكي از اين دو بزرگتر از ديگري است در صورت جدا تصوّر كردن، امّا در صورت هم‌گام و هماهنگ و با هم بودن اكبر كه سهل است، خليفةاللّهاست.

 

#اوتاد خليفه‌ي خدا در زمين هستند و امام عليه السلامخليفه‌ي خدا در كل عالَم وجود و نيز «ثِقْلَين» است

جانشين خدا است نه در كره‌ي زمين، اولياي خدا خليفةاللّه‌اند در كره‌ي زمين، مردمي كه تزكيه‌ي نفس كنند و از صراط مستقيم حركت كنند وليّ خدا هستند كه «لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»([7])، در كره‌ي زمين، درجاتِ بالايشان، آن اعلا درجه‌شان اوتاد‌اند كه اينها اوتاد ارضند در كره‌ي زمين. امّا آن خليفةاللّهيكه جانشين خدا است در همه عالَم، در هر كجاي عالَم. اين كهكشانها، اين كراتي كه از حساب رياضي خارج است و بي‌نهايت رياضي است، اين كرات همه‌اش تحت فرمان امام عليه الصلوة و السلاماست. خليفه‌ي خدا است امام بر تمام مردم و در ميان عالَم و در ميان تمام كهكشانها و تمام عالَم مُلك و ملكوت، بنابراين اين خليفةاللّهبا اين علم و دانش البته اكبر و اصغر ندارد. يك وجود كبيرِ بزرگي است كه هم اكبر است و هم اصغر.

 

4- اهل بيت عصمت عليهم السلامثقل اعظم، آيت الله العظمي و صراط مستقيم هستند و هر كس دنباله روي آن‌ها باشد در صراط مستقيم واقع مي‌شود

اين مقدمه را چرا عرض كردم؟ – اگر چه يك مقدار شايد علمي بود و من با لسان ساده بيان كردم كه همه‌مان ان‌شاءالله خوب بفهميم- اين مقدمه براي اين بود كه اگر كسي عقب سر اين دو ثقل، عقب سر اين يك ثقل اعظم اهل‌بيت عصمت و طهارت با داشتن علم قرآن، با نمايشي كه از علوم الهي در ذات آن‌ها خدا قرار داده، با آيت بودن آن‌ها كه «اَيُّ آيَةٍ أَعْظَمُ مِنِّي»([8])، آية‌اللّه العظمي، با توجّه به اينها اگر كسي دنبال اينها حركت كرد، اگر كسي دنبال اينها كه خدا به آن‌ها نعمت داده، –

 

Cاهل بيت عصمت عليهم السلاماز ناحيه خداي تعالي داراي نعمت هستند (نعمت چيست و علت وجودي نعمت‌هاي دنيا چه مي‌باشد)

نعمت را فكر نكنيد پول و ثروت و مال دنيا است، اينها نعمت‌هايي است كه خداي‌تعالي اصلاً براي بقاي بدن انسان عنايت كرده و حتّي به آن كرم كنار باغچه‌ي شما هم اين نعمت را داده، اينها نعمت هست ولي نه قابل توجه- آن نعمتي كه خدا به «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»راه كساني كه به آن‌ها نعمت دادي، نعمت شناخت قرآن و حقايق قرآن است، ايني كه مي‌بينيد ما شما را دائماً مي‌كشانيم به طرف قرآن و ترجمه قرآن و تفسير قرآن و برداشت از قرآن براي اينكه اين دعايتان كه در هر نماز مي‌خوانيد مستجاب بشود عملاً. «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»،خدايا ما را بر صراط مستقيم هدايت كن، صراط مستقيم چيست؟ كجا پيدايش كنيم اين راه راست را؟ مي‌فرمايد: «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»،صراط كساني كه به آن‌ها نعمت قرآن دادي، نعمت معارفِ قرآن را عنايت كردي، ثقل اكبر را در ثقل اصغر قرار دادي، نعمتي كه اسمش قرآن است به آن‌ها عنايت كردي، در روز قيامت آيه‌ي شريفه‌ي قرآن است كه مي‌فرمايد: «لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنْ النَّعِيمِ»([9])، روز قيامت سؤال مي‌شود از نعمت‌ها، از امام نقل شده كه فرمود: منظور چه خوردي و چه آشاميدي نيست، هيچ وقت شده به يك مهماني برويد ميزبان به شما بگويد: من يك كيلو إذا دادم، مثلاً يك ليوان آب دادم اينها را به رويتان بياورد ابدا، نعمت «نعمتِ ولايت» است، ما به شما امام زمان داديم كه در قلبش تمام حقايق علوم الهي گنجانده شده، ما به شما اميرالمؤمنين داديم، ما به شما پيغمبر داديم، «لَقدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمْ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ»([10])، علم حكمت، علم تلاوت كتاب، علم قرآن را به شما داده‌ايم، اينها نعمت است.

 

Cبايد خواهان راه اهل بيت عليهم السلامو همراهي با آن‌ها باشيم

«صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»، ما راه كسان ديگر را نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهيم. در زيارت جامعه مي‌گوييم: «مَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ غَيْرِكُمْ، مَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ»([11])، ما با شما باشيم نه با غير شما. ما كلام شما را مدرك قرار بدهيم، نه كلام ديگران را، ما شما را بشناسيم نه ديگران را، در هر نماز هم مي‌گوييم: «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ». «لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ».

 

cمغضوبين و ضالين چه كساني هستند و از چه وقت مشمول اين عنوان شدند

خداي‌تعالي به چه كساني غضب مي‌كند و غضب كرده؟ از گنهكار شروع مي‌شود تا به يهود و نصاري مي‌رسد. تا به نصاري و بلكه از آن هم عبور مي‌كند و به مشركين مي‌رسد. به اينها غضب كرده. به اينها در آن وقتي كه گوش به فرمان پيغمبر ندادند و پيغمبراكرم را اسوه خود قرار ندادند، آن‌جا به آن‌ها غضب كرد. آنها را جزء ضالين و گمراهان قرار داده.

 

cمعنا و مفهوم حديث «ثقلين» تبعيت از اهل بيت را بيان مي‌كند

خدايا! نه مغضوبين و نه ضالين، ما هميشه در وسط راه، پشت سر اهل‌بيت عصمت و طهارت حركت كنيم. كه در اين روايت كه اول عرايضم عرض كردم: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي»،همين معنا را بيان كرده، مي‌فرمايد: «لَنْ يَفْتَرِقَا»،

 

cكسي كه بگويد: «حسبنا كتاب الله» ملعون است

هر كِه بگويد: «حَسْبُنَا كِتَابَ‌ اللهِ!»([12])اين عقب سر آن كسي رفته استكه شما لعنتش مي‌كنيد، «اللَّهُمَّ الْعنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِي جَاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَ شَايَعَتْ وَ بَايَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلَى قَتْلِهِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعا»([13])، نكند ما جزء آن‌ها باشيم، از اين طرف مثل ديروزي، ديشبي، امروزي و ان‌شاءالله روزهاي آينده دشمنان فاطمه زهرا را لعنت مي‌كنيم، از آن طرف عقب سر آن‌ها برويم!

 

cكسي در صراط مستقيم است كه در گفتار و كردار پيرو اهل بيت عليهم السلامباشد

از يك طرف با علي اظهار محبّت كنيم و در عمل با آن حضرت دشمني نماييم، بايد با تمام وجودمان،- من در يك نوشته‌اي كه يادم نيست كجا نوشته‌ام در آن‌جا گفته‌امكه نمي‌‌شود يك ماشيني سر و ته كند و به طرف يك راهي حركت كند ولي صندلي‌هايش به طرف ديگر بروند. موتور به اين طرف حركت مي‌كند بدنه به آن طرف! نمي‌‌شود.- تمام وجود انسان از مغز سر گرفته تا نوك پا، از لباس گرفته تا زندگي، از زن گرفته تا فرزند، همه يك واحد محسوب بشوند و همه به سوي خدا بروند. معني توبه‌ي واقعي اين است، معني صراط مستقيم اين است.

 

cكساني كه شعار مي‌دهند: «فقط قلب بايد درست باشد» خود اين حرف علامت خرابي قلب آن‌ها و خارج بودنشان از صراط مستقيم است

امّا اگر شما ديديد يك موتور ماشيني دارد يك راهي را مي‌رود امّا صندلي‌هايش اين طرف ريخته، بدنه آن طرف افتاده، چرخ‌هايش يك گوشه دارند براي خودشان دارد حركت مي‌كنند؛ اينهايي كه مي‌گويند: «برو قلبت را درست كن عمل مهم نيست» معنايش اين است كه موتور بايد در اين راه حركت كند و بدنه و صندلي‌ها و مسائل ديگر اهميتي ندارد، نرفت، نرفت! نمي‌‌شود. محال است. گناه كردي بدان قلبت خراب است، معصيت كردي برخلاف راه اهل‌بيت حركت كردي بدان تو تصادف لااقل كرده‌اي تو. لااقل شيطان پرتت كرده، حالا زورش نرسيده كه قلبت را پرت كند كه قلبشان هم خراب است، همين كلام علامت خرابي قلب است، حالا اگر قلب درست بود، زن بي‌حجاب مي‌گويد: «برو قلبت را درست كن»؛ تو اگر قلب مي‌داشتي، قرآن را قبول مي‌كردي، چند آيه در حجاب، حتّي حجاب كامل، حتّي زينت سر و صورت را تصريح كرده تو آن را هم قبول مي‌كردي.

 

5- صراط مستقيم يعني بطور همه جانبه پشت سر اهل بيت عليهم السلامبودن

صراط مستقيم معنايش اين است كه صد درصد پشت اهل‌بيت عصمت و طهارت حركت كنيم، حالا بگويند ما امروز به آن‌ها كاري نداريم، ما امروز خودمان راي داريم،

 

Cدين سالاري صحيح است

من گاهي از اين جمله مردم سالاري خيلي خوشم نمي‌‌آيد كه «مردم‌سالاري» يعني چه؟ سالار اصلاً يعني چه؟ يعني سرپرست. خدا سالار ما است، ائمه‌اطهار سالار ما هستند، «دين‌سالاري» درست است. دين بايد بيايد حكومت كند. ضد و نقيض اين همه حرف زدن، صحيح نيست، از يك طرف مي‌گوييم ولي فقيه فرمانش فرمان خدا است و هر كس ولايت فقيه را قبول نكند مرگ بر او باد! از آن طرف مي‌گوييم: مردم هر چه گفتند ما قبول مي‌كنيم.

 

cبايد در امورات با مردم مشورت نمود اما تصميم‌گيرنده در انجام امور، خود اولوالامر و در عصر غيبت ولي فقيه مي‌باشد

تازه تا يك حدّي هم مردم را در جريان گذاشته اند. همين آيات امروز بود «وَ شَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ»،بايد پيغمبر، ائمه‌اطهار اگر دستشان باز بود، ولي فقيه، در همه كارها مردم را در جريان بگذارند اين معناي «وَ شَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ»،خوب حالا هر كِه هر چه گفت بگوييم چشم؟ نه، اينجا ديگر از اينجا سالار بودن بعد از اين مسأله، خود پيغمبر است، «فَإِذَا عَزَمْتَ»([14])، – ببينيد با لفظ مفرد مي‌آيد – تو عزم كن، تو تصميم بگير، تو فرمان بده، تو ولي امر مسلميني، تو پيغمبري و اميرالمؤمنين امير مؤمنان است. تا چه رسد به اينكه فساق و فجّار كه آن‌ها لياقت ندارند كه او اميرشان باشد.

 

Cتنها اهل بيت عليهم السلامصاحب امر و فرمان هستند و در عصر غيبت بايد جهت حفظ وحدت و انسجام اجتماع يك اميري تحت عنوان ولي فقيه حكومت نمايد

علي بن ابي‌طالب و ائمه‌اطهار اينها پيشوايان مردمند، اولي‌الامرند، صاحب امر و فرمانند، كس ديگري صاحب امر و فرمان نيست. اگر ما امروز مي‌گوييم كه بايد ولي فقيه حكومت كند بر مردم اين به خاطر اين است كه امام زمانمان غايب است، هميشه اين را بدانيد علي بن ابي‌طالب عليه الصلوة و السلامدر نهج‌البلاغه مكرر فرموده –كه يك جمله‌اش را كه حفظم اين است كه مي فرمايد:- «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ»([15])،همه‌ي مردم امير مي‌خواهند علّتش هم اين است كه ما بايد اجتماعي زندگي بكنيم و اجتماعي هستيم و هر اجتماعي حتّي حشرات و حيوانات اگر خواستند اجتماعي زندگي كنند، بايد يك ملكه داشته باشند، بايد يك امير داشته باشند، بايد يك فرمانده داشته باشند. چرا؟ به خاطر اينكه يك كار در بين آن‌ها انجام بشود، اگر بنا بشود اين ائمه جمعه روزهاي جمعه، هر كدامشان براي خودشان يك سياستي داشته باشند و يك مطلبي بگويند، يكي بگويد: با امريكا صلح كنيد. يكي بگويد: با امريكا مخالف باشيد مي‌شود يك مملكتِ درهم ريختهِ هرج و مرج. امّا اگر همه يك چيز گفتند، همه يك كلام گفتند، همه تحت فرمان امام زمانشان بودند، اگر امام زمانشان نيست تحت فرمان مرجع تقليدشان بودند، همه با هم وحدت دارند، آرامش دارند، امنيت دارند، زندگي دارند و مي‌توانند زندگي صحيحي انجام دهند. بنابراين ما امير مي‌خواهيم. حالا اين امير ممكن است فاسق باشد، ما ديديم شماها شايد اكثرتان جوان باشيد و نديده باشيد ولي ما ديده ايم، شايد يك عدّه زيادي آن‌هايي كه سي سال بيشتر داشته باشند آن‌ها هم ديده‌اند؛ يك مرد ريش‌تراشيدهِ تارك‌الصلوةِظالمِ هواي نفس سر تا پايش را گرفته‌ي آنچه دلش مي‌خواهد همان را انجام مي‌دهد و تمام فرمانبردارها از او بايد با اين هواي نفس و اين بي‌ديني فرمان‌ بردارند؛ اين بهتر است كه باشد امير ما يا يك مرجع تقليد فقيهي كه نمازشبش ممكن است ترك نشود، نمازش ترك نشود، مقيّد باشد عدالت را رعايت كند تا جايي كه برايش ممكن است و بالاخره يك فرد فقيه‌ جامع‌الشرايط –من به شخص كار ندارم، كلّي عرض مي‌كنم- «مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً لِهَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ »([16])،اين شخص بر شما امير باشد كدام يكي؟

 

cاشتباهي كه در روز سقيفه واقع شد

روز سقيفه همين اشتباه شد، گفتند: امير ما بايد مثل خود ما باشد. حركت كند برود در مجلس رقّاصها – همه‌شان رقّاص باشند- اين هم بايد رقاص باشد ! والاّ به او آن‌جا سخت مي‌گذرد. اگر يك رقاصي بيايد در مجلس علماء اين هم بايد سنگين بنشيند، متين بنشيند، اقلاً قيافه‌ي سنگيني داشته باشد. اين مردم بعد از پيغمبراكرم ديدند علي به دردشان نمي‌‌‌‌‌‌‌خورد، مي‌خواهند برقصند، بكوبند، خوش باشند، معصيتهاي مختلف بكنند، مثل زمان جاهليت كه آيه‌ي شريفه قرآن است كه اگر شما مُرديد، اگر اي پيغمبر! تو از دنيا رفتي يا كشته شدي اينها همه‌ برمي‌گردند به اعقابشان([17])، اعقابشان همان مردم زمان جاهليت بودند كه هر معصيت بد و زشتي را مي‌كردند كه من نمي‌‌‌‌‌خواهم اسم ببرم. و همين طوري شد چه كسي به درد اين كار مي‌خورد؟ – آقايان حواستان را جمع كنيد – اگر فاسقيد برويد يك امير فاسقي براي خودتان انتخاب كنيد تا خوش بگذرد به شما.- البته تا حال تجربه شده هزار و چند صد سال است كه تجربه شده بلكه بيشتر كه آن امير فاسق هيچ وقت به شما فسّاق حتي رحم نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند.

 

cنعمت ولايت فقيه در مقايسه ايران با ساير ملل اسلامي مشخص مي‌شود

اگر آدمهاي خوبي هستيد، انسانيد، مي‌خواهيد راه صراط مستقيم را برويد، مي‌خواهيد با آن‌هايي كه خدا به آن‌ها نعمت داده بدويد چه كار كنيد؟ يك كسي كه همگام با شما همين راه را بدود او را انتخاب كنيد. آن را به عنوان اميرتان و ولي‌ امرتان انتخاب كنيد، كه بحمداللّه تا حدي – مي‌دانيد اخلاق من نيست كه در اين مسائل وارد بشوم- بعد از بيست و پنج سال تجربه كرديم بهترين زندگي‌ها را در ممالك اسلامي داريم و از نظر عفّت شماها بعضي‌هايتان شايد به ممالك اسلامي مي‌گويم نه غير اسلامي، نرفته باشيد كه ببينيد چقدر تهاجم غرب بر آن‌ها هجوم آورده و آن‌ها را از صراط مستقيم خارج كرده. در صراط مستقيم الحمدلله، خدا به ما عنايت كرده و به آنهايي كه نعمت داده آن‌ها را رهبران ما قرار داده.

 

#تبليغات وسيع رسانه‌هاي ايران در نهم ربيع الاول مبني بر آغاز امامت حضرت ولي عصر ارواحنا فداهنتيجه حكومت ولي فقيه در ايران مي‌باشد

همين روز نهم ربيع، سالهاي گذشته سخني از جانشيني حضرت بقية‌اللّه در ايران يا نبود يا خيلي كم بود، ولي ما ديديم به در و ديوار اين مسأله را مطرح كرده اند والاّ آن موضوع قبلي‌اش آن قدر ارزش ندارد كه اصلاً انسان رويش فكر كند. ما دلمان پُر از بغض و كينه است از آن‌هايي كه در خانه‌ي فاطمه‌ي زهرا را شكستند و سوزاندند و در به پهلوي آن حضرت زدند، آن ارزشي ندارد اصلاً انسان حرفش را بزند، ولي اين مسأله خيلي پراهميت است. روزي است كه – هماني كه من مكرر برايتان گفته‌ام – روزي است كه حضرت ولي‌عصر ارواحنافداهامامتشان شروع شده.

 

$ما در غيبت هستيم نه امام زمان ارواحنا فداه

مي‌گوييم پس كو؟ «غيبته منّا»، ما مثل يك شخصي هستيم كه سرمان را كرده ايم زير لحاف، مي‌گوييم دنيا تاريك شده! پيغمبراكرم آن حضرت را به خورشيد تشبيه كرده. خيلي تشبيه عالي است. اگر روي آسمان تهران را ابر بگيرد و خورشيد ديده نشود، اگر گفتي: تمام عالَم را ابر گرفته، يا خورشيد زير حجاب رفته، اشتباه كردي. تو زير ابري! تو پشت حجابي!

 

%دستگيري امام زمان ارواحنا فداهاز ملت ايران با پيروزي انقلاب اسلامي، دليل بر حضور آن حضرت است

امام زمان ما در تمام امور اين مردم شيعه، – اي خدا به آبروي ولي‌عصر مردم عراق را هم از خواب غفلت در اين جهت بيدار كن، دشمنانشان را ذليل كن، آنهايي هم كه شيعه هستند بدانند به كِه بايد متوسل شوند و امام زمان را به فريادشان برسان آنچنان كه از اوّل انقلاب به فرياد ما آن حضرت را رساندي و دست مقدسش را روي سر ما قرار دادي.

 

6- نعمت الهي، انس با پروردگار و ارتباط با امام زمان ارواحنا فداهمي‌باشد

«صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»،خدايا ما را در راهي قرار بده، در راه كساني كه به آن‌ها نعمت دادي، چه نعمتي! نعمتي كه علي بن موسي الرضا دارد، نعمتي كه علي بن ابي‌طالب دارد، نعمتي كه ائمه‌اطهار داشتند. ما مردم دنيا پرستِ دنيادوستِ دنياشناس مي‌گوييم آن‌ها چه نعمتي داشتند؟ امّا اگر يك ارتباطي انسان با خدا پيدا كند به خدا قسم! يك انسي پيدا كند كه انتهاي اين راهي كه شما حركت مي‌كنيد «انس با پروردگار» است، نتيجه تزكيه‌ي نفس انس با خدا است. نتيجه مراحل كمالات، انس با خدا است. اگر با خدا انس بگيريد، «من وجدك فماذا فقد»، ايخدا! كسي كه تو را يافته چه ندارد؟ چه گم كرده؟ «و من فقدك فماذا وجد»([18])،كسي كه تو را گم كرده، ندارد، چه دارد؟ به خدا قسم يا بقية‌اللّه!شاهدي كه اين قسم را من روي واقعيّت مي‌خورم، به خدا قسم! اگر با خدا ارتباط داشته باشي، خدا با تو حرف بزند و تو با خدا حرف بزني، تو بفهمي و بشنوي صداي خدا را در قلبت و ببيني امام زمانت را در كنارت، يك لذّتي مي‌بري كه اگر تمام دنيا را پر از لذت كنند و هيچ ناراحتي در دنيا برايت قرار ندهند، آن را يك لحظه‌اش را بر تمام عمر دنيا نخواهي داد.

 

Cبراي رسيدن به نعمت الهي بايد به طور جدي سير كنيم و كار نماييم و از مغضوبين و ضالين فاصله بگيريم (انسان بايد از خدا هم تقاضاي دنيا كند و هم آخرت)

متأسفانه –بايد راه برويد، كار بكنيد- من هر چه مثلاً براي كسي كه مكّه را نديده بنشينم توصيف كنم نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانم حقيقت مكّه را به او بفهمانم، بايد برويد ببينيد، بايد برسيد، برسانيد خودتان را به انس با پروردگاراز همين صراط مستقيم تجاوز نكنيد، «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ»،ببين خدا به كِه غضب كرده تو شكل او نشوي، ببين خدا به كِه غضب كرده تو هماهنگ با او نشوي، از زندگي‌هاي آن‌ها خوشت نيايد، «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ»،به آن‌هايي خدا غضب كرده كه دنيا را به آن‌ها داده و آخرت را از آن‌ها گرفته، «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً»([19])، هر دو را بخواهيد. به آن‌هايي غضب كرده كه مي‌فرمايد: خدا روز قيامت به اينها نگاهنمي‌‌‌‌كند، «وَ لَا يُزَكِّيهِمْ»([20])، به آن‌ها اجازه تزكيه‌ي نفس هم نمي‌‌دهد، «وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»،يك عذاب دردناكي هم براي اينها خواهد بود، همين كه خدا روز قيامت به اينها نگاهنكند و انسان را از اين مرض‌هاي روحي تزكيه‌ نكند، همين كافي است، عذاب اليمي بدتر از اين براي انسان نيست، «وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ». «وَ لَا الضَّالِّينَ»،خدايا مغضوبين بد هستند، بدترند، امّا ضالين هم نباشيم، راهمان را گمنكنيم، راه درست را برويم، يكي براي شما مي‌آيد راه راست را نشان مي‌دهد از قرآن، از روايات، عمل كنيد. سستي نكنيد. جدّي بگيريد.

 

cتمام دستورات الهي فقط به نفع مردم است

بعضي‌ها خيال مي‌كنند ما اين بيست و پنج چيزي كه در تعهدنامه شب عاشورا داشتيم اينها يك چيزهايي است به نفع خود ما، اين اشتباه است ما هر چه مي‌خواهيم بكنيم، همه‌تان برويد معصيتكار بشويد، نه بر خدا، خداي‌تعالي بر دامن كبريائش ننشيند گرد، ما هم اگر براي خدا كار بكنيم باز هم همين‌طور، هيچي! خدا پيغمبرش را بس كه سرعت داشت براي هدايت مردم و مي‌خواست مردم را «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ»، سرعت داشت، يك خرده‌اي ترمزش مي‌كرد مي‌فرمود: «طَهمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»([21])، خودت را به مشقّت نيانداز، اين همه مردم را نخواسته باش كه همه‌شان در راه راست و تزكيه‌ي نفس واقع شوند. واقعاً اينطور است.

 

cملاك عقل در انسان

گمراه نشويد، وقتي يك كلامي را مي‌شنويد، يك كتابي را مي‌خوانيد، با كسي مي‌نشينيد حرفي به شما مي‌زند، اگر عاقليد، خدا علامت عقل را، داشتن مغز را، اين را قرار داده كه: «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمْ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»([22])، اينها صاحب لُبّند، يعني صاحب مغزند، شما نمي‌‌گوييد:فلاني مخ ندارد؟

 

#تنها و تنها كلام معصوم عليه السلامبدون هيچ چون و چرايي پذيرفته است

آنهايي كه حرفي را مي‌شنوند و زود قبول مي‌كنند مي‌گويند: فلاني همچنين گفته،مي‌شود فلاني بيخود بگويد؟! هركِه مي‌خواهد باشد غير از معصومين، كه ما دستور داريم كه آن‌ها جهل ندارند آن بحث آخري است، هر كس غير از معصومين اين جوري فكر بكند، اين مغز ندارد. مخ ندارد. راحت! اسم خودت را اگراينطوري بودي بگذار بي‌مخ! اگراينطوري نبودي، حرفها را بررسي كردي، رسيدگي كردي، اينكلام مال چه كسي است؟ مال فلان آقا، بسيار خوب آن آقا خوب آدمي بوده، خيلي خوب، اين حرف را من نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانم بپذيرم، اگر نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواني بپذيري، نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواني حل و فصلش كني، فذره في بقعة الامكان. يك گوشه‌اي بگذارحالا بعدها بزرگ مي‌شوي ان‌شاءالله مي‌فهمي كه يا خراب است يا درست و اگر مي‌فهمي آن را كه مي‌فهمي عمل بكن. اعتقاد به آن پيدا كن تا داراي مخ باشي. تا داراي مغز بشوي، تا صاحب لُب باشي، من خيلي حرف زدم امروز اميدوارم مؤثّر بر خود من و بر همه‌ي دوستان باشد.

 

7- فرمايشات آقاي سيد رضا ابطحي (آقازاده حضرت استاد) در آغاز جشن تكليف‌شان (فرزندي كه پدر و مادر او را خوب تربيت كرده‌اند)

نمي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانم آمادگياين آقا رضاي ما دارد كه صحبت كند ايشان يا نه؟ ايشان جشن تكليفش است امروز، و من دوست دارم كه چون پدر و مادر خوب تربيتش كرده اند، من دوست دارم در مقابل همه‌تان آنچه را كه براي من ديروز خواند، براي شما هم بخواند اگر رويشبشود و دفعه اوّل هست كه مي‌خواهد بخواند،- حاضر هستي؟- بفرماييد من هم همين جا مي‌نشينم كه بعد دعا كنم. اينها را آقايان گوش دهند. من فكرمي‌كنم براي بزرگان هممفيد باشد.

 

احسنت! احسنت! ان‌شاءالله كه دعا كنيد خداي‌تعالي به ايشان كمك كند و توفيق پيدا بكند و ان‌شاءالله همه‌ي آقايان وقتي بچه‌هايشان به سن تكليف رسيدند، ما حاضريم اينجا همينطور بنشينيم و گوش بدهيم، ببينيم چه هدفي از زندگيِ از اين به بعد دارند، ايشان كه خودش را معرفي كرد و اميدواريم ان‌شاءالله همه همينطوري باشند، من آنچه كه ايشان گفت تأييد مي‌كنم و ان‌شاءالله تا آخر عمرش از خدا مي‌خواهيم كه خدا به او كمك كند.الحمدللّه دوستان ما، فرزندانشان و خانواده‌هايشان اكثراً اين توفيقات را دارند و ان‌شاءالله اميدواريم كه همه‌مان موفق باشيم.

 

8- گريه كردن در ايام نهم ربيع الاول مثل خنديدن در روز عاشورا است

ديگر ايّامياست كه روضه خواندنش همچنين! يك وقتي من در يك مجلسي بودم اين ايّام بود يك كسي روضه‌ي تندي خواند كه من مجبور شدم گريه كنم،بعد بعدازظهر خواب ديدم، خواب ديدم كه گفتند همان اندازه‌اي كه روز عاشورا خنديدن بد است امروز هم گريه كردن بد است. حالا ما نخندانديمتان ،حالا بخنديد ! من زبانم نمي‌‌گيرد …. خيلي خوب ! خندانديمتان ! بالاخره يك كاري كرديم! خدايا دشمنان اهل‌بيتعصمت و طهارت را آنبه آن عذابشان را زيادتر بفرما.

 

9- دعاي ختم مجلس

نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه و يا اللّه

خدايا! به آبروي آقايمان حجة ابن الحسنفرج آن حضرت را برسان.

همه‌ي ما را از بهترين اصحاب و ياورانش قرار بده.

قلب مقدسش را از ما راضي بفرما.

خدايا! همه‌ي ما را در صراط مستقيم دين قرار بده.

پروردگارا! به آبرويحجة ابن الحسنقَسَمت مي‌دهيم آن به آن بغض ما را نسبت به ظالمين اهل‌بيت عصمت و طهارت زيادتر بفرما.

خدايا! لعنتت را به آنهايي كه بر فاطمه‌ي زهرا اذيّت كردند آن به آن زياد بفرما.

خدايا! همه‌ي ما را از كساني كه به مقام انس با تو مي‌رسند قرارمان بده.

پروردگارا! مرض‌هاي روحي‌مان شفا عنايت بفرما.

مريضهاي اسلام شفا مرحمت بفرما.

مريضه منظوره الساعه! لباس عافيت بپوشان.

مريض منظور الساعه! لباس عافيت بپوشان.

خدايا! امواتمان غريق رحمت بفرما.

پروردگارا! به آبروي خاندان عصمت و طهارت قسمت مي‌دهيم شهداءمان، آنهايي كه به ما حق دارند از هر جهت حقي به ما دارند و از دنيا رفته‌اند غريق رحمت بفرما.

آنهايي كه در دار دنيا هستند و حقي به ما دارند خدايا خودت اجر جزيل به همه‌شان مرحمت بفرما.

عاقبت امرمان ختم بخير بفرما.

و عجل في فرج مولانا.

 



[1]– فاتحه/ 6-7

[2]«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً» مستدرك‏الوسائل: 7/ 254 و 11/ 372، بحار: 2/ 225 و 23/ 108،

[3]– «قال رسول الله صلي الله عليه و آله إني قد خلفت فيكم شيئين لن تضلوا بعدي أبدا ما أخذتم بهما و عملتم بما فيهما كتاب الله و سنتي فإنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض» بحار: 23/ 132؛ «قال رسول الله صلي الله عليه و آله في حجه الوداع قد كثرت علي الكذابه و ستكثر فمن كذب علي متعمدا فليتبوأ مقعده من النار فإذا أتاكم الحديث فاعرضوه على كتاب الله و سنتي فما وافق كتاب الله و سنتي فخذوا به و ما خالف كتاب الله و سنتي فلا تأخذوا به» بحار: 2/ 225

[4]– «يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا» نهج‏البلاغه: 495، غررالحكم: 67

[5]– مجادله/ 10

[6]– «قال إني تارك فيكم الثقلين أحدهما أكبر من آخر كتاب الله و أهل بيتي إن تمسكتم بهما لن تضلوا» بحار: 10/ 159

[7]– بقره/ 62

[8]– قصص‏الأنبياء للجزائري: 90

[9]– تكاثر/ 8

[10]– آل‌عمران/ 164

[11]– «فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ» فقيه: 2/ 613، تهذيب‏: 6/ 65؛ «فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ غَيْرِكُمْ» تهذيب‏: 6/ 99، بحار: 97/ 341

[12]– «البخاري و مسلم في خبر أنه قال عمر النبي قد غلب عليه الوجع و عندكم القرآن حسبنا كتاب الله فاختلف أهل ذلك البيت و اختصموا منهم من يقول قربوا يكتب لكم رسول الله كتابا لن تضلوا بعده»بحار: 22/ 473 و 22/ 474، شرح‏نهج‏البلاغه: 2/ 55 حديث السقيفه، أمالي مفيد: 36

[13]– بحار: 98/ 292 و 98/ 293، بلدالأمين: 271

[14]– آل‌عمران/ 159

[15]– «إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ» نهج‏البلاغه: 82

[16]– «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ» وسائل‏الشيعه: 27/ 131، بحار: 2/ 88، احتجاج: 2/ 458؛ «فأما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه ، حافظا لدينه، مخالفا لهواه، مطيعا لأمر مولاه فللعوام أن يقلدوه» تفسيرالإمام‏العسكري: 299

[17]– «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ»

[18]– «مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ» بحار: 95/ 226، إقبال‏الأعمال: 349

[19]– بقره/ 201

[20]– آل‌عمران/ 77

[21]– طه/ 2

[22]– زمر/ 18

لینک دانلود : 

کلیک راست و ذخیره

 

جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *