۱ شعبان ۱۴۲۵ – ۲۷ شهریور ۱۳۸۳ – توضیح آیات هفتگی
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمدللّه و الصلوه و السلام علی رسول اللّه و علی آله آل اللّه لاسیّما علی بقیة الله روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنه الدّائمه علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.
بحثی که امروز انشاءالله خواهیم داشت دربارهی همین آیاتی بود که تلاوت شد. دربارهی انبیاء است. در سورهی هود، خدایتعالی انبیاء را در آن زمان مثل زمان ما نبوده که کتابی باشد، جزوهای باشد، چاپی باشد، لذا اینگونه برنامه ای بوده که اگر یک پیغمبری، در یک محلی، در یک دهی، در یک شهری بوده است، خدایتعالی ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم، مستقیمش مثل حضرت موسی که کَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیمًا (نساء / ۱۶۴) خدایتعالی با حضرت موسی مستقیماً صحبت کرد. و یک عدّه هم بودند با واسطه، حالا یا با واسطهی ملک یا با واسطهی پیغمبر بزرگتر یعنی پیغمبر اولوالعزم به آنها دستوراتی داده میشد که بروند برای تبلیغ. در این آیاتی که تلاوت شد خدایتعالی اوّل جریانِ حضرت صالح را میفرماید. قبر حضرت صالح و هود در وادیالسلام در نجف اشرف است. حضرت صالح با یک مردمی روبرو شده بود که مردم بدی نبودند، ایمان داشتند، زیاد مشرک نبودند، یک مردمانِ نسبتاً خوبی بودند. حضرت لوط با یک مردم بسیار بدی روبرو بود و آن چنان فشار بر حضرت لوط آمده بود که -واقعاً من همین الان که این آیات را میخواندند گریهام گرفت که- یک پیغمبر آن قدر عرصه به او تنگ بشود که دخترهایش را بگذارد در اختیار مردم که بیایید از اینها استفاده کنید و در مقابل مهمانهایم آبرویم را نبرید. حضرت صالح خدایتعالی به او فرموده است که اینطوری با مردم صحبت کن: یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ (هود / ۶۱) اوّلاً عبادت کنید خدا را. بندگی خدا را بکنید. خدای دیگری ندارید شما هر چه بکنید، هر چه بخواهید خدا برای خودتان بسازید، هر چه دلتان را به خدای دیگری متوجه کنید، هر چه قلبتان را به قدرت دیگری متّکی کنید، اشتباه کرده اید. من یک وقتی یک نفری گرفتار شده بود گفتم به خدا توجّه کن. گفت درست است ولی شما وسیله باشید! اینها غلط است. در دل متوجّهی خدا باشید. این را بدانید که همیشه خدایتعالی اگر خودش بخواهد وسیلهای برای شما تهیه کند و قرار بدهد خودش میداند چگونه وسیلهای قرار بدهد. اگر تمام دلتان را متوجه خدا بکنید، خدایتعالی آن وسیلهای که مناسب باشد نه به تو فشار بیاید، نه آبرویت برود و نه تو را ناراحت کند، برایت تهیّه میکند، اعْبُدُوا اللَّهَ بندگی خدا را بکنید، مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ،خدای دیگری غیر از خدای واحد، آن خدایی که خاندان عصمت و طهارت برای ما منظور کردهاند و وصف نموده اند نخواهید داشت. هُوَ أَنشَأَکُمْ مِنْ الْأَرْضِ، در روی زمین آن خدا شما را بوجود آورده همان که بوجود آورده همان میتواند شمارا نگهداریتان کند، حفظتان کند، هر چه میخواهید به شما بدهد، تمام قدرت در دست اوست، قدرتهای پوشالی از شخصیتهای اوّل دنیا گرفته تا قدرتی که در بازوی تو هست، مال خداست. لاحول و لاقوه الاّ باللّه العلی العظیم. قدرتی هم که خدا به شما داده در مرحلهی اوّل خودتان خانهی خودتان را بسازید. یک عدّه بچّهها از دبیرستان تحصیلاتشان تمام شده بود اینها را فرستادند کلاسِ امتحان را مرتّب کنند. کلاس امتحان مرتّب باید باشد. صندلیها به هم ریخته! اگر یک دانشآموزی وارد این کلاس امتحان شد نتوانست جای معینی بنشیند، استراحتی داشته باشد، فکرش به این باشد که من این صندلی که به پهلو افتاده چطور رویش بنشینم؟ اوّل کاری که ما افراد بشر در این جلسهی امتحان دنیا داریم این است که این دنیا را آبادش کنیم. امّا نه آنقدر دنیا را آباد کنیم که از اصل جلسهی امتحان بمانیم. یک قدری صندلیها را مرتب کن، یک قدری اگر کثیف است، بو میدهد، حواس دیگران را پرت میکند، اینها را تمیز کن، مهلت هم داری، یک مقداری به شما مهلت داده اند که دنیایتان را آباد کنید. استعمرکم فی الارض، این دنیایتان را بسازید، حالا میخواهید قبل از تکلیف بسازید چه بهتر. اگر بعدش در ضمن امتحان دادن میسازید، صندلیت یک قدری کج است، یک قدری خودت را بکِش این طرف، صندلی را راست بکن، امتحانت را بده. اصل امتحان دادن است. در این دنیا اصل آن است که خدا تعیین کرده. خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا (ملک / ۲) حتی خدایتعالی آن جلسهی امتحان را مرتب کردنش را جزء امتحان شما قرار داده. گفته هر کس بهتر مثلاً جلسه امتحان را مرتب کرد ما به او یکی دو نمره اضافه میدهیم. هر کس زندگی مرتبی برای خودش و زن و بچهاش به فکر بود و آنها را در رفاه قرار داد، نه تنها آنها را، به عنوان مستحب النفقه یعنی از باب استحباب شما صندلیهای اطراف جلسهای که نشستهاید، اطراف خودتان را که نشستهاید تا جایی که دستتان میرسد مرتب میکنید که دیگران به زحمت نیفتند. واستعمرکم فی الارض، خانهتان را مرتب کنید، زندگیتان را مرتب کنید، همهی فکرتان را هم به این زندگی ندهید. اگر میخواهید این زندگی برایتان ثوابی داشته باشد و این زندگی برایتان مفید باشد و در امتحانتان مؤثر باشد، برای خدا اعْبُدُوا اللَّهَ، ببینید اول میفرماید: اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنشَأَکُمْ، بعد وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا، –در جای دیگر دارد واستعمرکم فی الارض- خودتان را آماده کنید برای اینکه زندگیتان را مرتب کنید. -آقایان بعضی از مطالب گاهی نمیخواهم خیلی داغ با آن برخورد کنم و با آن صحبت کنم- ما آن وقتهایی که با اولیای خدا یک روابطی داشتیم آنها چون یکی دو تا شاگرد بیشتر نداشتند، خیلی قاطعانه با ما صحبت میکردند ولی حالا چون جمعیت زیاد شده -الحمدللّه نزدیک ظهور است- باید امیدوار باشیم که همهمان برویم به طرف خدایتعالی و امام زمان با ملایمت بیشتری برخورد میکنیم، امّا نتیجه خیلی بد شده، زندگیهایتان باید دقیقاً طبق زندگیهای اولیای خدا باشد. باز آن که در ذهنتان دیگران فرو کرده اند که اولیاء خدا یک حصیر زیر پایشان هست، زن ندارند، فرزند ندارند، زندگی کثیفی دارند! و اگر یک چنین فردی را ببینید فکر میکنید این واقعاً تارک دنیاست! این طور نه. همه چیز داشته باشید، زندگی خوبی هم داشته باشید، دیگر به قول معروف کاسه داغتر از آش که نمیشود! کاسه از آش داغتر ما شده ایم که میگوییم این چطور زاهدی است که خانه دارد، زن دارد، زندگی دارد؟ این با زهد سازش ندارد! اگر اینطوری باشد پیغمبراکرم جزء زهاد نبود! برای اینکه نُه تا زن را نگهداری و رفاه برای آنها فراهم کردن با حصیر و با آن برنامهها اصلاً مناسب نیست. انسان باید مرد باشد. زنهایی هم که سالک الی اللّهاند باید مرد باشند. در یکی از آیات قرآن وقتی که درباره پیغمبراکرم و امام حسن و امام حسین و علی بن ابیطالب و فاطمهی زهرا صحبت می کند، میفرماید: رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ (نور / ۳۷) رجال میگوید، مرد باشید به همین اصطلاحی که ما داریم، به همین اصطلاح مرد باشید، به همان اصطلاح قرآن مرد باشید، لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ، باصطلاح کلاس را مرتّب کردن منافاتِ با یاد خدا نداشته باشد، شما را دنیا نگیرد. شما را خدا بگیرد و در ضمن دنیایتان را هم اداره کنید. خدایتعالی در قرآن میفرماید که: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنْ الرِّزْقِ، بگو ای پیغمبر چه کسی زینتی که خدا خارج کرده، خلق کرده برای بندگانش بر شما حرام کرده؟ زینت داشته باشید، ماشین داشته باشید، خانه داشته باشید، همه چیز داشته باشید، میگویید از کجا آقا؟! من به شما می گویم: اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلْ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا، (هود / ۵۲) دیشب، عزیز جانم، نور چشمم، -که خدا میداند خیلی دعایش کردم- سرورم، جناب آقای معلم بسیار عالی این مطلب را بیان فرمودند. یُرْسِلْ السَّمَاءَ، آسمان را خدا بر سر شما فرود میآورد. دائماً هم میآورد. این راهش است. ما که تجربه کردیم نشد! خاک بر سرت که کلام خدا را تجربه میکنی! اگر یک طبیب حاذقی یک دردی تو داشته باشی، به تو بگوید این قرص را بخور، دو سه دفعه بخوری به عنوان تجربه، او بدش میآید. میگوید خاک بر سرت! تو تجربه میکنی کلام خدا را؟! اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ، شما از پروردگارتان طلب بخشش کنید. همه بدبختیها به خاطر ضعف و عقبافتادگیها و معصیتها و بدیهایی هست که ما میکنیم. استغفار کنید، ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ، بعد هم توبه کنید، برگردید به طرف خدا. ما که دیشب تا صبح ده هزار مرتبه گفتیم استغفر الله ربی و اتوب الیه،صبح یک قرِان گیرمان نیامد! بله! تو مسلمان نیستی! تو دین نداری! والاّ با یک مرتبه استغفر اللّه ربی و اتوب الیه، -باید معتقد باشی، میگویید: نشد! میگویم معتقد نبودید- باید معتقد باشی که خدایتعالی در حسابت آن قدر پول ریخته که اگر از آسمان پول بریزند این قدر نمیشود. یک مقدارش را در این دنیا، در این جلسه امتحان به تو میدهند، یک مقدارش را هم نگه میدارند برای زندگی ابدیت. در جلسه امتحان نشستهای، ششدانگ حواست به امتحانت است. اگر یک کسی بیاید بدهیاش را به تو بدهد، میگویی آقا الان وقتش نیست! حواسم پرت میشود، دنیا اینطوری است. نگو پس چرا نمیشود؟ ما همهی اعتقادمان به پول است و مال است و زندگی راحت و همه چیز. و نمیرویم هم دنبالش، اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلْ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا، وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ (نوح / ۱۲) در همین دنیا خدا میفرماید: به شما مدد میدهد، هم فرزنددار میشوی، هم مال و پول و زندگی خوبی خواهی داشت، اگر هم نداد، نداد! حالا هر کس پول ندارد، زندگی ندارد، نگویید که این معلوم است به خدا توکل ندارد؛ نه! –یک روزی میشود- در قیامت روایت داریم که یک بندهی خدا میبیند آن قدر در مقابل آن ندادن به او میدهند که میگوید خدایا همان را چرا دادی؟! مثلاً یک قرِان به تو داده –حالا ما یک قرِانی هنوز در ذهنمان هست شما دیگر در ذهنتان نیست –ولی در عین حال واحد پول ایران ریال است –یک قرِان به تو میدهند، میگویند حالا پول داشته باش، در جیبت باشد، بقیّهاش را میریزیم به حسابت. اعتقاد پیدا کنید، خدایتعالی این کار را میکند. مردم صالح، یعنی آنهایی که تابع حضرت صالح بودند اینها دستوراتی از حضرت صالح به وسیله الهام یا وحی پروردگار رسیده که یکی اینکه زندگیتان را تأمین کنید، دنیایتان را آباد کنید، بعد هم فَاسْتَغْفِرُوهُ، استغفار کنید، ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ، بعد هم توبه کنید، خدای تعالی که پروردگار ماست قَرِیبٌ مُجِیبٌ (هود / ۶۱) هم نزدیک است، هم جواب میدهد. ما نه نزدیکی خدا را احساس میکنیم نه جواب دادنش را، خدایتعالی آن قدر نزدیک است که از رگ گردن به ما نزدیکتر است. جواب پروردگار هم قبل از اینکه ما سؤال بکنیم گاهی جواب میدهد، در ماه رجب گذشته شاید خواندید دیگر –در نمازهای جماعت خوانده میشود- یا من یعطی من سئله یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحننّا منه و رحمه، ما سؤال نکردیم، شما سؤال کرده بودی که دوتا چشم بینای خوب به تو بدهند؟ دادند. و همینطور. این قوم صالح بود که مطالبش را شنیدید آنها در جواب چه گفتند؟ از سرزنش افراد، از سرکوفت زدنِ افراد، از اینها نترسید، بگذارید بگویند، هر چه بگویند به نفع شماست. اگر با یکی دعوا کردی دیدی او فحش داد شما فحش نده. چون تو و او با هم مساوی میشوید، -میگویید: من بد کنم و تو بد مکافات کنی، پس فرق میان من و تو چیست؟- و اگر که نه؛ توانستید با هم خوب زندگی کنید که چه بهتر. پیغمبرانِ با آن عظمت را به آنها فحش میدادند! گفتند: یَا صَالِحُ قَدْ کُنتَ فِینَا مَرْجُوًّا، ما به تو امید داشتیم! حالا این چه کاری است که تو میکنی؟ امیدوار بودیم به تو. تو یک آدم به دردخوری بودی! ما میخواهیم همان راهی که پدرانمان عبادت کردند ما هم بکنیم. آقایان فکر نکنید آنها بُت را چون آبائشان عبادت میکردند حالا اینها هم عبادت میکردند. هر کاری که مورد پسند خدا و پیغمبر نباشد و جزء دستورات نباشد و رسم شده باشد و از آباء و اجدادمان، از گذشتگانمان به ما رسیده باشد، اینها در همین برنامه هستند. حضرت صالح چون مردمش یک مردمی بودند که در مقابلشان میتوانست حرف بزند برایشان دلیل، بیّنات آورد تا آنها را قانع کرد. امّا وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ، اگر الان بر شما یک مَلکی نازل بشود، به صورت یک انسانی بیاید جلویتان بنشیند شما ناراحت میشوید؟ خیلی هم خوشحال میشوید. امّا حضرت لوط ناراحت شد! با یک قیافه ای هم آمده اند که –قومش را میشناسد- آنها اذیت میکنند اینها را. خودش گفت که هَذَا یَوْمٌ عَصِیبٌ، (هود / 77) روز بسیار سختی خواهد بود! این چه مهمانی است که برای من آمده؟! وَجَاء قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَمِنْ قَبْلُ کَانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ، –این جمله را من در برداشتم اشاره کردهام- گناهان کوچک را نکنید. مکروهات را حتّی ترک کنید. آدم کارهای بد را اگر کرد به کارهای بدِ بدتری میرسد. وقتی که ابُهّت پروردگار از نظرش رفت دیگر به گناهانی میرسد که اصلاً قابل تحمل نیست. ببینید خدایتعالی در اینجا میفرماید که وَمِنْ قَبْلُ کَانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ، این قوم لوط قبل اینها کارهای بد میکردند. سیّئه میکردند، سیئات غالباً به گناهان صغیره گفته میشود، چون در آن آیه میفرماید: إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ (نساء / ۳۱) اگر شما گناهان کبیره نکنید ما گناهان صغیره را خودمان جبران میکنیم. همهی مفسرین سیّئات را به عنوان گناه صغیره بیان کرده اند. اینها وَمِنْ قَبْلُ کَانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ، کارهای بد میکردند، دروغ میگفتند؛ –حالا دروغ گفتن از گناهان کبیره است- نه! مثلاً شوخی دروغ میگفتند.اجمالاً یک کارهایی که خدا را منظور نمیکردند در کارهایشان. هوای نفسشان را منظور میکردند. ببینید چقدر دقیق است اگر میخواهید قدم به طرف خدا بردارید همان وقتی که کارهای بد میکنید و اهمیّت نمیدهید، بدانید که راهتان را کج کرده اید. به طرف خدا دیگر نمیروید. قَالَ یَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِی، اینجاست که واقعاً بالاترین مصیبت است، یک مصیبت بسیار بزرگی است، یک آدم معصیتکار مسلمان هیچ وقت حاضر نیست دخترهایش را بگذارد در اختیار مردهایِ هرزه که یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ. متدیّنش به طریق اولی! آنهایی که –سالک الی اللّهاند- من گاهی یک زنی میآید میگوید شوهرم با اینکه در راه است به من میگوید که تو صورتت را باز بگذار وقتی با من راه میروی! من اگر بشناسم او را دیگر نمیپذیرمش. این به درد سیر الی اللّه نمیخورد. این قدر آدم بیغیرت؟! که او صورتش را میگیرد تو میگویی صورتت را باز بگذار؟! تا چه برسد که پیغمبری –ببینید چقدر فشار آمده روی این پیغمبر - آنقدر فشار آمده که میگوید: یَا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِی، بنات به دختر میگویند، هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ ، این پاکتر است. پاکیزهتر است. برای شما بهتر است. فَاتَّقُوا اللَّهَ، از خدا بترسید، وَلَا تُخْزُونِی فِی ضَیْفِی، دو تا مهمان برای من آمده این طور من را در مقابل اینها شرمنده نکنید. من رهبر شما باید باشم. أَلَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ (هود / ۷۸) یک مرد در شما پیدا نمیشود که به من کمک بدهد؟ تا من بتوانم جلوی شما در بیایم، آنها در جواب میگویند: میدانی که ما چه میخواهیم! آقا؛ هوای نفس، در مقابل پیغمبر انسان را نگه میدارد، در مقابل حضرت سیدالشهداء علیهالصلاه و السلام، در مقابل شمر، حضرت سیدالشهداء، حضرت ابوالفضل صحبت می کردند؛این حرفها را بگذارید کنار! افرادی هستند که وقتی که انسان امر به معروفشان میکند با ملایمت، با محبّت، آقا این حرفها را بگذار برو به مادر و خواهر خودت بگو! زن بیحجاب آمده در جامعه، در حرم حضرت رضا علیه الصلوهو السلام به او میگویم یک قدری آن موهایت را بپوشان، چون،-آقایان این را ترویج کنید بگویید به همه که- قدر مسلّم از حجاب زن که حتماً باید پوشیده بشود، موی سر زن است، چون زینت زن است. و صریح چند آیه از قرآن است که وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ (نور / ۳۱) یک لاخ مویش هم نباید دیده بشود. این را بگویید. این حجابهایی که غیر از این باشد به درد نمیخورد. مویت را بپوشان! خدا رحمت کند مرحوم آیتاللّه حکیم رضوان اللّه تعالی علیه من در نجف بودم، ایشان پسرهایشان،- پسرهایشان را دیدید بعد از ایشان هر کدام از آیات شیعه شدند. اینها را من یادم است آن موقع سنشان کم بود، نه سنّشان کم بود بچه باشند، نه! مثلاً بیست و پنج ساله، سی ساله- اینها را وادار میکرد بروید در حرم به زنها بگویید غطّی شَعرک.یعنی مویت را بپوشان. و من میدیدم میگفتند. مو باید پوشیده بشود، واجب است. و یک مطلبی هم دربارهی حجاب زن من گفتهام که در مجالس هنوز نگفتهام که فکر نکنید تنها پوشش مو هست از نامحرم ؛حجاب یعنی پرچم اسلام. این را دقت داشته باشید. در یک فیلمی اگر ببینید یک زنی که بازی میکند حجاب دارد، میگویید این فیلم را مسلمانها ساخته اند، اگر در یک جامعهای ببینید که یک عدّه زن باحجاب هست چون حجاب مخصوص اسلام است، میگویید اینجا مسلمان زندگی میکند، پرچم اسلام است، انشاءالله خانمها پرچمدار اسلام باشند و حجابشان را حفظ کنند که هر چه این پرچم را محکمتر دیدید یک زن گرفته بدانید مسلمانتر، و مردم آن حدود هم مسلمانتر حتی مردهایش و هر جایی که دیدید این پرچم را سُست گرفته اند، به اجبار دستشان گرفته اند، بدانید آنها یا مسلمان نیستند و یا مسلمانان ضعیفی هستند، این یک مطلب تازهای هست ! نه اینکه حجاب تنها برای پوشیدن مرد باشد والاّ این پرچم اسلام را وقتی که زنی میخواهد نماز بخواند در اتاق تنها، باید بردارد. دقیق! پرچم اسلام است. رویش فکر کنید. یک مطلب خیلی مهمی است. شاید هم جایی ننوشته باشند، ولی این هست. یک مرد حاضر نمیشود که زنش را مردهای نامحرم ببینند، -این هم هست- تا چه برسد به اینکه بگوید این دخترهای من برای شما پاکتر است. شما نگذارید اینطوری بشوید که اگر اینها یک قدری کوتاه میآمدند،صبح فردای آن روز، به آن وضع مبتلا نمیشدند. یعنی شهر لوط وقتی که بلند شد، زیر و رو که شد از همانجا همه رفتند در جهنم! -این را یقین بدانید- و همیشه هم معذّبند. برای یک هوای نفس! آقا؛ هوای نفس خیلی کار دست انسان میدهد. قَالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّهً، من اگر قوّت میداشتم، یک زوری میداشتم همهی شما را از بین میبردم أَوْ آوِی إِلَى رُکْنٍ شَدِیدٍ (هود / ۸۰) یا میتوانستم بمبی درست کنم بیاندازم در شما، رکن شدید –دیگر کلّی گفته- یک نارنجکی در شما پرت میکردم، یک مسلسلی میگرفتم همهتان را از بین میبردم، خدایتعالی هم که حالا صبر دارد و میخواهد شما را امتحان کند و…ولی خدا خودش کار خودش را کرد. به حضرت لوط گفتند تو و بچههایت و هر کس متعلق به تو است برود صبح بیرون، الاّ زنت که جزء آنهاست، حالا این زن چقدر احمق بوده! به جهت اینکه حالا مردی باشد جزء آنها باشد میگوییم یک چیزی ، ولی زن جزء آنها باشد؟! حالا وقتی حرکت کردند دارند میروند او را که نمی توانستند مخفی کنند. او هم حرکت کرد. ولی خدا یک طوری زمین را بلند کرد که از زیر پای او هم بلند شد! در بین اینها این را برد. فکر نکنید حالا یک نفری هر چه هم بد باشد در مردم خوب خودش را جا داده و منافقگری میکند این محفوظ است، نه! این حرف هم درست نیست، برای خدا درست نیست لااقل که
آتش چو به نیستان فروزد با هم تر و خشک را بسوزد،
نه! خدا، عادل است. تر و خشک را، تر را جدا میکند، خشک را جدا میکند. حضرت ابراهیم را در دل آتش نگذاشت بسوزد -و این حرفها نیست- خدا قدرت دارد، یک نفری که اهل عذاب است وسط جمعیتی که همه از انبیاء باشند، او را برمیدارد میاندازد در جهنم. خدایتعالی به سوی مدین، -مدین جایی بوده که حضرت موسی به آنجا پناهنده شده- مدین نسبتاً مردمش خوب بودند، همان جملاتِ حضرت صالح را باز خدایتعالی به حضرت شعیب میفرماید. ببینید این نکته را متوجه باشید که تمام انبیاء یک حرف میزدند. منتها مبلغ باید نگاه بکند به کسانی که پای صحبتش هستند، حرفهایی که مناسب آنهاست بزند. مثل ضبط صوت نباشد که هر چه ضبط شده همان را تحویل بدهد! نه؛ چند چیز است که همهی انبیاء بر آن اتفاق دارند، یکی اینکه به خدا شرک نداشته باشید، و یکی دیگر هم اینکه بندگی خدا را بکنید، یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ –ببینید عین جملهی حضرت صالح، منتها اینها کمفروشی میکردند.- وَلَا تَنقُصُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ، کیل و میزان، ترازو و کیل را اینها را کم نگذارید، کمفروشی نکنید، به ما هم میگویند. إِنِّی أَرَاکُمْ بِخَیْرٍ، اگر این دو کار را نکنید من شما را به خوبی میبینم، وَإِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ، (هود / ۷۴) اگر این کارها را انجام بدهید، نقص در مکیال و میزان داشته باشید، بندگی خدا را نکنید، من بر شما عذابی که همه را احاطه میکند از آن عذاب میترسم، وَیَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَائَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ، (هود / ۸۵) در زمین هم فساد نکنید. عجیب است آقا! بعضی از افراد میروند به بعضی نمّامی میکنند، این مطلب را من به شما عرض کنم که اگر یک وقتی دیدید یک کسی آمده به شما میگوید که آقا! فلانی پشت سر تو بد گفت، یا فلان عمل را انجام داد که بر ضرر تو بود، این شخصی که آمده نمامی میکند این را فاسق بدانید. یقیناً فاسق است، آن شخص هم اگر فاسق بود به هر دویشان اطمینان نکنید، امّا اگر او تا حالا نزد تو عادل بوده، بگویید تو فاسق ؛ او عادل. من هیچ وقت حرف فاسق را بر عادل ترجیح نمیدهم! تو دیگر از حالا پیش من فاسقی. اینطوری باشید. اگر غیر از این بودید راه صحیحِ صراط مستقیم را حرکت نکرده اید. وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ، آن کسی هم که نمامی میکند، او فسادگر است، این جزء مفسدین است، حالا مفسدین درجاتی دارند، یک مفسد هست که باید کشت او را، تبعیدش کرد، باید او را –مثلاً- از بین برد. یک مفسد هست که بین دو نفر را فساد کرده. وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ، این جا یک جملهای از آنچه که همهمان حفظیم و همهمان دوست داریم و به آن اهمیت میدهیم، الان به دیوار هم نوشته شده است و انشاءالله نیمهی شعبان پانزده روز دیگر نزدیک است، اینجا حضرت شعیب به مردمش گفت در آن زمان: بقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ، آقا اگر امام زمان صلوات اللّه علیه، بقیّه خداست، -بقیّه خدا شامل خیلی چیزها میشود، ولی آن که در رأسِ بقیة الله است آن حضرت ولیعصر است. باقیماندهی خدا، باقیماندهی از خدا، باقیماندهی از جانب پروردگار- این برای شما بهتر است، مشتری را نگه دارم یا امام زمان؟ کدام یکی بهتر است؟ زندگیم را نگه دارم یا امام زمان؟ کدام یکی بهتر است؟ آبرویم را نگه دارم یا امام زمان؟ همهی اینها را میگوید: بقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ، شرطش چیست؟ مؤمن.-همین جا یک جلسه امتحانی هست- ایمان شما را میسنجند. ایمان شما را میسنجند. ببینند اگر آن خانهی مفصّلِ میلیاردها قیمت را از دست ندادی برای اینکه امام زمان راضی بشود، امام زمان صلوات اللّه علیه خوشش بیاید، بدان نه! به این آیه عمل نکردی. بقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ را عمل نکردی. اگر گفتی هر چه من دارم مال تو آقا! بیا! من آن اتاق نشسته بودم، دعای ندبه را گوش میکردم، به دعای ندبه اهمیت بدهید آقایان، در هفته دو ساعت، ما که مراعات شما را میکنیم، میگوییم جلسات دیگر زنهایتان نروند، زنها جلسات دیگر نداشته باشند برای اینکه به زندگیتان بیشتر برسند. اقلاً روز جمعه من در این اتاق نشسته بودم دیده میشد تکتک، افراد تازه وارد میشدند، وسط دعا، کمی زودتر بیایید این دعای ندبهای که این سرباز امام زمان میخواند، چه اینجا، چه تهران، چه قم میخوانند، دیگر حضوری میخوانند، این سربازهای حضرت ولیعصر من امضاء میکنم که اینها جزء یاران حضرت بقیة اللهاند، من دیدم هر چه داشته اند، داده اند. –خدا میداند- حالا به جناب آقای معلم عرض نمیکنم. دوستان تهرانمان هم همینطور، با توجه. شما چکار داشتید؟ خانه یک قدری کار داشتیم. چکار داشتی آقا؟ بگو، رویش نمیشود بگوید چکار داشتم! یک روز صبح زودتر بلند شو. میترسم به زحمت بیفتید والاّ میگویم از اوّل دعای ندبه در را ببندند آنهایی که اهلش نیستند نیایند دیگر، یعنی چه؟! دعای ندبه است، این مهمتر از تمام حرفهای من و امثال من و همه است. دعای ندبه! دعایی که از اوّلش زمینهسازی میکند، دو سه صفحه زمینهسازی میکند برای اینکه اشک شما را در بیاورد در فراق امام زمانتان، دیده اید طرز خواندن هم همین طوری دستور دارند که بخوانند ، از اول وارد میشود که ما جری به اولیائک، جریانات اولیای خدا را، انبیاء را بیان میکند که یکی در بهشت بود، یکی در بین مردم بود تا قومش غرق شدند، همان طور یکی یکی اینها را نقل میکند و بعد میآید به پیغمبراکرم میرسد، بعد به علی بن ابیطالب میرسد، بعد آنچه که مربوط به خودمان است میرسد که این الحسن این الحسین، این ابناء الحسین، اینها کجایند؟ آخر ما هم امام باید داشته باشیم! تا میرسد به این بقیة الله، همین جمله. بقیة الله کجاست؟ خانهشان؟ بله! لابد یک جایی دارد که زندگی بکند! تو چطور؟ ما هم اینجاییم! به همدیگر هم که کاری نداریم! امام هم که نمیخواهیم! خودمان الحمدللّه عقل کاملی داریم! به همین دلیل هم بدبخت و بیچارهایم! به همین دلیل هم هیچ چیز نمیفهمیم! یک عده اسم امام زمان را میبرند، یک عده هم مخالفند. خاک بر سر اینها! یک روزهایی بود در همین مجلس اسم امام زمان را میبردیم انگشتنما شده بودیم که من گفتم که اگر من را کنار دیوار بگذارند یک گلوله به خاطر امام زمان در مغزم بزنند شادترین ساعات من است. الحمدللّه، الان بعد از شاید بیست سال، بیست و پنج سال، -به برکت انقلاب هم بوده- مسجد جمکران، مثل دیشبی، مثل شب چهارشنبهای، میلیون جمعیت! یک وقتی –یک دوستی داریم همین هفته اتفاقا ذکر خیرش بود- یک شب جمعه بود من تنها بودم در مسجد، ایشان نصف شب دلش تنگ شده بود گفته بود فلانی تنهاست او هم بلند شده بود آمده بود، دو نفر بودیم تا صبح! حالا مسجد جمکران را در همین هوای گرم آنجا میلیون جمعیت، شب نیمهشعبان سال گذشته، سه میلیون جمعیّت بود! نه آنجا تنها، همه جا نام مقدس امام زمان! هر چه میتوانید این نام را ترویج کنید، برای چه؟ برای اینکه بقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ، بقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ، همین یک قسمتش را ما کم داریم. مؤمن نیستیم. ایمان نداریم. ایمانمان اگر شدید باشد باور کنید شب نیمهی شعبان، شب جمعه که متعلق به امام عصر ارواحنافداه است، یک کاری انجام میدهیم. بالاخره یک ساعتی به امام زمان شب جمعه میرسد، احیاء شب نیمهی شعبان؛ اقلاً در دورهی سال چند شب احیاء گرفتن، سه شب شبهای احیاء را داریم برای شب قدر، یک شب هم شب نیمهشعبان میشود، حالا بیدار باشیم چه کار کنیم؟ بگوییم بخندیم؟! اندازه عقلت کار بکن! عقلت، عقلت میگوید جُک بگو بخند؟! همین اندازه؟! بچهها هم بالاخره میخندند. عقلت میگوید بگو یا صاحبالزمان، یا بقیة الله من زیر سایهی شما هستم، در پناه شما هستم، من را از شرّ شیطان حفظ کن، من را از شر دشمنانت حفظ کن، بگذار زندگی را طوری انجام بدهیم که زیر سایهی تو باشیم؛ این هم یک عقل است. یک ایمان است. ایمانی است که تمام توجّهش به آن وجود مقدس است. اگر تمام دنیا مال او بشود بگویند در راه امام زمان بده، میگوید: بقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ، این جمله از قرآن را هیچ اشکال ندارد که ذکر خودتان بکنید. ورد خودتان قرار بدهید. بگویید بقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ. به خودتان بگویید. آقا! بقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ، نمیگوید: خودِ خدا ،خیر لکم. آن هم هست، ولی حالا آنچه که در بین ما خدایتعالی فرستاده که ما با آن بتوانیم انس صد درصد بگیریم، حضرت بقیة الله ارواحنافداه است. خَیْرٌ لَکُمْ، نیمهی شعبان نزدیک است، یک ماه شعبانی خدا سر ماه رمضان قرار داده که من واقعاً گاهی میبینم –نه با این چشم- که کسانی که میخواهند به این مهمانی پروردگار وارد بشوند، قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکه و الرحمه و المغفره . میخواهند وارد این سفرهخانه، و این مهمانی بشوند، آنهایی که لباس ندارند از حالا به فکرش باشند. فردا شب، شب میلاد حضرت ابیعبداللّه الحسین، یک لباس خوبی بگویید آقا برایتان بدوزد، وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ (اعراف / ۲۶) این هم خیر است. آن هم خیر است. بقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ، یک لباس تقوایی بپوشید حضرت سیدالشهداء، لباسی که حضرت سیدالشهداء میخواهد بدوزد برای شما، مدل لباس خودش هست. صبر و استقامت و باصطلاح شهادت و دادن همه چیز در راه خدا که بقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ. حضرت ابوالفضل، حضرت امام سجّاد، همهی این سه دست لباس را در مهمانی پروردگار بپوشید. حضرت اباالفضل العباس چه لباسی میتواند بدوزد برای ما؟ لباسی که خودش دارد. و آن وفاداری است، باوفا بودن، آنچنان باوفاست که وقتی آب کف دستش هست –آقا خیلی عجیب است، آدم، لبتشنهترین باشد، آب هم در دستش باشد- فذکر عطش الحسین! چقدر وفا میخواهد! این وفا را، این لباس وفا را که همان لباس تقوا است این هم یک دست سفارش بدهید به حضرت ابوالفضل، که –هیچ مانعی ندارد امشب با همین بیان، چون خدا خودش این بیان را در قرآن فرموده- یا اباعبداللّه! آقا ! یک دست لباس لطف کنید، از بهشت لطف کنید، شما خودتان خیّاطید، درست است خیّاط روح ما هستید، ولی یک دست لباس از بهشت به من لطف کنید. لباسی که خودتان برتان است. از همان پارچه، به حضرت ابوالفضل هم بگویید، متوجه بشوید، به حضرت امام سجّاد هم بگویید، -عجیب تنظیم کرده است این تولدها را پروردگار متعال!- این سه دست لباس، سه نوع لباس است که همهاش برمیگردد به لباس التقوی. به حضرت امام سجاد بگویید که آقا یک لباسی که من مربّی باشم، یک لباسی که من بندهی خدا باشم، یک لباسی که من با آن مأنوس با پروردگار باشم، شما هم برای من لطف کنید. این دستوراتی که من میدهم فکر نکنید که من تشبیه میکنم، نه همین را بگویید، همین عرایض را انجام بدهید. امّا لباسی که حضرت بقیة اللهدارد، روی لباسهایتان باید بپوشید. آنها را زیر بپوشید، این لباس مثل یک عباست که باید بیندازید روی لباسهایتان. آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری آقا. مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی یک توسلی دارد که در آن دعای توسل اللهم صلّ و سلّم و زِد و بارک علی صاحب، صاحب یعنی دارنده. این لباس را دارد. دارندهی آنچه پیغمبر داشت. دارندهی آنچه علی بن ابیطالب داشت. دارندهی آنچه فاطمهی زهرا داشت. همین طور میآید جلو تا میرسد به امام عسکری، از همان لباسها، از همین پارچه، از همین مدل، از همین وضع برای من هم لباس بدوزید! این لباسها را قبلاً بپوشید. آن لباس را رویش. آن لباسی است که از دور که وارد این مهمانسرای الهی میشوید میبینید ملائکه ریختند دورتان، به خدا قسم چشم دلتان را باز کنید میبینید ملائکه میریزند، یک شخصیتی مهم دارد میآید که لباسِ رویش لباس امام زمان است، لباس زیرش لباس امام سجاد است، لباس حضرت ابوالفضل العباس است، لباس حضرت امام سیدالشهداء است. خیلی مواظب باشید. ای کاش چشممان باز بود! ای کاش در این دنیای پر از حجاب نبودیم میدیدیم چه استقبالی میکنند. اول ماه رمضان، مغفرت میخواهید، این همهی سفره مال تو! رحمت میخواهی؟ برکت میخواهی؟ مال تو! بقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ، (هود / ۸۶) یک جمله آخر، که من حافظ شما نیستم. به پیغمبرشان میگفتند: ما اینجا نشسته ایم، استراحت میکنیم. تو و خدا بروید مصر را فتح کنید! إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ (مائده / ۲۴) یا، آقا برای ما دعا کن! ما اینطوری بشویم! نه؛ اینها کارهای خودت است. یعنی باید خودت انجام بدهی، من حواسم به شما نباید باشد. دوستان این را هم بدانید فرقی نمیکند انبیاء البته جای خودشان را دارند، آنها در عالم ذر امتحان داده اند، خدا قبولشان کرده، امتحانشان را حتی قبول کرده و فرستاده برای اینکه اینها –باصطلاح- سرمربی باشند، اینها ممتحِن باشند، اینها باشند روی سر مردم، بحث دیگری دارند. امّا کار شیعیان علی بن ابیطالب –که شما باشید- گاهی مشکل است. هم باید خودتان امتحان بدهید، هم باید مواظب امتحان دیگران باشید. این را دیگر توقع نداشته باشید مثلاً جناب آقای معلم، جناب آقای گنجی، دوستانی که به عنوان اسم استاد که رویشان گذاشته اید –استاد- برای اینکه خودتان کار نکنید، آنها به شما بگویند کار کن. خودتان باید کار کنید. انشاءالله جدّی باشید. میبینید پیغمبر خدا که شعیب باشد،-شعیب خیلی مقام دارد- مربی و معلم و استاد پیغمبر اولوالعزم است، حضرت موسی وقتی آمد خدمت حضرت شعیب، حضرت شعیب گفت دیگر ناراحتیهایت تمام شد. و اینجا هشت سال یا ده سال باید بمانی تا تربیت بشوی. لذا یک استادِ حضرت موسی خضر است، یک استادش شعیب است. شعیب خیلی مقام دارد. او میتواند بگوید: بقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنتُمْ مُؤْمِنِینَ، در تمام انبیاء تنها کسی که این کلام را گفته حضرت شعیب است در عین حال میگوید: وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ از من توقع نداشته باشید، من کاری بکنم که شما راحت باشید. بلکه خدا مذمّت هم کرده –والاّ تقریباً راست میگفتند. میتوانست خدا با حضرت موسی بروند مصر را فتح کنند و مرتبش کنند، اَمنش کنند، بعد آقایان تشریف بیاورند! ولی این دیگر امتحان نشد! این دیگر کار نشد! این استعمار، عمران و آبادی زمین نشد. امیدواریم همهمان از امروز که روز اول شعبان است و روز جمعه است، متعلق به بقیة الله است و این آیه را هم میبینید تصادفاً آمده جلو. یعنی ما ترتیبی که بخواهیم بنشینیم این آیه را بیندازیم روز اول شعبان که بقِیَّهُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ و این حرفها را بزنیم، این را نه میتوانیم جور بکنیم، نه میتوانیم تنظیم کنیم، خیلی هم کار لازم دارد. نمیشود تنظیمش کرد. من یک نفری تنها مینشینم اینها را مینویسم و دوستان هم محبّت میکنند و انشاءالله میخوانند و جدّاً عرض میکنم آنهایی که برای این زحمات ما ارزش قائل نیستند -چون همین جا شنیدم، من در تهران و قم نشنیده بودم- میگویند بعضیها روز سهشنبه میآیند جزوه میخواهند از ما، روز جمعه نگرفته. آقا در این سه چهار روز چه کار میکردی؟! من گفتم آن دو سه روز دیگرش هم بدانید نمیخواند! همین طور میخواهد بگیرد لابد! حالا چه مرضی است؟! این مرض میشود دیگر. روز جمعه جلسه بیایید، مرتب باشید، منظم باشید، کارهایتان روی حساب باشد، تا ما هم تشویق بشویم انشاءالله بتوانیم بهتر خدمتگذارتان باشیم و اگر اینطوری نباشد واقعش این است که انسان نمیتواند یک خدمتگزار حسابی باشد برای دوستان حضرت بقیة الله ارواحنافداه.حالا نمیدانم روضه بخوانم برایتان ؟ وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا (احقاف / ۱۵) فهمیدید چه میگویم؟ ماشاءاللّه همهتان اهل فضل و فهم هستید. حضرت زهرا سلام اللّه علیها وقتی که این فرزندش متولد شد، حالا خودش که کوثر است و از همهی علوم اطلاع دارد که کُره و کراهت -نه کراهت- یعنی ناراحتی دارد. آخر این بچه در این دنیا میآید، با این مردم روبرو میشود، خیرخواه مردم است، رحمه للعالمین است، همهی محبتش را بسیج کرده که مردم راحت باشند، با آن وضع عطش در کنار دو نهر آب با لبهای تشنه شهیدش کنند! آمد خدمت رسولاکرم، قنداقهی سیدالشهداء را به دست رسول اکرم داد، حضرت هم همین بیانات را، همین مطالب را تأیید فرمودند، فاطمهی زهرا گریه کرد. حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا. لاحول و لاقوه الاّ باللّه العلی العظیم. روز جمعه است، متعلق به امام عصر ارواحنافداه است، همه با توجّه؛
نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحبالزمان یا اللّه! یا اللّه یا اللّه یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه! خدایا به آبروی بقیة الله قسَمَت میدهیم فرجش را برسان. خدایا در این ماهی که همهاش سرور و شادی است برای ما هم سرور و شادی فرج آن حضرت را قرار بده. خدایا این اعیادِ بزرگ را در این ماه برای ما مایه برکت و رحمت قرار بده. خدایا عیدی ما را فرج مولایمان قرار بده. پروردگارا گرفتاریهایمان برطرف بفرما. توفیق پیشرفت بیشتر در راه تزکیهی نفس به همهمان مرحمت بفرما، مرضهای روحیمان شفا عنایت بفرما. خدایا به آبروی امام عصر قسَمت میدهیم مریضهای بدنی، مریضهایی که منظورند الساعه لباس عافیت بپوشان. امواتمان غریق رحمت بفرما. همین طور که نشستهاید سالگرد دختر جناب آقای خواجوی است. دختری که در سن کم اهل تزکیهی نفس بود، و بحمداللّه در بهشتِ برزخی، بسیار در رفاه و آسایش است ولی برای اینکه هدیهای ما در سالگردش بفرستیم، همان جایی که نشسته اید حتی در شهرها هم بخوانند. یک حمد و سه قل هو الله قرائت کنید. و عجل فی فرج مولانا.
لینک ویدیو در آپارات: کلیک کنید
جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.