شب ۱ محرم ۱۴۲۴ قمری – تقوا و محبت

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم‌ الله الرحمن الرحيم

الحمدلله و الصلوة و السلام علي رسول الله و علي آله آل اللّه لاسيّما علي بقيةالله روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدّائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم، وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ البقرة/165، شب اوّل سال و شب اوّل ماه محرم است اگرمصيبتحضرت ابي‌عبدالله الحسين نبود طبعاً مي‌خواست در امشب و در اوائل اين ماه لااقل مردم جشن و سروري داشته باشند اگر چه در اسلام و دين مستقيم و صراط مستقيم اسلام دوازده روز قبل از ماه محرم راه به همين جهت به عنوان عيد كه از روز عيدغديرخم تا اول محرم دوازده روز جشن و سرور و هيچ مسئله ناراحت‌كننده‌اي در اين دوازده روز اتفاق نيافتده بلكه مسأله خاتم‌بخشي و مباهله و امثال اينها يا آن سه روزي كه روزه گرفتند براي آيه تطهير اتّفاق افتاده بسيار ايّام پربركتي بود اين دوازده روز اگر چه ماها غالباً در صراط مستقيم نيستيم نه تنها در صراط مستقيم نيستيم ولايت و محبّت‌مان نسبت به خاندان عصمت و طهارت ضعيف است و مسئله شيعتنا خلقوا من فاضل طنيتا، شيعيان ما از همان خاكي كه ما خلق شده‌ايم از همان نطفه پاكي كه بدن ما خلق شده آنها هم خلق شده‌اند پس در نتيجه يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا، هر وقت ما خوشحال باشيم خوشحالند، هر وقت ما محزون باشيم محزونند اين علامت يك شخص است نسبت به ديگري نمي‌شود كه انسان يك محبوبي داشته باشد او محزون باشد ما خوشحال باشيم يا به كلّي او خوشحال باشد ما محزون باشيم يكي هماهنگي بين احباء هست محال است كه انسان صفات رذيله داشته باشد محبوبش صفات حميده، يا به عكس دو تا محب و دو تا دوست تا مي‌توانند از نظر روحي و بدني و زندگي خودشان را با هم هماهنگ مي‌كنند ما در قم شب‌ها را بعد از نماز مراحل تزكيه‌نفس را بيان كرديم و رسيديم به مرحله صراط مستقيم، صراط مستقيم ايجاب مي‌كند كه انسان وقتي كه خوب در صراط مستقيم جا افتاد اوّل كاري كه مي‌كند بايد رعايت تقوايش را بكند، تقوا به معناي نگهداشتن خود از انحرافات است، اگر يك وقتي انسان در صراط مستقيم باشد و تقوا نداشته باشد حتماً منحرف مي‌شود و از جاده پرت مي‌شود در اينجا گفتم و شايد يك هفته هم درباره‌ي تقوا صحبت كردم و خطبه همام را تقريباً تا به آخرش شرح دادم و گفتم كه تقوا به منزله علائم راهنمايي و رانندگي است براي كسي كه توي اتوباني، جاده مستقيمي دارد حركت مي‌كند تمام لحظات بايد رعايت تقوايش را بكد، تقوا به معناي خود نگهداشتن خودش است انسان از هر انحرافي چه انحراف اعتقادي باشد، چه انحراف عملي باشد، چه انحراف فكري، از اينها بايد خودش را نگه بدارد و نگهدشتن از اين انحرافات همان تقوا است و معناي تقوا جز اين چيزي نيست. منتها ديديد كه راننده‌ها تازه كه شروع به رانندگي مي‌كنند خيلي سخت‌شان است كه رعايت علائم راهنمايي و رانندگي را بكنند همينطور اوائل خيلي مشكل است برايشان كه خودشان را صد درصد بتوانند كنترل كنند همينطور از آن مرحله يقظه تا مرحله صراط مستقيم تقريباً پنجاه درصد تقوا در انسان بايد به وجود آمده باشد امّا پنجاه درصد هم بايد خودش را بسازد تا بتواند صد درصد كنترلش را رعايت كند انسان يك مقدار كه اين جهاات را حفظ كرد هم جادّه را شناخت هم علائم راهنمايي و رانندگي را رعايت كرد كم‌كم طوري مي‌شود حتّي احتياج به كنترل در عين اينكه كنترل مي‌كند در كنترل كاملاً ماشين با سرعت زيادي دارد حركت مي‌كند همه جهات را كنترل بكند در عين حال شايد يادش رفته باشد از علائم راهنمايي و رانندگي آنجا يك حالت تقريباً اعتصامي پيدا مي‌كند و عادت مي‌كند كه انحرافش خيلي برايش مشكل است يعني يك كسي كه يك مدتي در صراط مستقيم با تقوا عمل كرد ديگر بعد مشكلش است يك وقتي بي‌جهت فرمان را مثلاً در سرعت صد كيلومتر دارد حركت مي‌كند به طرف رسات يا يبه طرف چپ بپيچاند اصلاً شايد نكند محال باشد و اين معناي همان اعتصام است كه نتيجه تقوا است چيزي كه در اين مرحله باقي ماند مسئله مرحله محبّت است، محبت با مرحله صراط مستقيم و تقوا در حقيقت يكي است اگر محبّت بدون تقوا و بدون صراط مستقيم باشد و قطعاً محبّت مجازي است محبّت‌هاي مجازي و حقيقي را من امشب شرح مي‌دهم برايتان چون شب اوّل محرم است و شايد يكي دو شب ديگر هم مجبور باشم اين مرحله را بيشتر توضيح بدهم تا ان‌شاءاللّه دوستاني بعدها هم بايد به همين مطالب آشنا باشند و حقيقت تقوا و محبت را بفهمند. بعضي فكر مي‌كنند كه اگر مرحله محبّت را انسان داشت ديگر مرحله تقوا را نبايد داشته باشد يا مرحله تقوا اگر رفت مرحله محبّت را نبايد داشته باشد اين اشتباه است، اساساً توبه و استقامت و صراط مستقيم زمينه‌ساز تقوا است و اگر يك وقتي بيش آمد بعضي از افراد هستند كه بعضي انسانها هستند كه خُشكند، اهل محبّت نيستند، حيواني‌صفت و حيوان‌سيرتند و اين حيوان صفت و حيواني‌سيرت نمي‌تواند از اينها جدا بشود. اصلاً اهل محبّت نيستند اگر يك وقتي هم به شما محبّت مي‌كنند براي يك محبّت بيشتري است كه شما به آنها بكنيد. مثلاً مي‌گويند كاسه آنجا رود كه قدح برگردد، نون به قرض هم مي‌دهند، شما خانه ما نيامدي ما هم خانه شما نمي‌آييم، شما با من محبت نكردي من هم به شما محبّت نمي‌كنم، امثال اين مسايل پيش مي‌آيد اين افراد در حقيقت اگر خوب تحقيق كنيد و توي واقعيّتش برويد اينها به شما محبّت ندارند اينها به خودشان محبّت دارند يعني محبّت هم نيست آني كه به خدشان دارند راحت‌طلبند مي‌‌خوهند خوش باشند، مي‌خواهند بيشتر داشته باشند مي‌خواهند هم در خدمت آنها باشند باصطلاح اگر محبّتي مي‌كنند در اصطلاح مي‌خواهند بازده داشته باشد محبّتشان، سلام كه مي‌كنند عليك مي‌خواهند داشته باشد، بعضي افراد هستند كه اينطورند يك حالت كبر و غروري دارند، دوست دارند همه بهشان سلام كنند يك سري تكان مي‌دهند، يك حالت مي‌گويد سلام عليكم، مي‌گود عليكم السلام، بعضي‌ها چنين اخلاقی دارند اين علامت كبرشان است، علامت اين هست كه خودخواهند، يا مثلاً فرض كنيد كه يك محبتي به يك ثروتمندي يا يك محبّتي به يك قدرتمندي مي‌كنند كه او از ثروتش به نفع اينها كار كند از قدرتش به نفع اينها كار كند، اينها در حقيقت هيچ كدامش محبّت نيست اين را بدانيد، محبت پدر به فرزند محبّت واقعي نيست، مگر اينكه فرزندش اهل تقوا باشد به خاطر تقوايش محبت داشته باشد، محبّت پدر به فرزند، محبت مردم به زن، محبّت زن به مرد اينها يك نيازمندي‌هاست يك طبيعت است، يك امري است كه خداي‌تعالي قرار داده تا تو بتواني زندگيت را اداره كني مثلاً محبّت پدر به فرزند اگر جداي از خدا و تقوا باشد اين در حقيقت چون در حيوانات هم اين هست شما ببينيد يك مرغ براي حفظ جوجه‌هايش حتي بر گرگ هم مي‌پرد به سگ هم حتّي خودش را مي‌زند.

در حيوانات كه محبّت حقيقي نيست سخاوت هم شبه سخاوت است مثلاً خروس يك دانه‌ايي كه پيدا مي‌كند داد مي‌زند كه مرغش بيايد، اين دانه را به او بدهد اين محبّت نيست، اين سخاوت هم نيست اگر راست مي‌گويي به خروس ديگر اين دانه را بده، سخاوت آن وقتي است كه به احتياجات هم‌نوعش فكر كند، حالا اگر يك خروس آن طرف باشد از گرسنگي دارد مي‌ميرد اين به اين خروسه هيچوقت اين دانه را نمي‌دهد به مرغش مي‌دهد، اين يك غريزه‌اي است يك حالتي است كه خدا درشان قرار داده است، يك وقت فكر نكنيد كه بده در انسان هم هست خدا قرار داده كه لانه زندگي‌شان حفظ بشود.

به خاطر اينكه مسئله تكثير نسل انجام بشود ا گر ديديد كه مرد به زنش اظهار علاقه مي‌كند ممكن است دو تا علاقه وجود داشته باشد يكي حقيقي، يكي مجازي.

حقيقي‌اش اينكه باري خدا باشد يك زن متدينه، اهل تقوا اين را آدم دوستش بدارد، يك وقت هم هست جنبه‌هاي جنسي در كار است آن هم مثل بقيّه حيوانات همينطور كه هم حيوانات همسرشان را، زوجه‌شان را، جفت‌شان را دوست دارند اين هم زنش را دوست دارد. پس بينيد در خصوص اهل تقوا دو تا محبّت، يكي شبه محبت است، محبتهاي مجازي شبه محبّت است، محبّت حقيقي نيست يكي هم محبّت واقعي است حالا من محبّت‌هاي مجازي و محبّت‌هاي حقيقي را عرض مي‌كنم، محبّت مجازي اينست كه خواهي و نخواهي و طبيعي موقت باشد مثلاً يك فردي زيبا است. آدم دوستش دارد براي زيبائيش است، يك فردي پولدار است آدم دوستش دارد به خاطر پولش است ببنييد اگر پول نباشد ديگر محبّت نيست، اگر قدرت نباشد ديگر محبّت نيست. اگر شخصيّت نداشته باشد ديگر محبّت نيست، خيلي‌ها بودند درباره رئيس جمهورها، شخصي‌تها قدرتمند تا وقتي كه اينها در رأس قدرت بودند مي‌گفتند زنده باد وقتي كه از قدرت افتادند هم گفتند مرده باد، همه آنهائي كه مي‌گفتند زنده باد وقتي كه از قدرت افتادند هم گفتند مرده باد همه آنهائي كه مي‌گفتند زنده باد بعد گفتند مرده باد ببينيد اين محبّت نمي‌شود  اسم اين را نمي‌شود گذاشت محبّت ببينيد شما الان گرسنه‌تان است محبّت به غذا داريد بهترين نمونه و مثالش اين است غذا را كه خوردي مي‌گويي ببرش بخور تو كه مي‌مردي از عشق به اين غذا، تو براي يك جرعه آب اين قدر خودت را اذيت كرده بودي اين ور مي‌زدي، آن ورد ي‌زدي، حالا بخور مي‌گويي نه ديگر سير شدم، تمام شد اين محبّت مجازي است، محبّت‌هاي مجازي آن محبت‌هايي است كه به غير از آن شخص تعلّق بگيرد حالا به قدرت آن شخص يا به ثروت آن شخص يا به زيبايي آن شخص همانطوري كه محبوب آني كه مورد محبت است همانطوري كه آن موقت است اين محبت هم موقّت است و مجازي مي‌شود.

مجازي فكر نكنيد يك چيزي است ليلي و مجنون، مجنون به ليلي محبتش مجازي بود مي‌گويد چطور مجازي بود براي اينكه آن اخلاقیّات و انسانيّت او را كه دوست نداشت، آن قيافه‌اش را دوست داشت يا مثلاً محبت‌هاي مختلفي كه هست بايد انسان بايد اول دنبالش برود كه اين حقيقي‌ است يا مجازي، محبّت حقيقي آن محبّتي است كه به يك حقيقيتي آن محبّت تلعق بگيرد واقعاً نمي‌شود كه محبّت حقيقي باشد و به حقيقت تعلّق نگيرد ببيند شما تشنه‌ايد بيابانها را ديددي در بيابانهاي كويري انسان دور را مي‌بيند خيال مي‌كند آب است چون تشنه است به آن درياي آب محبّت پيدا مي‌كند آن درياي خدايي سراب كسراب بقيعه يحسبه الظلمان ماءا، با اشتها با عجله مي‌رود مي‌بيند اين زمين خشك است همه ما محبّت‌هاي مجازي هر چه كه باشد اين را بدانيد عين اين كه خدا هم در قرآن مثال زده چون شما مثلاً دوستتان را دوست داريد براي چه دوست داريد؟ به خاطر اينكه خيلي خوش‌قيافه است، خوب آن وقتي كه مُرد قيافه‌اش تمام مي‌شود ديگر محبّت شما هم تمام مي‌شود، اين پولدار است خوب اگر آمد برشكست شد محبّت شما هم بايد تمام بشود چون پول آن تمام شده، داراي قدرت است، قدرت دارد، در رأس يك كاري است كه هر كاري بگويد فوراً انجام مي‌شود در رأس قدرت‌هاي ظاهري مثلاً رئيس فلان ادراه است رئيس جمهور است هر كه را تصور كنيد اين خوبيش اينست كه در مملكت ما رئيس جمهور چند سال بيشتر حق ندارد بماند، چهار سال تو محبت به اين داري كه اين را دوست داشته باشي آن وقت دو جور است، يك وقت هست باز يك پست ديگير مي‌دهند به او، بد نيست بازم خوب، باز هم مثل بني‌صدر كه هيچكس اصلاً جرأت ندراد بگويد من دوستش دارم.

پس بنابراين محبّت مجازه را بشناسيد اوّل تا من محبّت حقيقي را برايتن بگويم هر چيزي كه آنچه محبّت شما به او تعلّق گرفت محبّت شما به هر چيزي از هر جاي عالم كه تعلق گرفت و وجود او يا آن چيزي كه به علّت او شما محبّت به او پيدا كرديد اين اگر موقّت بود مجازي است چون خواهي نخواهي وقتي كه آن چيز موقّت شد، محبّت شما هم موقت است  هر چيزي كه موقّت بود حقيقي نيست معنا ندارد حقيقي باشد، پس مجازي است، عين غذاست. غذا براي انسان چي هست؟ محبّتش شما خيلي الان گرسنه‌تان است دم افطار توي ماه رمضان، روزهاي بلند بوي غذا بي‌حالتان مي‌كند نگه به آبي كه شرشر بكند حالتان را اصلاً عوض مي‌كند بس كه عشق به او داريد امّا يك ساعت بعد از افطار نه آب ديگر مي‌خواهيد نه غذا از بوي غذا هم ديگر بدتان مي‌آيد گاهي اگر انسان وضع مجازي‌اش خيلي اگر خوري باشد از بوي غذا هم ديگر بدش مي‌آيد اين معناي محبّت مجازي، همه محبتهاي مجازي هم همينطور است شما اگر حتّي بزرگترين اهل تقوا را، حتّي امام زمانتان را شما امام زمان را دوست داري براي چي؟ براي اينكه عدل و داد برقرار كند. راحت بشوم يك خورده و امام زمان را دوست داري براي چي؟

براي اينكه بيايد وضع بازارمان بهتر بشود، گوشت خوبي گيريمان بيايد، روغن خوبي گيريمان بيايد، همه اينها محبّت‌هاي مجازي است. حالا بعد مي‌گويم محبّت حقيقي نسبت به امام زمان چيست. همه‌اش مجازي است، تو فشار ديدي گوشت خوبي گيرت نيامده، غذاي خوبي گيرت نيامده، مي‌خواهي يكي پيدا بشه غذاي خوبي، گوشت خوبي بگذارد جلويت ، تازه آن گوشت خوب و غذاي خوب وقتي كه خوردي سير شدي، ديگر به  او علاقه نداري، علاقه ديگر نداشتن علاقه به امام زمان هم ديگر نداري.

اينها محبّت‌هاي مجازي است، مي‌بينيد كه همچنين سلسله‌وار مي‌روم جلو همه اينها هدر مي‌رود، هر محبتي كه انسان نمي‌تواند بگويد محبّت، محبّت وقتي كه انسان به يك فردي دارد يا مثلاً حالا بعضي از مطالب را انسان نمي‌تواند خيلي بازش كند بعد از اينكه به او رسيد و از او توشه گرفت، بهره گرفت ديگر اصلاً بدش هم مي‌آيد از آن حتي اگر بخواهد نزديك بشود اصلاً بغض انسان، مثلاً غذا را بياورند غذاي خوش عطر بسيار خوب، شما سير شدي ديگر نمي‌تواني حتي دو لقمه هم خيلي هم خوردي و كاملاً خودت را سير كردي مي‌گويي جمعش كنيد، چرا جمع‌اش كنيم؟ تو كه اين قدر عشق داشتي، جمع كنيد خيلي بخواهد بماند اصلاً از بويش هم بدت مي‌آيد يك لقمه بگيرند تعارف كند، دوستت برداشته يك لقمه تعارفت مي‌كند مي‌گويند آقا من ديگر ميل ندارم، نمي‌توانم بخورم، اصرار هم مي‌كند دعوا هم شايد بكند، اينها همه‌اش شايد محبت مجازي است، مصداقي براي محبّت مجازي شما داشته باشيد كه هر چه بود نمي‌گويم بد هست ها، محبت مجازي همه‌مان محبّت مجازي را داريم، يعني نمي‌توانيم. مثلاً به آب محبّت نداشته باشيم وقتي كه تشنه‌مان است نمي‌توانيم به غذا محبّت نداشته باشيم وقتي كه گرسنه‌مان است، نمي‌توانيم به جنس مخالف محبّت نداشته باشيم وقتي كه شهوت داريم اينها هست، ولي مجازي است مجازي هم معنايش اين است كه آن چيزي كه شما به او محبّت داريد موقّ باشد حالا يا از نظر مجازي شما يا از نظر وضع خودش يا از هر جهتي، هر جهتي كه آن چيز موقت باشد و شما به او محبّت داريد اين با از بين رفتنش محبّت شما هم تمام مي‌شود و محبّت‌هاي موقّت مجازي است.

خداي تعالي در قرآن مي‌فرمايد: الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ، الزخرف/67، هم دوستان در روز قيامت همه ها! الاخلاء الف و لام استغراق است روز قيامت بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ، بعضي‌ها به بعضي دشمند، دشمن مي‌كنند، يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيه، عبس/34،

در دنيا دو تا برادر البته عرض مي‌كنم غير از متقون، إِلَّا الْمُتَّقِينَ، دارد آن بعدش دو تا برادر توي دنيا بودند با هم واقعاً هم با هم صفا داشتند، صميمت داشتند، روز قيامت با هم دشمن مي‌شوند، يفرء‌ معناي دشمني همين است ديگر، من وقتي رسيدم به شما ديدم اسباب درد سري‌ات كمكم نمي‌تواني بكني، اهل اين هم نيستي كه بتواني به من كمك كني، خوب از تو فرار مي‌كنم دشمن مي‌شوم، اگر آن محبوب بدور عقب سرت مي‌گويي بابا ولم كن من خودم اينجا گرفتارم.

«الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» زخرف/67،  يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيه، حتي از پدر و مادرش حتي از فرزندش، دقت بكنيد و حتي از صاحبته از صاحبه‌اش كسي كه                         بود از همه فرار مي‌كند چرا؟

به جهت اينكه در آن روز براي هر كسي يك كاري است كه             بي‌نيازش مي‌كند چون خودش اينقدر گرفتاري دارد كه به ديگري نمي‌رسد، اين معناي           است، اين جوري است. خوب فكر نميكنم اگر بيدار باشيد و حالت يقظه‌اي داشته باشيد و اينها ديگر مسئله‌اي براي شما در معناي محبّت مجازي مانده باشد. محبت مجازي خوب معلوم است. شديدش محبّت مجنون است به ليلي، و ضعيفش يك يكساعت ديگر به همه‌مان دست مي‌دهد نسبت به غذا و تنفرمان هم باز همان الان اگر روز قيامت اگر باشد باز همان مجنوني كه از او پرسيدند حق با يزيد بود يا با امام حسين، گفت حق با ليلي بود، همان در روز قايمت يقيناً مي‌گويد حق با امام حسين بود ديگر اظهار عشق نمي‌كند محبت‌هاي مجازي يك مثالي است براي محبّت حقيقي، محبت حقيقي چون خيلي حرف دارد مي‌گذاريم براي شبهاي آينده ولي محبّت مجازي يك راهي است براي محبّت حقيقي نه اينكه شما برويد حتماً يك محبّت مجازي داشته باشيد تا به محبت حقيقي برسيد اين غلط است.

اين حرف بسيار غلط است چون هيچ وقت مجاز نمي‌تواند محبّت حقيقي را به انسان بدهد چرا به جهت اينكه اين خودش كم دارد.

ذات نايافته از هستي بخش                    كي تواند كه شود هستي بخش

انساني كه محبّت مجازي دارد اشتباه كرده با اشتباه هيچ وقت انسان به حقيقت نمي‌رسد چرا يك مسئله هست كه انسان مي‌تواند براي افرايد كه خيلي پرت‌اند كه آنها البته دوستاني كه اهل‌تزكيه نفس باشند نيستند، آنهائي كه خيلي پرت انديشه به اينها مثال زد، آقا تو به غذا مي‌شود عشق بورزي، مثلي كه خوب بله، يقيناً بعضي وقتها اتفاق افتاده خيلي گرسنه‌اش است، خوب انسان مي‌گويد همينطور كه سر و دست و پا مي‌شكني براي غذايي كه بعد از چند لقمه خوردن متنفر مي‌شوي اين جور سر و دست و پا مي‌شكني برايش براي آن كسي كه هميشه مي‌خواهد به تو همه كمك‌ها را بكند تو بيشتر بايد اظهار محبّت بكني، ببينيد آيه‌‌اي كه خواندم كه وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ، شديدترين حب را به خدا دارند، شديدتر از چي؟ شديدتر از محبّت مجازي، دقت مي‌كنيد محبّت مجازي يك بخش محبّت حقيقي، يك بخش حالا چرا ما مي‌گوييم محبت به خدا محبّت حقيقي است و غذا و بچه و زن و قدرت و اينها محبّت مجاي است چرا اين را مي‌گوييم؟

اينكه مي‌گوييم به خاطر اينست كه او دوام دارد يعني البته دو چيز دارد يكي دوام است و يكي اينست كه هر چيزي كه فطرتاً به او محبت دارد در خدا هست هر چيزي.

شما چه عالم باشيد چه عالم نباشيد، چه دوست داشته باشيد تحصيل علم بكنيد چه دوست نداشته باشيد، علم را دوست داريد حالا دليلش: اگر يك عالمي را ببينيد مي‌بينيد دوستش داريد اگر يك كتاب علمي را ببينيد دوستش داريد هر چيزي كه باشد حتي به خودتان بكند تو جاهلي، عالم نيستي، بدتان مي‌آيد. اگر بگويند عالمي خوشتان مي‌آيد علم محبوب ست.

اين يك حالتي است كه در هر كجا كه باشد محبوب است، عالم محبوب است، پاكي هم محبوب است عصمت هر جا مي‌خواهد باشد شما اگر ببينيد يك عالمي ولو علم فيزيك را بلد است، علم شيمي را بلد است، يك جايي باشد شما هيچ وقت سنگ بر نمي‌داريد بزنيد اگر كسي هم سنگ بر دارد بزند به خاطر اينكه اين عالم علم شيمي است و علم فيزيك است يعني چه؟ حالا يك علمي را بد است اينكه جرمي نيست.

علم را دوست داريد پاكي را هم دوست داريد نمي‌شود انسان باشد و هيچ هم كار به قيافه به شخص به هيچ چيز ندارد، علم را دوست داريد، مخصوصاً حقيقت علم نه معلومات را شما ببيندي اين يك جمله خيلي خوبي است كه شايد بعضي‌ها متوجّه نشوند امّا من بايد بگويم علم را معلومات را ممكن است دوست نداشته باشيد شما مثلاً يك كسي را شما در همين محبّت‌هاي مجازي عكسش افتاده توي آينه‌ايي ممكن است تا وقتي بر توي آينه از خود اين طرف محروم باشيد كه نگاهش كنيد آن عكسش را مي‌بينيد و به او علاقمند شويد.

امّا يقيناً روي محبّتي است كه به او داريد اين عكس را هم دوست داريد نه اينكه خودش را دوست نداشته باشيد اين عكس را دوست داشته باشيد.

يا اينكه از خوردن بدتان بيايد عكسش را توي خانه‌تان بزنيد اين مسلم است پس اگر انسان علم و پاكي را دوست دارد آن علم و پاكي واقعي را دوست دارد نه آن معلومات به اصطلاح كس يا تصوير آن پاكي را اين يقين است اگر هم تصور علمي را پاكي را دوست دارد از باب همان عكس است يك نفر را شما دوست داريد چون او را دوست داريد، اين را دوست داريد متوجه شديد يك قدري دقيق است سنگين است اين را خوب دقّت كنيد.

اگر انسان عكس يك شخصي را ديد توي خانه‌ت چرا زدي توي خانه‌ات؟ چون آدم پاكي است، چون عالم است، اگر عشقتان عشق مجازي نباشد عكس را هيچوقت به خاطر اينكه كاغذش خوب است دوست نداريد يا به خاطر اينكه قيافه است حالا فرض كنيد نستجيرباللّه انسان عكس عمر را بزند توي خانه‌اش، شايد عمرسعد منظورم باشد، بزند توي خانه‌اش چون آدم خوش چشم و ابروي هست. پاكي خوب دقت كنيد پاكي و علم اين دو چيز محبوب انسان است، هيچ حرفي در آن نيست، حتي شمر پاكي و علم را دوست داشت، هر كسي كه فطرتش هم از دست داده باشد پاكي  و علم را دوست دارد حتي كمتر ديده شده كه ديوانه‌اي از پاكي بدش بيايد از علم هم بدش بيايد، مخصوصاً وقتي فهميده مي‌شود به او مي‌گويند تو جاهلي، تو عالم نيستي، ما توي يك ديوانه‌خانه‌ايي رفته بوديم براي رسيدگي به ديوانه‌ها و كمك به اينها يكي از اين ديوانه‌ها كناري ايستاده بود گفتم اينها چرا اين جوري مي‌كنند گفت براي ايكه اينها عقلشان كم است حالا خودش را عاقل مي‌دانست انها را مي‌گفت عقلش كم است.

پس آن چيزي كه محبوب انسان است خوب دقت كنيد محبوب انسان است علم و عصمت است علم و پاكي است، آن هم علم و پاكي واقعي نه علم و پاكي نه معلومات، نه پاكي كه كسب شده باشد در يك انساني كه خودش مخلوق است خوب دقّت كرديد و اين تنها و تنها خدا است اين كسي كه علم واقعي داشته باشد و علم‌اش اكتسابي نباشد موقت نباشد و صفات حميده‌اش ذاتي باشد، اكتسابي نباشد فقط و فقط خداست، حالا ان‌شاءاللّه برايتان عرض مي‌كنم راجع به اين موضوع شايد فردا شب هم صحبت كنيم و اميدواريم كه خداي تعالي همه ما را به حقيقت برساند و ما را با پروردگار آشنا كند و هر كس اين مطالب را گوش مي‌دهد بايد حتماً مطلبي كه فردا شب مي‌گويم آن را هم گوش بدهد يك وقت خيال نكنيد ما وهابي هستيم و ائمّه را نبايد دوست داشت نستجيرباللّه.

اصلاً هر چه انسان محبّت به خدا دارد بايد به ائمّه اظهار كند و خاندان عصمت را چون مظهر خدا هستند ما هم بايد محبّت‌مان نسبت به اينها باشد از نظر علمي از نظر فطري، برايتان توضيح مي‌دهم ان‌شاءالله اميدوارم موفّق باشيد. و صلي اللّه علي سيدنا محمّد و آله اجمعين.

 

لینک دانلود : 

کلیک راست و ذخیره

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *