شب ۱۸ رمضان ۱۴۲۵ قمری – فضائل امیرالمومنین (علیه السلام)

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم

بسم‌ اللّه الرحمن الرحيم

الحمدللّه و الصلوة و السلام علي رسول اللّه و علي آله آل اللّه لاسيّما علي بقيةاللّه روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدّائمة علي اعدائهم اجمعين من الان الي قيام يوم الدين.

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم، بسم اللّه الرحمن الرحيم، أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ. (رعد / ۱۹)

اولين آيه‌اي كه در اين روزها تلاوت مي‌كنيد مربوط به قرآن شريف است كه يك عدّه از مردم كورند، حقيقت را درك نمي‌كنند، مردمي هستند كه آيات الهي را مشاهده نمي‌كنند، اينها را خداي‌تعالي مي‌فرمايد در مقابل كسي كه مي‌داند كه قرآن از طرف پروردگارت نازل شده و حق است آيا مساوي هستند؟ اين مطلب يك اشاره‌اي است به يك حقيقتي كه در جامعه‌ي ما وجود دارد.

يك عدّه مردم آنچنان غافلند از حقيقت و از حقايق قرآن كه به هيچ وجه نمي‌توانند به هيچ عنوان خصوصيّات و حقايق قرآن را درك‌ كنند.كورند! شما به يك فرد كور مادرزاد هر چه بخواهيد رنگ قرمز يا سبز را برايش فرق بگذاريد، او نمي‌فهمد، درك نمي‌كند. امّا كسي كه چشمش باز است همه چيز را مي‌بيند، بدون اينكه شما توضيح بدهيد قرمزي و سبزي را  درك مي‌كند. يك عدّه هستند با اينكه قرآن به زبان آنهاست، عربند و تمام قرآن را هم ممكن است خوانده باشند و حتّي بعضي‌ از اينها تفسير مفصّلي براي قرآن نوشته‌اند امّا به حق و حقيقت نرسيده‌اند. من يك وقتي درباره‌ي عالم بزرگ سنّي مذهب «فخر رازي» فكر مي‌كردم كه تفسير كبير را نوشته اما متوجّه افضل‌بودن علي بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام بر ساير صحابه نبوده است يا اگر بوده اظهار نكرده و سنّي باقي مانده. علي بن ابيطالبي كه به تصديق اهل‌سنّت سيصد آيه در شأنش نازل شده، از نظر شيعه كه خيلي بيشتر از اينهاست و يا تفسير و يا تأويل و يا ظاهر آيه بر وجود مقدس علي بن ابيطالب دلالت مي‌كند. آن هم مطالب بسيار بالا و در سطح بالا، مثل آيه‌ي تطهير، آيه‌ي ليلة المبيت، آيه‌ي ولايت كه مي‌فرمايد: إِنَّمَا وَلِيُّكُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ (مائده / ۵۵) سوره‌ي هل‌ اتي با آن خصوصيّات كه من يك وقتي با يكي از دانشمندان اهل‌سنّت كه حرف مي‌زدم دوازده دليل از اين سوره‌ي مباركه بر عصمت اهل‌بيت عصمت و طهارت اقامه كردم و قبول كرد. آيات مختلف ديگري كه هست و روايات متواتره كه مورد اتّفاق سنّي و شيعه است، همه‌ي اينها را اين دانشمند ديده و درباره‌ي خليفه‌ي – به اصطلاح – منتخب  مردم، ابي‌بكر، يك آيه در قرآن است كه به نظر من اين آيه هم دلالت بر افضليّت ايشان نمي‌كند. با اين وضوح در عين حال مي‌بينيم يا نديده گرفته اند و يا نديده اند، اگر نديده گرفته باشند چشم روي هم گذاشته اند و اگر نديده باشند همان‌طوري كه قرآن فرموده كورند و از اين قبيل مطالب در قرآن و در احاديث زياد داريم كه صراحت شديد بر يك موضوعي دارد ولي در عين حال از آن بعضي مطلّع نيستند و يا نمي‌خواهند مطلع باشند. يك آيه‌اي در قرآن است كه خداي‌تعالي در آن استدلالي بر ولايت علي بن ابيطالب فرموده. مي‌فرمايد: أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (يونس / ۳۵) آيا كسي كه همه‌ي مردم را به حقّ هدايت مي‌كند اين بهتر است كه پيروي شود و يا كسي كه خودش احتياج به راهنمايي ديگران دارد، شما نظرتان چه هست؟!  فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ، چگونه حكم مي‌كنيد؟ يك نفر هست هر چه از او سؤال مي‌كنند جواب قانع‌كننده و صحيح در مقابل پرسش‌هاي مختلف مي‌دهد و يك نفر هم هست هيچ نمي‌تواند پاسخ سؤالات را بدهد و بلكه خودش سؤال‌كننده است، اگر بنا بشود از يكي از اينها انسان پيروي كند از كدام يك بايد پيروي كند؟ فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ، در تاريخ دارد. يك مسأله‌اي است كه همه مي‌توانيم تحقيق كنيم، علي بن ابيطالب بعد از رحلت رسول‌اكرم صلي اللّه عليه و آله وسلم در ميان اصحاب بود هيچ يك از اصحاب پيغمبر اينچنين نبودند كه هر چه سؤال از او مي كردند جواب مثبتي داشت و علاوه سخنراني‌هاي بسيار كوبنده، پرمحتوا، خطبه‌هاي فوق‌العاده علمي كه آن قدر سنّي و شيعه بر اين خطبه‌ها و رساله‌ها و كلمات قصار آن حضرت شرح نوشته اند كه از حساب خارج است. احتياج الكلّ اليه و استغنائه عن الكلّ، احتياج الكلّ اليه و استغنائه عن الكلّ دليلٌ علي أنّه امام الكلّ. خيلي عجيب است! استغناي علي بن ابيطالب از همه؛ شما اگر در تاريخ دقّت بكنيد مي‌بينيد كه علي بن ابيطالب عليه‌السلام از همه بي‌‌نياز بود، يك جا ندارد كه علي عليه‌السلام از كسي چيزي، مطلبي كه ندانسته باشد پرسيده باشد ولي بقيّه صحابه اكثراً از حضرتش سؤال مي‌كردند. يعني مسائلشان را، زياد هم داريم، حتّي بعضي از اوقات مطالب خيلي معمولي را نمي‌دانستند سؤال مي‌كردند! در روايت  دارد اهل‌سنت نقل كرده اند كه شخصي آمد از دو كلمه در قرآن سؤال كرد يا در بعضي از روايات كه اين هم متواتر است از كلمه أَبًّ سؤال كرد که درقرآن است، وَفَاكِهَةً وَأَبًّا (عبس / ۳۱) فاكهه و ابّ، از عمر معنایش را سؤال كردند گفت: من نمي‌دانم! – عرب است! يك واژه‌ي عربي درقرآن – از عمر سؤال كردند، از ابي‌بكر سؤال كردند اينها نمي‌دانستند! آمدند خدمت علي بن ابيطالب؛ حضرت فرمود: منظور علوفه است. خود قرآن تتمّه‌ي آيه‌ اين مطلب را بيان فرموده: و َفَاكِهَةً وَأَبًّا – مَتَاعًا لَكُمْ فاكهه مال شما و َلِأَنْعَامِكُمْ (عبس/ ۳۱-۳۲) يعني علوفه مال چهارپايانتان. و از اين قبيل زياد داريم. تاريخ عجيب نقل كرده. تا جايي كه در شرح نهج‌البلاغه آن شخص معتزلي ابن‌ابي‌الحديد مي‌گويد: الحمدللّه الذي، حمد خدايي را كه، مفضول را بر فاضل ترجيح داده، آن كه ارزشش كمتر است، چه از نظر قرآن و چه از نظر احاديث و روايات، آن را بر كسي كه افضل است ترجيح داده! ما در اينجا يك بحثي درباره‌ي امامت بايد داشته باشيم كه يك مقدارش را در همان بحث‌هاي اعتقادا‌تمان عرض كرديم، در بحث امامت عرض شد كه امام بايد از همه داناتر و از همه افضل‌ در جميع فضائل و بر همه از نظر پاكي بايد افضل باشد، ترجيح داشته باشد. ما اگر بخواهيم در ميان اصحاب پيغمبر يك چنين فردي پيدا كنيم قطعاً نوبت به احدي جز اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب نمي‌رسد. علمش آن چنان است كه خداي‌تعالي مي‌فرمايد: قُلْ كفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ (رعد / ۴۳) بگو شهادت خدا -كه بحث مفصلي دارد معني شهادت خدا بر رسالت رسول‌اكرم چيست؟- شهادت خدا و شهادت كسي كه در نزد او علم كتاب است براي من بر اثبات رسالت من كافي است. سنّي و شيعه نوشته اند كه منظور از كسي كه علم كتاب در نزد او هست علي بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام است كه يك مختصر از اين علم كتاب در نزد آصف بن برخيا بود و تخت بلقيس را از شش ماه راه به يك چشم بهم زدن نزد سليمان آورد! اين از نظر علمي. از نظر عصمت، از نظر عصمت يكي سوره‌ي هل‌اتي، يكي آيه‌ي تطهير. اين سوره‌ي هل‌اتي دارد بيان مي‌كند كه آنچنان محبّت اين چند نفر، اين پنج نور مقدس به خداي تعالي زياد بود كه مي‌گويند: لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا (هل‌اتي / ۹) إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ، ما براي محبتمان به خدا به شما اين اطعام را مي‌كنيم. ببييند! كسي كه هر چه دارد بخاطر خدا مي‌دهد، از افراد توقّع اينكه آنها تشكر از او بكنند، ممنون باشند و جزا براي آنها قائل باشند نيست. لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ، در دلمان هم اين فكر را نمي‌كنيم كه از شما جزا و تشكّري طلب كنيم. در مقام عصمت و در مقام پاكي خداي‌تعالي مي‌فرمايد: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (احزاب / ۳۳) تطهيري كه در اين آيه‌ي شريفه است البته معنايش دفع رجس است نه اينكه در خاندان عصمت عليهم الصلوة و السلام پليدي بوده و خدا رفعش كرده، نه! يك رفعي داريم ويك دفعي، كه اين را شرح داده ام، رفع يعني باشد بردارند، دفع يعني نگذارند وارد بشود.خداي‌تعالي از روز اوّل كه نور مقدس علي بن ابيطالب را خلق فرمود از همان روز اوّل رجس و پليدي كه عارض هر مخلوقي – اگر به حال خودش وا بگذارند هست ـ خداي‌تعالي يك علم و عصمتي به او داده كه اين رجس و پليدي‌ها از او دفع شده. اين چنين فردي در بين اصحاب خاندان عصمت، در بين اصحاب پيغمبر بود ولي به او توجّه نكردند. به كتابي كه آورد در بين مردم داد توجّه نكردند. چند سالي كه نوبت خلافت ظاهري به علي بن ابيطالب رسيد او را مشغول چند جنگ و گرفتار جنگ با قاسطين وناكثين ومارقين نمودند. چهار سال حضرتش براي مردم حكومت كرده اينها دراين چهار سال، سه جنگ بوجود آوردند. در عين حال شما كتاب‌ها را اگر نگاه كنيد، آن قدر از علي بن ابيطالب مطالب علمي بيان شده كه دانشمندان زمان ما، – خيلي عجيب است، دانشمندان زمان ما – مي‌گويند: يا علي! اي كاش تو در اين زمان مي‌بودي، آن وقتي كه مي‌فرمودي اي مردم از من سؤال كنيد قبل از آنكه مرا نبينيد. از طُرُق آسمان‌ها از من سؤال كنيد! از راه‌هاي آسمان! معلوم است كه علي راه آسمان را بلد بوده، از راه‌هاي آسمان از من سؤال كنيد، چگونه به طرف آسمانها برويم؟ هر سؤالي كه مي‌خواهيد از من بكنيد. امّا مستمعينش متأسفانه جاهل بودند بيشترين سؤالي كه در نهج البلاغه است از طريق ابن كوّاء است كه يك نفر از خوارج است و يا سعد وقّاص سؤال مي‌كند سر صورت من چند تا مو دارد! و يا سؤالاتي از اين قبيل. نيامدند سؤال كنند. يك روزي خود علي بن ابيطالب درباره‌ي وضع خلافت داشت صحبت مي‌كرد، گرم صحبت كه در همين بين يك نفر يك سؤالي كرد ظاهراً از خوارج هم بوده، حضرت سخنش را قطع كرد، اصرار كردند، ابن‌عباس، سايرين كه آقا بقيّه مطالبتان را بفرماييد، حضرت فرمود: شقشقة هدرت! يك مطالبي بود تمام شد! ديگر بيشتر از اين برايتان نمي‌گويم. شما لياقت شنيدن اين مطالب را نداريد، علي بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام در عين آنكه هم از نظر علم، هم از نظر عصمت، هم از نظر محبتش به خدا و از هر جهت افضل از همه‌ي صحابه بوده در عين حال انتخاب مردم! همين انتخابي كه غالباً به آن متّكي هم هستيم! ما كان لهم الخيرة ان اللّه يختار، خدا بايد اختيار كند، اختيار كردن افراد با خداست، حضرت صادق عليه الصلوة و السلام به يك نفر مي‌فرمايد كه حضرت موسي پيغمبر اولوالعزم بود، يك پيغمبر اولوالعزم، تا حدّي از حقايق اطلاع دارد، از قلوب مردم مطّلع است، تا حدّي. البته مثل پيغمبراكرم و ائمه‌اطهار نيست امّا تا حدّي اطلاع دارد از قلوب مردم. صريح قرآن است، خداي‌تعالي مي‌فرمايد حضرت موسي اختيار كرد از قومش، وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا، (اعراف / ۱۵۵) هفتاد نفر را براي ميقات ما انتخاب كرد. – خيلي استدلال عالي است – حضرت موسي است، بين بني‌اسرائيل دقّت كرده، هفتاد نفر را انتخاب كرده، كاملاً اينها را از نظر باطن بررسي كرده، اينها لايقند كه به درگاه پروردگار بروند و با خدا انس بگيرند. مراحل تزكيه‌ي نفسشان را شايد گذرانده باشند و از همه جهت مورد اعتماد. اينها را برداشته برده لميقاتنا ، خداي‌تعالي مي‌فرمايد كه براي ميقات ما. اول چيزي كه درخواست كردند اين بود كه خدا را ما با اين چشممان ببينيم كه در روايت دارد اينكه حضرت موسي عرض كرد: رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ (اعراف / ۱۴۳) اين از قول آن هفتاد نفر سؤال كرد. به خاطر اينكه مي‌دانست اين كلام مورد غضب پروردگار واقع مي‌شود. خدا به حضرت موسي غضب خيلي شديدي نمي‌كند. هميشه يك نفري كه خيلي خوبي كرده، خيلي اطاعت كرده، حالا يك كار اشتباهي اگر اين وسط كرده آن طرف به او غضب زياد نمي‌كند. امّا اگر يك نفري كه معمولي باشد، يك كار خيلي بدي بكند ممكن است بيشتر مورد غضب واقع بشود. حضرت موسي گفت:رَبِّ أَرِنِي، به من خودت را بنمايان! نشان بده، تا من به تو نگاه كنم، خداي‌تعالي فرمود: لَنْ تَرَانِي، هرگز نمي‌تواني كه مرا ببيني، وَلَكِنْ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ، به كوه نگاه كن، فَإِنْ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي، اگر ديدي كوه استقرار پيدا كرد تو هم مرا مي‌بيني و استقرار پيدا نكرد. وقتي كه خدا تجلّي كرد در كوه، يك تكاني داد كوه را، يك قدري اظهار قدرتش را ظاهر كرد، ظاهرتر از آنچه كه هست كرد همه افتادند مُردند. وَ خَرَّ مُوسَى صَعِقًا، حضرت موسي هم افتاد و بيهوش شد. از خدا خواست كه خدا اينها را زنده‌شان كند. اينها بد امتحان دادند. اينها عوض اينكه بيايند با خدا حرف بزنند، انس با پروردگار بگيرند، يك جمله كفرآميز كه اين جمله از اعتقاد دروني آنها منشأ مي‌گرفت، اعتقاد داشتند كه خدا جسم است و به تجسّم پروردگار معتقد شده بودند. لذا بد امتحان دادند. وقتي كه حضرت موسي انتخابش اين طوري از كار در بيايد انتخاب مردم، وقتي كه بنشينند بخواهند امام براي مردم بوجود بياورند، انتخاب كنند، آن هم جانشيني براي پيغمبراكرم انتخاب كنند اين مگر ممكن است؟ اين را امام صادق مي‌گويد. مگر مي‌شود كه افراد بشر دور هم بنشينند و آن امامي را كه همه‌ي مصالح مردم را بداند و همه‌ي دستوراتي كه آنها را به حقيقت برساند بداند، براي مردم انتخاب كنند؟ تنها حكومت در دنيا نيست، بايد سعادت اخروي مردم را هم منظور بكند اين امام. اين امام بايد آگاه به جميع حقايق قرآن باشد. محال است شما يك وقتي اگر بخواهيد مسافرتي برويد، يك تشكيلاتي داريد، يك كارخانه‌اي، يك تجارتخانه‌اي داريدكه خيلي حسابش مفصّل است، يك نفر را از  كوچه صدا بزنيد بگوييد بيا جاي من بنشين من مي‌خواهم مسافرت بروم! هر كس سؤالي داشت، هر كس طلبي داشت، هر كس -مثلاً- پولي خواست، بده! تو جاي من باش! براي همين امور دنيايي! تا چه برسد به اينكه يك نفري بايد باشد كه حقايق قرآن را براي مردم بيان كند، حضرت رسول‌اكرم فرمودند: انا مدينة العلم، من شهر علمم، شهر جايي را مي‌گويند كه همه چيز در آن باشد، من همه‌ي علوم را دارم، و علي بابها، علي دَر اين شهر است، فمن اراد المدينه و الحكمه فليأتها من بابها، كسي كه اراده اين مدينه، اين شهر را بكند و بخواهد حكمتي ياد بگيرد، فليأتها من بابها، بايد از درش وارد شود. اين درِرحمت را به روي بشريّت بستند. آنچنان اين مسأله ضرر به مردم زد كه به نظر من از همان لحظه‌اي كه مثل فردا شب ضربت بر فرق مقدس علي بن ابيطالب مي‌خورد و مي‌فرمايد: فزت و رب الكعبه، تا امروز دنيا پر از ظلم و جور است. به خاطر اينكه مهمترين ظلمي كه به بشر ممكن است بشود اين است كه بشر از علم و دانش دور باشد، علم و دانشي كه همه‌ي سعادت انسان را تأمين مي‌كند، علم  و دانشي كه دنيا و آخرت انسان را مي‌سازد، علم و دانشي كه قدرتي به انسان عنايت مي‌كند كه مثل آصف بن برخيا بتواند هر كاري را كه بخواهد، هر اراده‌اي كه خداي‌تعالي بخواهد بكند اين شخص بتواند انجام بدهد. يك همچنين فردي. اگر كلمات علي بن ابيطالب، ائمه‌اطهار در بين ما بود همه‌مان آن طوري خواهيم بود و مي‌شديم. در زمان ظهور حضرت بقيةاللّه ارواحنافداه من يك وقتي گفتم كه جاهل‌ترين مردم زمان ظهور از عالم‌ترين مردم زمان غيبت داناتر است، چرا؟ به جهت اينكه از سرچشمه‌ي علم و دانش حقايق را درك مي‌كنند، مي‌فهمند. ما الان اگر به قرآن مراجعه كنيم يك مُشت تفاسيرش را البته با شكوك و مطالب به اصطلاح ظنّي، مطالب مختلف، طرز تفسير قرآن به كيفيت‌هاي مختلف بايد مراجعه كنيم تا بتوانيم يك مطلبي از آيات قرآن بدست بياوريم. در روايات همينطور، روايات ما چون سندش تا زمان ائمه عليهم‌السلام خيلي طولاني است ،گاهي مي شود از نظر سَند دچار مشكل مي‌شود، به حقيقت علم نمي‌رسيم. علم و دانش را در حقيقت ما نمي‌توانيم كاملاً درك كنيم امّا اگر امام‌مان بالاي سرمان بود، اين جمله‌ي اللّهم انا نشكو اليك فقد نبيّنا و غيبة امامنا، امام ما در غيبت نبود. اين شكايت واقعاً جا دارد، شكايت بايد بكنيم به خداي‌تعالي، اللّهم انّا نشكو، ما شكايت مي‌كنيم كه چه؟ نفساً بالسوء امّاره! يك نفسي كه به بدي امر مي‌كند، ما يك مقداري اگر فكر كنيم ببينيم اصحاب پيغمبراكرم چرا اين كار را كردند؟ چرا با علي بن ابيطالب اينگونه برخورد كردند؟ مي‌بينيم فقط و فقط نفسانيّت بود، نفساً بالسوء امّاره، چند روزي من رياست كنم، چند روزي مردم در مقابل من تعظيم كنند، جاه‌طلبي، صفات رذيله، اينكه من اصرار دارم به شما آقايان كه صفات رذيله را از خودتان دور كنيد، اين صفات رذيله است كه انسان را بدبخت مي‌كند و هر كس از آنهاپيروي بكند بدبخت مي‌شود، نفساً بالسوء امّاره، در مناجات خمس عشر اين جمله هست كه خدايا من شكايت مي‌كنم از نفسي كه به بدي مرا امر مي‌كند، وشيطانا یغویني، شيطاني كه مرا اغوا مي‌كند. اين دو چيز، رفتند در يك جايي كه سقف داشت، حالا هر چه هم بزرگ باشد جاي سقف‌دار در آن زمان مثلاً صد نفر والاّ تعداد افرادي كه آن‌جا جمع شده بودند بيان كرده اند كه حدود ده نفر بيشتر نبودند. حالا فرض مي‌كنيم يك جايي بود صد نفر جمعيت مي‌گرفت، سقيفه يعني محلّي كه سقف دارد، آن‌جا جمع شدند، انتخاب كردند، روي هواهاي نفساني.ولي غديرخم را فراموش كردند، غديرخم جمعيّتي كه آن‌جا جمع بود نوشته‌اند كه هفتادهزار بودند. هفتادهزار نه! هفت‌هزار هم باشند باز از اين صد نفر بيشترند. اسم اين ده نفر يا صد نفر را اجماع امّت گذاشتند! آن جمعيّت فوق‌العاده كه پيغمبراكرم هم در بين آنها بود آن را قبول نكردند! خيلي عجيب است! اگر اجماع اصحاب پيغمبر ارزشي دارد، آن اجماع چرا ارزش نداشت و اين اجماع ارزش داشت؟! آمدند گفتند كه امّت اجماع كردند بر خلافت ابي‌بكر! ولي علي بن ابيطالب را ردّ كردند! شما ببينيد مطلب به اين روشني اينطور ساده ردّش كنند! علي بن ابيطالب را ضعيف معرّفي كردند، شناختند و آن قدر هم تبليغات سوء‌ كردند كه مثل فرداشبي يك چند نفر از خوارج گفتند عمده‌ي فسادي كه در بين مسلمانها بوجود آمده به وسيله سه نفربوده: علي بن ابيطالب، معاويةبن ابي‌سفيان و عمروعاص، اگر اين سه نفر را ما بكشيم، مردم مسلمان راحت مي‌شوند!عجيب است! حضرت امير فرمود: انزلنی الدهر، آن قدر زمان من را پايين آورده تا جايي كه مي‌گويند علي و معاويه! يك خليفه‌ي پيغمبر علي بن ابيطالب و يك خليفه‌ هم معاويه است! يك عدّه طرفدار او شدند يك عده طرفدار اين. معاويه‌اي كه اهل‌سنت همه نوشته اند عجيب است كه اين شخص تا همين اواخر عمرش مشروب مي‌خورد، قمار مي‌زد، خود معاويه‌. يزيد كه معلوم‌الحال بود! من يك وقتي با ابن‌باز كه يكي از علماء بسيار مهم اهل‌سنت بود، نابينا بود، با او صحبت مي‌كردم گفتم رواياتي هست كه سنّي و شيعه نقل كرده اند كه پيغمبراكرم فرمود: خلفائي من بعدي اثني عشر، خلفاي من بعد از من دوازده نفرند، گفت: بله، اين روايت صحيحه است. – من تا همين جا بيشتر نخوانده بودم برايش، گفت اين روايت صحيحه است – گفتم: سمّهم اینها را اسم‌هايشان را بگو. گفت : اوّل ابي‌بكر! دوّم عمر! سوم عثمان! چهارم علي! پنجم معاويه! يك توقّفي كرد، من به او گفتم بعد که؟ يك نفر آن‌جا گفت: بعد يزيد! – خيال كرد ايشان فراموش كرده رديف را! -گفت: نه! يزيد مشروب‌ مي‌خورد! شارب‌الخمر بود، آدم بسيار بدي بود، من او را قبول ندارم. من گفتم:پس كه؟ گفت: دوازده‌تا از بين خلفاي عبّاسي و اموي خوبهايشان را انتخاب كن همانها منظور پيغمبراكرم بوده! من گفتم: در روايت دارد، من بقيّه‌اش را نخواندم خلفائي من بعدي اثني عشر اوّلهم علي بن ابيطالب ثم الحسن ثم الحسين، شمردم برايش، ايشان چون نابينا بود مرا نمي‌ديد والاّ من با همين لباس بودم گفت انت جعفري؟! گفت: تو شيعه هستي؟ يكي آنجا بود گفت: بله! ديگر شروع كرد به بدي و فحاشي و تو مشركي و امثال اينها. روايات متواتره؛ يعني شما اگر مراجعه كنيد يكي دو كتاب را به شما نشان مي‌دهم بتوانيد مراجعه كنيد. يكي كتاب احقاق‌الحق كه مرحوم مرعشي نجفي حاشيه زده اند كه آن‌جا نقل شده، يكي هم منتخب‌الاثر، اين روايت را متواتراً نقل كرده اند از طرف اهل سنت. عجيب است ! خلفائي من بعدي اثني عشر الائمه من بعدي اثني عشر، اين دو جمله متواتراً است، اوّلهم علي بن ابيطالب ثم الحسن ثم الحسين، – بعد – ثم تسعة من ولد الحسين و آخرهم المهدي. اين يك نمونه. الائمه من بعدي اثني‌عشر، در دسته‌ي دوّم تمام ائمه را اسم مي‌برد كه يكي از آن روايات، روايت جابر است كه اين خيلي مهم است.

جابر جواني است مثل همه در كنار رسول‌اكرم نشسته. حضرت فرمود كه تو تا زمانِ پنجمين وصيّ من خواهي بود – اين جزء‌ معجزات اين قضيه است- وسلام من را به او برسان. و جابر ماند تا آن وقتي كه يك روز خدمت امام سجاد رسيده بود ديد يك جواني آن‌جا هست. اسمَت چههست؟ اسمم محمّد. لقبَت چه هست؟ باقر! پسرکه هستي؟ پسر امام سجاد. جابر گفت كه پيغمبر سلام رسانده. با اين معجزه اسامي اينها هست. بعد هم فرمود ثمّ جعفر بن محمد، حتي حضرت رسول‌اكرم فرمود اين جعفر صادق است، در مقابل جعفر كذّاب. دو تا جعفر بين اولاد پيغمبر ادّعاي امامت مي‌كنند يكي‌صادق است و يكي‌ كذّاب است. خيلي مسأله است! يكي از دانشمندان غير مسلمان است مي‌گويد: اين مردم مسلمان عجيبند! من در كتابهاي اينها مطالعه كرده ام روشن‌ترين مسأله‌اي كه در مذهب اينهاست، در دين اينهاست، مسأله جانشيني پيغمبراكرم است و از همه‌ي مسائل بيشتر در اختلاف كرده اند! – خيلي عجيب است- خداي‌تعالي مي‌فرمايد: عَمَّ يَتَسَائَلُونَ ـ عَنْ النَّبَإِ الْعَظِيمِ (نبأ / ۱-۲) از چه از تو سؤال مي‌كنند؟ با همديگر  بحث مي‌كنند، اختلاف مي‌كنند؟ از نبأ عظيم، خود نبأ؛ خبر مهم را مي‌گويند نبأ. وقتي كه عظيم هم باشد معلوم است كه خيلي خبر مهمي است، الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ، (نبأ / ۳) آن نبأ عظيمي كه به خاطر هواهاي نفساني‌شان در آن خبر اختلاف مي‌كنند. اين اختلاف را خداي‌تعالي در قرآن بيان فرموده، كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ـ ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ، (نبأ / ۴-۵) اينها خواهند فهميد، بدانند يك روزي مي‌شود كه اين اختلافي كه روي هواي نفس بوجود آوردند اينها خواهند فهميد. روز قيامت منظور است. بعد خداي‌تعالي به بشر به خاطر اينكه اينها را به سر محبّت بياورد مي‌گويد: أَلَمْ نَجْعَلْ الْأَرْضَ مِهَادًا ـ وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا (نبأ / ۶-۷) نعمتهايش را بيان مي‌كند ولي متأسفانه بشر سر عقل نمي‌آيد، يك ميليارد جمعيّت با يك نشست انحراف پيدا مي‌كنند، با يك نشست! يك ساعت شايد بيشتر طول نكشيد بعد از وفات پيغمبراكرم نشستند و با هم مشورت كردند و رأي دادند آن شخصي كه حضرت فاطمه‌ي زهرا سلام اللّه عليها مي‌گويد: اي پدر! هذا السامري و عجله! اين سامري است و اين هم گوساله‌اي است كه او ترتيب داده و هارون كه منظور علي بن ابيطالب است او را تنها گذاشتند. خدايا به آبروي خاندان عصمت و طهارت همه‌ي ما را از همه انحرافات حفظ بفرما. اخلاق و عقايدمان رادر پناه امام زمان محفوظ بدار.

 ان‌شاءاللّه فردا شب كه شب نوزدهم ماه مبارك رمضان است ويكي از شبهاي احياء است، درباره‌ي وجود مقدس علي بن ابيطالب عليه الصلوة و السلام بيشتر حرف مي‌زنيم. بهتر اين بزرگوار را بشناسيم و بيشتر متوجّه مقام مقدّس آن حضرت باشيم.

السلام عليك يا اباعبداللّه و علي الارواح التي حلّت بفنائك، يا اباعبداللّه لعن اللّه قوماً قتلوك ! فما اعظم المصيبه، مصيبت بسيار بزرگي بر ما وارد شد آن روزي كه در سقيفه جمع شدند، همان روز شهادت حضرت سيدالشهداء رقم خورد، شهادت امام مجتبي رقم خورد، يا اباعبداللّه! ماه مبارك رمضان است اي كاش در كنار قبر مطّهرت مي‌بوديم، اكثر شبها و بالاخص شب قدر از مستحبات شب قدر زيارت ابي‌عبداللّه الحسين است حالا امشب هم سلامي عرض كنيم السلام عليك يا اباعبداللّه، عرض كنيم السلام علي الحسين و علي عليّ بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين الذين بذلوا مهجهم دون الحسين عليه‌السلام.

اصحاب بزرگوارش در كنارش آنچنان جانفشاني كردند كه راوي مي‌گويد وقتي كه ديدم حضرت در ميان مردم تكيه به نيزه بي‌كسي داده، اين تعبير هم بد نيست، يك نيزه‌اي حضرت داشت، اين را گذاشته بود روي زمين، چون نيزه معمولاً بلند است، سرش را تكيه داده بود به اين نيزه، داشت اطراف را نگاه مي‌كرد سي‌هزار دشمن اطراف وجود مقدّسش را گرفته اند. فنظر الي يمينه و شماله، اما وقتي نگاه به طرف راست و چپش كرد، فلم یري أحداً من اصحابه، يك نفر از اصحابش را نديد، همه به روي زمين افتاده بودند. فنادي يا مسلم بن عقيل و يا هاني بن عروه، يا حبيب بن مظاهر، قوموا عن نومتکم ايّها الكرام! از اين خواب، از اين روي زمين افتادن برخيزيد و از حرم پيغمبر دفاع كنيد. لاحول و لاقوة الاّ باللّه العلي العظيم. نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب ‌الزمان يا اللّه يا اللّه يا اللّه يا اللّه يا رحمن يا رحيم، يا غياث‌المستغثين، يا اله العالمين، عجل لوليك الفرج،

عجل لمولانا الفرج، 

خدايا  فرج مولاي ما امام زمان را برسان،

همه‌ي ما را از بهترين اصحاب و يارانش قرار بده.

قلب مقدسش را از ما راضي بفرما.

پروردگارا گرفتاري‌هاي مسلمين برطرف بفرما.

ظلم ظالمين به خودشان برگردان.

پروردگارا به آبروي خاندان عصمت و طهارت حوائج اين جمع الساعه برآور.

مريض‌هاي اسلام شفا مرحمت بفرما.

مرض‌هاي روحي‌مان شفا مرحمت بفرما.امواتمان غريق رحمت بفرما.

عاقبت‌مان ختم بخير بفرما.

و عجل في فرج مولانا.

 

لینک دانلود : 

کلیک راست و ذخیره

 

جهت دانلود صوت اینجا کلیک کنید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *