سوره مبارکه ص

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

«به نام خداوند بخشنده مهربان»

«قرآن مایه یادآوری است»

ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ ﴿۱﴾

«ص» قسم به قرآنی که دارای تذکراتی است. ﴿۱﴾

بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ ﴿۲﴾

ولی کسانی که کافر شده اند، خود را در عزّت و جدائی می دانند. ﴿۲﴾

كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ ﴿۳﴾

چقدر ما از مردم را قبل از آنها هلاک کردیم، که آنها فریاد زدند و دیگر وقتى براى نجات آنها نبود. ﴿۳﴾

«پیامبران را تکذیب کردند»

وَعَجِبُوا أَنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ ﴿۴﴾

و تعجّب کردند که از خود آنها پیامبرى برایشان آمده است و کافران گفتند: این ساحر دروغگوئى است. ﴿۴﴾

أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ ﴿۵﴾

آیا خدایان را یک خدا قرار داده؟ قطعا این چیز عجیبى است. ﴿۵﴾

وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ ﴿۶﴾

و بزرگانشان رفتند (و گفتند:) که بروید و بر خدایان خود ایستادگى (را تحمّل)کنید، حتما این همان چیزى است که هدف است. ﴿۶﴾

مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ ﴿۷﴾

ما این نحوه چیزى در آیین جدیدمان نشنیده ایم، این جز (یک دین) ساختگى (چیزى) نیست. ﴿۷﴾

أَأُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ ﴿۸﴾

آیا از میان ما فقط بر او قرآن نازل شده؟ بلکه آنها درباره قرآن من در شکند. بلکه هنوز عذابم را نچشیده اند. ﴿۸﴾

أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ ﴿۹﴾

یا مگر خزائن رحمت پروردگارت که عزیز وهّابى است، نزد آنها است؟ ﴿۹﴾

أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ ﴿۱۰﴾

یا براى آنها مالکیت آسمانها و زمین و آنچه در بین آنها است مى باشد؟ پس با هر وسیله اى به بالا (آسمانها) بروند. ﴿۱۰﴾

جُنْدٌ مَا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزَابِ ﴿۱۱﴾

لشگر کوچک شکست خورده اى، از حزبها در آنجا (در جنگ بدر) هستند؟ ﴿۱۱﴾

برداشت از آیات ۱۱ – ۱

تکذیب انبیاء

از آیات فوق که بیشتر درباره تکذیب پیامبران الهی است مطالب زیر برداشت می شود:

۱ – قرآن دارای تذکراتی است که باید انسان از آنها متذکر شود.

۲ – کفار مغرور، خود را در عزت، متفاوت و برتر از سایر مردم می دانند.

۳ – آنهایی که تزکیه نفس نکرده اند و تنها به دنیا فکر می کنند و آخرت را فراموش کرده اند ناگهان هلاک می شوند و فرصتی برای نجات آنها وجود ندارد.

۴ – افراد ظاهر بین، به تقوی و معنویت انسانها که اصل انسان همان است فکر نمی کنند و اگر کار خارق العاده ای از آنها ببینند آنرا سحر و جادو تصور می کنند.

۵ – این افراد خداهای دروغین را قبول دارند و از خدای احد و واحد که انبیاء معرفی می کنند تعجب می نمایند.

۶ – آنهایی که با زور و قلدری خودشان را بزرگتر از دیگران می دانند و به مستضعفین فرمان می دهند به آنها می گویند که همین کارهای باطل را انجام دهید، هدف همین دنیا است و آخرتی در کار نیست.

۷ – آنها خدا و دین را تکذیب می کنند و دین را ساخته دست بشر می دانند.

۸ – آنهایی که تزکیه نفس نکرده اند حسادت و غرورشان مانع از اعتقاد به قرآن می شود و در اعتقاداتشان دچار شک و تردید می گردند.

۹ – غرور آنها نباید به حدی برسد که گمان کنند رحمت پروردگار فقط مخصوص آنها است و مالکیت آسمانها و زمین متعلّق به آنها است و حال آن که آنها بیچاره اند.

۱۰ – نباید غرور آنها باعث گردد که وقتی از طریق اسباب به آسمانها پرواز کردند خود را مستقل بدانند و خدا را منظور نکنند زیرا گاهی از چیزهای بسیار ضعیف و کوچک ضربه می خورند و حتی گاهی از بین می روند.

«قبل از اینها انبیاء را تکذیب کردند»

كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ ﴿۱۲﴾

قبل از اینها قوم نوح و عاد و فرعونِ صاحب میخها (که با آنها شکنجه مى کرد) تکذیب کردند. ﴿۱۲﴾

وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ أُولَئِكَ الْأَحْزَابُ ﴿۱۳﴾

و ثمود و قوم لوط و اهل ایکه، آنها هم حزبهائى بودند. ﴿۱۳﴾

إِنْ كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ ﴿۱۴﴾

هیچ یک از اینها نبودند جز آنکه پیامبران را تکذیب کردند، پس عقوبتِ من بر آنها تحقّق پیدا کرد. ﴿۱۴﴾

وَمَا يَنْظُرُ هَؤُلَاءِ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَا لَهَا مِنْ فَوَاقٍ ﴿۱۵﴾

و این گروه انتظارى نمى کشند، جز آنکه صیحه واحده اى (که به آنها برسد، و) براى آن بازگشتى وجود ندارد. ﴿۱۵﴾

وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ ﴿۱۶﴾

و گفتند: پروردگار ما، کارنامه ما را براى ما تعجیل کن قبل از آنکه روز حساب برسد. ﴿۱۶﴾

«یادی از حضرت داوود علیه السلام»

اِصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿۱۷﴾

بر آنچه مى گویند صبر کن و یاد کن بنده ما داوود را، او صاحب قدرت بود و قطعا او بسیار توبه کننده بود. ﴿۱۷﴾

إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ ﴿۱۸﴾

ما کوهها را براى او مسخّر کردیم که شب و صبح تسبیح مى گفتند. ﴿۱۸﴾

وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ ﴿۱۹﴾

و پرنده ها (با او) محشور بودند و همه (در همه کارها) به او مراجعه مى کردند. ﴿۱۹﴾

وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ ﴿۲۰﴾

و سلطنتش را محکم کردیم و به او حکمت و فصل الخطاب عنایت فرمودیم. ﴿۲۰﴾

برداشت از آیات ۲۰ – ۱۲

مقام اولیاء خدا

سالک الی اللّه باید از آیات فوق کاملاً استفاده کند که تکذیب انبیاء به ضرر او است و او را از موفقیت باز می دارد و به مطالب زیر توجه کند:

۱ – عقوبت پروردگار بر انسان به خاطر تکذیب انبیاء و عمل نکردن به دستورات آنها تحقق پیدا می کند.

۲ – عقوبت پروردگار به زودی می رسد و کارنامه آنها قبلاً برای آنها روشن می گردد.

۳ – سالک الی اللّه باید به حرفهای نامربوط دشمنان توجه نکند و از اذیتی که دیگران به او می کنند رنج نبرد و بردبار باشد.

۴ – اگر انسان مراحل تزکیه نفس را بگذراند و توبه و انابه نزد پروردگار بکند و از اولیاء خدا شود خدای تعالی اگر صلاح بداند کوهها را مسخر او می کند که صبح و شام برای او تسبیح کنند.

۵ – حتی پرندگان را با او مأنوس می کند و در خدمت او قرار می دهد.

۶ – سلطه و حکمفرمایی او را محکم می کند و به او حکمت و فصل الخطاب عنایت می فرماید.

«قضیه قضاوت حضرت داوود علیه السلام»

وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ ﴿۲۱﴾

و آیا جریان شاکیانى که از محراب بالا رفتند، به تو رسیده است؟ ﴿۲۱﴾

إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ ﴿۲۲﴾

که ناگهان بر داوود وارد شدند. (داوود) از آنها وحشت کرد. گفتند: نترس، دو نفر دعوائى هستیم که یکى بر دیگرى تجاوز کرده، پس بین ما به حقّ قضاوت کن و ظلم نکن و ما را به راه راست هدایت فرما. ﴿۲۲﴾

إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ ﴿۲۳﴾

این برادر من است که داراى نود و نه میش است و براى من یک رأس میش بیشتر نیست. او گفته است که آن یک میش را هم به من بده و با سخن و خطابش به من فشار آورده است. ﴿۲۳﴾

قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ ﴿۲۴﴾

داوود گفت: قطعا با این درخواست که یک میش تو را بر میشهاى خودش بیفزاید، به تو ظلم نموده و بسیارى از دوستان بعضیشان بر بعض دیگر تجاوز مى کنند، مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند. و چقدر عدّه آنها کم است. و داوود گمان کرد که جز این نیست که ما او را امتحان کردیم، پس از پروردگارش طلب بخشش کرد و خاشعانه به رکوع رفت و توبه نمود. ﴿۲۴﴾

فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿۲۵﴾

پس ما آن را بر او بخشیدیم و او نزد ما داراى مقام خوبى است و عاقبت خوبى خواهد داشت. ﴿۲۵﴾

يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ ﴿۲۶﴾

اى داوود، قطعا ما تو را خلیفه در روى زمین قرار دادیم، پس بین مردم به حقّ داورى کن و از هواى نفس خود پیروى نکن که تو را از راه خدا گمراه مى کند. حتما کسانى که از راه خدا گمراه شوند، براى آنها عذاب سختى به خاطر آنکه روز حساب را فراموش کرده اند، خواهد بود. ﴿۲۶﴾

«آسمان و زمین بیهوده خلق نشده اند»

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ ﴿۲۷﴾

و ما آسمان و زمین و آنچه در بین اینها است، بیهوده خلق نکرده ایم. این گمان کسانى است که کافر شده اند، پس واى بر کسانى که کافر شده اند از آتش. ﴿۲۷﴾

أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ ﴿۲۸﴾

آیا ما کسانى را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام داده اند، مانند فسادکنندگان در زمین قرارشان مى دهیم؟ یا اهل تقوى را مانند معصیت کاران قرار مى دهیم؟ ﴿۲۸﴾

«تدبّر در قرآن»

كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۲۹﴾

کتابى که آن را به تو نازل کردیم، مبارک است براى این است که آیات او را تدبّر کنند و صاحبان مغزها متذکر شوند. ﴿۲۹﴾

برداشت از آیات ۲۹ – ۲۱

قضیه حضرت داود علیه السلام

از قضیه حضرت داود علیه السلام این مطالب برداشت می شود:

۱ – سالک الی اللّه باید همیشه در بین دو دست که نزاع می کنند به حق قضاوت کند و به یکی از دو طرف ظلم نکند و عادلانه به آنها رفتار کند.

۲ – سالک الی اللّه باید با دقت بیشتری در قضاوتهایش عمل کند و حرف ناپسند نزند.

۳ – خدای تعالی را باید بخشنده و مهربان بداند و اگر درست در راه کمالات حرکت کند عاقبت خوبی خواهد داشت.

۴ – از هوای نفس پیروی نکند زیرا پیروی از هوای نفس انسان را گمراه می کند و دچار عذاب سختی از جانب پروردگارش می گردد.

۵ – سالک الی اللّه باید بداند که خدای تعالی آسمان و زمین را بیهوده خلق نکرده و خود را به خاطر این فکر جهنّمی نکند.

۶ – سالک الی اللّه باید بداند که شخص مؤمن و کسی که دارای اعمال شایسته است مانند اهل فساد نیست.

۷ – سالک الی اللّه باید بین افراد فاجر و اهل تقوی فرق بگذارد و تا می تواند با متقین زندگی کند.

۸ – سالک الی اللّه باید در قرآن و آیات الهی تدبر کند تا جزء صاحبان مغز و دل و روح سالم محسوب شود.

«خدا حضرت سلیمان علیه السلام را به حضرت داوود علیه السلام عنایت کرد»

وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿۳۰﴾

و ما سلیمان را به داوود عنایت کردیم. چه بنده خوبى بود. قطعا او به سوى خدا بازگشت مى کرد. ﴿۳۰﴾

إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ ﴿۳۱﴾

آن وقتى که نزدیک غروب اسبهاى چابک تندرو بر او عرضه داشته شد. ﴿۳۱﴾

فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ ﴿۳۲﴾

گفت: قطعا من محبّت اسبها را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم (تا وقت نماز گذشت و خورشید) در حجاب رفت. ﴿۳۲﴾

رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ ﴿۳۳﴾

اسبها را بار دیگر براى من بیاورید. پس دست به پاها و گردنهاى آنها کشید. ﴿۳۳﴾

«امتحان حضرت سلیمان علیه السلام»

وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ ﴿۳۴﴾

و قطعا ما سلیمان را امتحان کردیم و بر تخت او جسدى را انداختیم، سپس او توبه کرد. ﴿۳۴﴾

قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿۳۵﴾

گفت: پروردگارِ من، مرا ببخش و سلطنتى به من عطا کن که بعد از من براى احدى سزاوار نباشد، قطعا تنها تو بسیار عطاکننده هستى. ﴿۳۵﴾

فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ ﴿۳۶﴾

پس ما باد را مسخّر او کردیم. به فرمان او به آرامى حرکت مى کرد که به هر جا مى خواهد برود. ﴿۳۶﴾

وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ ﴿۳۷﴾

و شیاطین را مسخّر او کردیم. همه بنّا و غوّاص بودند. ﴿۳۷﴾

وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ ﴿۳۸﴾

و بقیه شیاطین در غل و زنجیر بودند. ﴿۳۸﴾

هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿۳۹﴾

این عطاى ما است. پس مى خواهى منّت گذار و ببخش یا اگر مى خواهى بدون حساب نگهدار. ﴿۳۹﴾

وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿۴۰﴾

و حتما براى او در نزد ما قرب و منزلت و عاقبت خوبى خواهد بود. ﴿۴۰﴾

برداشت از آیات ۴۰ – ۳۰

حضرت سلیمان علیه السلام

سالک الی اللّه باید مانند حضرت سلیمان آن چنان مورد لطف پروردگار قرار بگیرد که خدای تعالی بگوید او چه بنده خوبی بوده است و او به سوی خدا برگردد. و اگر متوجه دنیا و مادیات شد و امتحان گردید و در امتحان کوتاهی نمود از خدا طلب بخشش کند و خدا را آن قدر کریم و عطوف بداند که از او هر حاجتی را که می خواهد بتواند طلب کند تا خدای تعالی به او همه چیز را عنایت فرماید، باد را مسخّر او گرداند، شیاطین را برای بنایی و غوّاصی در اختیار او قرار دهد و شیاطین سرکش را در غل و زنجیر برای او ببندد و در نزد پروردگار مقرب و عاقبت بخیر باشد.

«یادی از حضرت ایوب علیه السلام»

وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ﴿۴۱﴾

و به یاد بیاور بنده ما ایوب را آن وقتى که پروردگارش را صدا زد که شیطان مرا به رنج و عذاب مبتلا نموده است. ﴿۴۱﴾

اُرْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ ﴿۴۲﴾

با پاى خود به زمین بکوب. این چشمه اى است براى شستشو، سرد و آشامیدنى است. ﴿۴۲﴾

وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ ﴿۴۳﴾

و خانواده اش را و مانند آنها را با آنها به خاطر مهربانیمان بر او عنایت کردیم و این تذکرى براى صاحبان مغزها بود. ﴿۴۳﴾

وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿۴۴﴾

و دسته اى از ساقه ها(ى گندم) را به دستت بگیر، پس با آن بزن و قسم خود را نشکن. حتما ما ایوب را صابر یافتیم. خوب بنده اى بود. قطعا او توبه کننده است. ﴿۴۴﴾

برداشت از آیات ۴۴ – ۴۱

جدّیت سالک الی اللّه

سالک الی اللّه باید آن قدر جدی به سوی خدا حرکت کند تا خدا در کتاب جاویدانش از او یادی کند و او را از امراض بدنی و روحی نجات دهد و اهل و عیالش را در کنارش با مهربانی قرار دهد و پروردگار متعال او را مدح کند و بگوید: خوب بنده ای است زیرا او توبه کننده بوده.

«یادی از حضرت ابراهیم و اسحاق و یعقوب علیهم السلام»

وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ ﴿۴۵﴾

و یاد کن بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را که صاحبان قدرت و بینش بودند. ﴿۴۵﴾

إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ ﴿۴۶﴾

ما آنها را بوسیله مرحله خلوص، خالصشان کردیم و آن یادآورى خانه آخرت بود. ﴿۴۶﴾

وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ ﴿۴۷﴾

و قطعا آنها در نزد ما از انتخاب شدگان و خوبان بودند. ﴿۴۷﴾

برداشت از آیات ۴۷ – ۴۵

ارتباط با خدا

سالک الی اللّه باید آن چنان با خدا در ارتباط باشد که خدای تعالی به او قدرت و بینش عنایت فرماید و خود را به این وسیله به مرحله خلوص برساند و به یاد خانه آخرتش باشد و از اختیار شدگان و خوبان گردد.

«یادی از اسماعیل و یسع و ذوالکفل علیهم السلام»

وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ ﴿۴۸﴾

و یاد کن اسماعیل و یسع و ذوالکفل را که همه آنها از اخیار بودند. ﴿۴۸﴾

«نعمتهای اهل بهشت»

هَذَا ذِكْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ ﴿۴۹﴾

این یادآوری است و قطعا برای اهل تقوی نیکو بازگشتی خواهد بود. ﴿۴۹﴾

جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوَابُ ﴿۵۰﴾

درهای بهشتهای دائمی برای آنها باز است. ﴿۵۰﴾

مُتَّكِئِينَ فِيهَا يَدْعُونَ فِيهَا بِفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَشَرَابٍ ﴿۵۱﴾

در آن بهشتها تکیه مى کنند (و) میوه هاى زیادى و آشامیدنیهائى را در آن مى خواهند. ﴿۵۱﴾

وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ ﴿۵۲﴾

و در کنار آنها همسران خمارچشم و هم سنّ و سالی هستند. ﴿۵۲﴾

هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسَابِ ﴿۵۳﴾

این چیزی است که برای روز حساب به شما وعده داده می شود. ﴿۵۳﴾

إِنَّ هَذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِنْ نَفَادٍ ﴿۵۴﴾

قطعا این روزی ما است که برای آن پایانی نیست. ﴿۵۴﴾

«عذابهای اهل جهنّم»

هَذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ ﴿۵۵﴾

این است. و قطعا برای طغیانگران بد بازگشتی است. ﴿۵۵﴾

برداشت از آیات ۵۵ – ۴۸

تقوی

سالک الی اللّه باید تقوی را پیشه کند تا دارای بازگشت خوبی به سوی خدا باشد، درهای بهشتی که همیشگی است به روی او باز شود و او وارد آن بهشتها گردد. و از میوه ها و آشامیدنی های آن استفاده کند و از همسران خمار چشم و هم سنّ و سال بهره ببرد و وعده های الهی را دریافت کند و از روزی معنوی بی پایان استفاده نماید.

جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿۵۶﴾

به جهنّم می افتند. پس چه بد آسایشگاهی است. ﴿۵۶﴾

هَذَا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَغَسَّاقٌ ﴿۵۷﴾

این آب سوزان و خون و چرکی است، پس باید آن را بچشند. ﴿۵۷﴾

وَآخَرُ مِنْ شَكْلِهِ أَزْوَاجٌ ﴿۵۸﴾

و به این شکل مجازاتهای دیگری دارند. ﴿۵۸﴾

«مخاصمه اهل جهنّم»

هَذَا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَكُمْ لَا مَرْحَبًا بِهِمْ إِنَّهُمْ صَالُو النَّارِ ﴿۵۹﴾

اینها گروهی هستند که با شما وارد جهنّم می شوند. خوشامدی برای آنها نیست. قطعا همه آنها به آتش می روند. ﴿۵۹﴾

قَالُوا بَلْ أَنْتُمْ لَا مَرْحَبًا بِكُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ الْقَرَارُ ﴿۶۰﴾

آنها مى گویند: بلکه خوشامد بر شما نباشد، شما آن (عذاب) را براى ما از پیش بوجود آوردید، پس چه بد قرارگاهى است. ﴿۶۰﴾

قَالُوا رَبَّنَا مَنْ قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِي النَّارِ ﴿۶۱﴾

مى گویند: پروردگار ما، کسى که این عذاب را براى ما مقدّم داشته، در آتش عذابش را چندین برابر زیاد کن. ﴿۶۱﴾

وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ ﴿۶۲﴾

و آنها مى گویند: چرا مردانى را که ما آنها را از اشرار حسابشان مى کردیم، نمى بینیم؟ ﴿۶۲﴾

أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ ﴿۶۳﴾

آیا ما آنها را به مسخره گرفتیم یا چشمها آنها را نمی بیند؟ ﴿۶۳﴾

إِنَّ ذَلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ ﴿۶۴﴾

حتما آن حقیقت است که اهل آتش خصمانه با هم گفتگو مى کنند. ﴿۶۴﴾

«خدا یکی است»

قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿۶۵﴾

بگو: جز این نیست که من یک بیم دهنده هستم و خدائی جز خدای واحد قهّار نیست. ﴿۶۵﴾

رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ ﴿۶۶﴾

پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در بین آنها است که او عزیز بخشنده ای است. ﴿۶۶﴾

قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ ﴿۶۷﴾

بگو: آن خبر بزرگی است. ﴿۶۷﴾

أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ ﴿۶۸﴾

که شما از آن اعراض می کنید. ﴿۶۸﴾

مَا كَانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ ﴿۶۹﴾

من علمی به ملأ اعلی وقتی که آنها مخاصمه می کردند، ندارم. ﴿۶۹﴾

إِنْ يُوحَى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ ﴿۷۰﴾

به من چیزی جز آنکه من ترساننده آشکاری هستم، وحی نمی شود. ﴿۷۰﴾

«جریانی از خلقت حضرت آدم علیه السلام»

إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ ﴿۷۱﴾

آن وقتى که پروردگار تو به ملائکه گفت: قطعا من خالق بشرى که از گِل است، مى باشم. ﴿۷۱﴾

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ ﴿۷۲﴾

پس زمانى که او را درست کردم و در او از روحم دمیدم، براى او به سجده بیفتید. ﴿۷۲﴾

فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿۷۳﴾

پس ملائکه، همه آنها با هم سجده کردند. ﴿۷۳﴾

إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿۷۴﴾

مگر ابلیس که تکبّر کرد و از کافران بود. ﴿۷۴﴾

قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ ﴿۷۵﴾

(خدا) گفت: اى ابلیس، چه چیز تو را مانع شد از اینکه سجده کنى براى چیزى که من با دو دستم خلقش کرده ام؟ آیا تکبّر کردى یا از برترى جویان بودى؟ ﴿۷۵﴾

قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ ﴿۷۶﴾

(ابلیس) گفت: من بهتر از او هستم، تو مرا از آتش خلق کردى ولى او را از گِل آفریدى. ﴿۷۶﴾

قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿۷۷﴾

(خدا) فرمود: از اینجا خارج شو، قطعا تو رانده شده اى. ﴿۷۷﴾

وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ ﴿۷۸﴾

و بر تو لعنت من تا روز جزا خواهد بود. ﴿۷۸﴾

قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿۷۹﴾

(ابلیس) گفت: پروردگارِ من، مرا تا روزى که (مردم در قیامت) مبعوث مى شوند، مهلت بده. ﴿۷۹﴾

قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ ﴿۸۰﴾

خدا فرمود: تو حتما از مهلت داده شده ها هستی. ﴿۸۰﴾

إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿۸۱﴾

تا روز وقت معلوم. ﴿۸۱﴾

قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۸۲﴾

(شیطان) گفت: به عزّتت قسم، حتما همه آنها را گمراه مى کنم. ﴿۸۲﴾

إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ ﴿۸۳﴾

مگر بندگان تو را، از بین آنها، عدّه ای که پاک و منزّه اند. ﴿۸۳﴾

قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ ﴿۸۴﴾

(خدا) فرمود: پس حقّ است و حقّ را مى گویم. ﴿۸۴﴾

لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۸۵﴾

جهنّم را از تو و از همگى آنها که از تو پیروى کنند پُر خواهم کرد. ﴿۸۵﴾

«پیغمبر صلی الله علیه و آله اجر و مزدی نمی خواهد»

قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ ﴿۸۶﴾

بگو: من بر این کارم از شما اجرى سؤال نمى کنم و من از تحمیل کنندگان نیستم. ﴿۸۶﴾

إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ ﴿۸۷﴾

آن ﴿قرآن﴾ جز تذکری برای جهانیان نیست. ﴿۸۷﴾

وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ ﴿۸۸﴾

و قطعا خبر آن (توضیح مطالبش) را بعد از مدّتى خواهید دانست. ﴿۸۸﴾

 

برداشت از آیات ۸۸ – ۷۱

جریان حضرت آدم علیه السلام

سالک الی اللّه باید از قضیه خلقت انسان و جریان حضرت آدم علیه السلام و مخالفت ابلیس با خدای تعالی چند پند بگیرد:

۱ – آن که خدای تعالی با بندگان پاکش کارهایی را که می خواهد بکند در میان می گذارد.

۲ – آن که به آنها اجازه می دهد اظهار نظر بکنند و آن چه می فهمند اظهار نمایند.

۳ – آن که روح مستقلاً خلق شده و قبل از بدن دارای صفات الهی بوده است.

۴ – آن که شیطان و ابلیس به خاطر تکبّرش در زمره کفار قرار گرفت.

۵ – کبر و برتری جویی انسان را از خدا دور می کند.

۶ – سالک الی اللّه نباید به ظاهر ملکی بیشتر از علم و دانش و معنویات ملکوتی توجه داشته باشد.

۷ – اگر کبر و برتری جویی و به ظاهر ملکی انسان توجه داشت علاوه بر آن که رانده درگاه پروردگار می شود لعنت خدا بر او خواهد بود و از رحمت خدا دور می گردد.

۸ – اگر انسان عبادتی انجام داد مزدش در نزد خدا محفوظ می ماند.

۹ – تا می تواند در مقابل پروردگار تسلیم باشد و با خدای تعالی لجبازی نکند زیرا همه قدرت در دست خدا است و اگر این چنین کند خدای تعالی او را در روز قیامت به عذابهای دردناکی معذّب می کند.

۱۰ – اگر بخواهد سخنش در دیگران تأثیر بکند باید برای اجر و مزدی سخن نگوید و چیزی بر دیگران تحمیل نکند.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *